بخش شانزدهم/ داستان مدافعان حرم؛

دلتنگی خواهرانه برای برادر مدافع حرم

"خیلی دلم می‌خواست رفتنت را 20 روز عقب می‌انداختی. یادت که نرفته همان روزی که داشتی می‌رفتی برات تولد گرفتیم. درسته که عجله‌ای بود، ولی خیلی به یادموندنی شد. مگه نه؟ تو هم وقتی کیک رو دیدی خیلی غافلگیر شدی."
کد خبر: ۹۰۵۸۵
تاریخ انتشار: ۱۹ تير ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۹ - 09July 2016

دلتنگی خواهرانه برای برادر مدافع حرم

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، حرم مردانی را به خود دیده که جانانه ایستادهاند و نگذاشتهاند به اسارت تکفیریها برود. داستان این مردان که عاشقانه زیستهاند و سختیهای بسیاری را به جان خریدهاند بسیار شنیدنیست. در ادامه بخش شانزدهم داستانی که توسط یکی از شاهدان مجاهدتهای مدافعان حرم نگاشته شده است را میخوانید که در این بخش به تداوم جهاد مدافعان حرم با جهاد کبیر پرداخته است:

خواهر دلتنگ برادر است. دست به قلم میشود و برای او مینویسد:

علی جان، سلام.
نیومده، رفتی. بعد از سه ماه دوری و نگرانی، 10 روز خیلی کم بود. 10 روز برای دیدنت، بوئیدنت و شنیدن از خاطرات و حماسههایت خیلی کم بود. این ده روز مثل یک ساعت گذشت. تو که حرفی از حضورت و اقداماتت نزدی و ما ذره ذره و با کلی خواهش باید جملهای از تو نه در وصف خودت بلکه از زبان تو در توصیف همرزمانت بشنویم.

خیلی دلم میخواست رفتنت را 20 روز عقب میانداختی تا سالروز میلادت را کنارهم بودیم. چون برای رفتن بیقرار بودی به همین دلیل ما تولدت را 17 روز جلوتر برگزار کردیم. یادت که نرفته همان روزی که داشتی میرفتی برات تولد گرفتیم. درسته که عجلهای بود، ولی خیلی به یادموندنی شد. مگه نه؟ تو هم وقتی کیک رو دیدی خیلی غافلگیر شدی.

علی جان! داداش کوچولوی دلاورمرد من، تواضع و مظلومیت تو در مقابل ستایش و قدردانیهایی که از اطرافیان میبینی، جگرم را میسوزاند. سکوتت از کارهای بزرگی که کردی و شجاعتهایی که نشان دادی و گمنام ماندی، دلم را میسوزاند.

وقتی میبینم با چه خلوص نیت و صداقتی به سوریه میروی و ذرهای غرور در تو نمیبینم، از خدا برایت درجه شهادت میطلبم. چون تو دیگر زمینی نیستی. فرش را زیر پا گذاشتی و در عرش سیر میکنی. حیف است برایت از خدا بهترینها را نخواهم. اما برادرم، به سلامت برگرد. چرا که پدر و مادر پیر و بیمارمان طاقت دوریات را ندارند.

برادرم! در سلامت روح و جسم بازگرد و خدمت کن به انقلاب، به اسلام، به مستضعفین و دستگیر باش. همانگونه که قبلا بودی.

علی جانم! رهبرمان سیدعلی(مدظله العالی) را نباید تنها بگذاریم. پس در سلامت جسم و روح بازگرد. سلامت روحت را حفظ کن. زیرا که بعد از جنگ هشت سال دفاع مقدس برخی را دیدیم که با سلامت جسم بازگشتند، اما روحشان مجروح شد. زخم هایی مثل غرور، توقع قدرشناسی، طلبکار بودن و... داشتند. بعضیها درمان شدند و برخی زخمهایشان عفونت کرد و همه را گرفتار کرد.

علی جانم! با ترکشهای گلوله دشمن بازگردی بهتر است تا با ترکشهای گلوله شیطان. مثل همیشه عاری از این خصلتهای بد باش و پاک بمان. به قول خودت : "معامله با خدا را هرگز آلوده به معاملههای دنیوی نکن". دلم میسوزد وقتی میبینم ما زمینیها بر سر منصب و قدرت و پول یقهی هم را میدریم. خدمت را فراموش میکنیم. اصل را از یاد میبریم و در حاشیهها غرق میشویم.

علی جان تو مثل گل هستی. خوشبو و معطر از عطرهای خلوص و پاکی و نجابت. پس مثل همیشه که میگفتی باید چشم و گوش به کلام آقایمان - رهبر عزیزمان - بسپاریم تا گم نشویم، عزیز دل خواهر! گل بمان و پشت سر این چراغ روشن هدایت حرکت کن و ما غریبان زمین را نزد خانم حضرت زینب(س) دعاگو باش و شفاعت کن زیرا که تو مجاهد فی سبیل الله هستی.

دوستت دارم عزیز دل خواهر

در پناه حق باشی.

سلامتی و نصرت رزمندگان اسلام صلوات.

+ جهت مطالعه دیگر بخشهای داستان مدافعان حرم به بخش اخبار مرتبط که در زیر این متن قرار دارد، مراجعه کنید.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار