بسیجی شهید «مجید عابدی» در جواب نامه برادر شهیدش «عبدالحمید عابدی» شرح حالی از خانواده خویش را بیان میکند.
بسیجی شهید «عبدالحمید عابدی» در نامه خود آورده است: «پدر جان یک نکتهای به شما یادآور شوم که این جسم بیارزش من قابلی نیست، ولی به امید پیروزی اسلام و مسلمین باز هم یادآور میشوم من که از دست شما راضیم، ولی رضایت شما شرط است».
بسیجی شهید «عبدالحمید عابدی» در نامه خود آورده است: «پدر و مادر عزیزم بدانید و آگاه باشید که پروردگار گرامی روزی به شما امانتی داد و روزی از شما میگیرد و چه بهتر با خون سرخم درخت اسلام را آبیاری کنم. اگر آن لیاقت را داشتم.»
بسیجی شهید «عبدالحمید عابدی» در این نامه شرح حالی از دوری و فراق از خانواده خویش را بیان میکند.
بسیجی شهید «عبدالحمید عابدی» در نامه خود آورده است: «از شما میخواهم که پیرو خط رهبرم باشید، چون تنها خطی که در دنیا راست است خط رهبری است و شما باید همچون من پیرو خط او باشید و امر او را به جان بخرید.»
بسیجی شهید «عبدالحمید عابدی» در آخرین نامه خود قبل از شهادت آورده است: «پدر و مادرم شما خیلی در پیشگاه خداوند اجر دارید قدر خود را بدانید، دوم اینکه به دیدار خانوادههای شهدا بروید.»
بسیجی شهید «عبدالحمید عابدی» در وصیتنامه خود آورده است: «برادران و خواهرانم را درست در راه خدا تربیت کنید که راه شهدا را ادامه دهند، حسینگونه و زینبگونه تربیت کنید.»
پاسدار شهید «ابوالفضل شفیعی نیستانک» در وصیتنامه خود آورده است: «پروردگارا دوست دارم چون نامم ابوالفضل است همانند حضرت ابوالفضل العباس (ع) شهید شوم.»
پاسدار شهید «ابوالفضل شفیعی نیستانک» در وصیتنامه خود آورده است: «جبهه براستی دانشگاه عشق الهی است، دانشگاه انقلاب است. دانشگاهی است که دانشجویانش رزمندگان پرستیز اسلام و قلمش ایمان مستحکم رزمندگان و کتابهایش قرآن و نهج البلاغه و ... است.»
پاسدار شهید «مجید کمالیان» در وصیتنامه خود آورده است: « آگاه باشید که مسئولیتی بس عظیم بر دوش ما نهفته میباشد و آن حراست و پاسداری از حرمت خون دهها هزار شهید است که با ندای الله اکبر، به خاک غلطیدهاند. اگر بر اثر سستی و غفلت، کوچکترین اعوجاج و انحرافی در این انقلاب رخ دهد، در روز محشر قطره قطرهی خون شهیدان از شما بازخواست خواهد نمود.»
دانشجوی شهید «حسین معمارزاده» در وصیتنامه خود آورده است: «شما گوش به فرمان امام عزیزمان باشید این پیر جماران و این بزرگمرد تاریخ که میگوید هرگاه پرچمی از دست سرداری بیافتد سردار دیگری آن را بردارد و به میدان برود.»
شهید «سید محمود میرفارسی» در نامه خود آورده است: «اینجا (دوکوهه) روی خون شهداء و بال ملائک قدم میزنیم. مادر جان جبهه به ما احتیاج ندارد بلکه ما هستیم که محتاج جبهه رفتن هستیم.»
شهید «سید محمود میرفارسی» در نامه خود آورده است: «این امت حزبالله هم خیلی وسایل پوشاک و خوراک برای ما میفرستند. اینجا آنقدر شیرینی و بیسکویت و شکلات و پسته و تخمه و آجیل و کمپوت و میوه که پرتقال و سیب و نارنگی است که نمیدانیم چه موقع بخوریم. خلاصه مانند این است که آمدهایم اینجا برای گردش و تفریح و استراحت. فقط احتیاج به معنویت دارم که انشاءالله خدا آن را نصیبم کند.»
شهید «سید محمود میرفارسی» در یکی از نامههای خود به تشریح یک روز فعالیتش در جبهه پرداخت.
شهید «سید محمود میرفارسی» در نامه خود آورده است: «دوست دارم زمان تحویل سال در کنار رزمندگان نورانی اسلام و شهداء باشم چون لذت معنوی دیگری دارد.»
شهید «سید محمود میرفارسی» در وصیتنامه خود آورده است: «مادر جان خون من هدیه به انقلابمان و جانم فدای امام، مادر جان میبایست قربانی دهی تا انقلاب را داشته باشی و یا باید هم فرزند دوست و خانه و جان و مال را نگه داری و شخصیتت را بدهی و یا همه را فدای انقلاب کنی و شخصیت داشته باشی.»
بسیجی شهید «مجید سراجیان قلیزاده» در وصیتنامه خود آورده است: «نگذارید حتی یک قطره از خون شهیدان این انقلاب خدای نکرده به هدر برود و شما باید حافظ خون شهیدان باشید که امیدم بر شماست.»
شهید «بهروز مردی» در وصیتنامه خود آورده است: «امیدوارم اسلامی بمانید. بیعتی که با رهبر انقلاب و با ولی فقیه بستهاید را فراموش نکنید. مانند اقوام گذشته نشوید که بیعت بستند و بیعتشان را شکاندند و سر آخر دچار عذاب شدند.»
بسیجی شهید «سید محمد (سعید) بابایی» در وصیتنامه خود آورده است : « آنهایی که درس میخوانند با جدیت تمام به تحصیل ادامه دهند به امید خداوند مشت محکمی بر دهان کسانی باشد که تخصص خود را در اختیار بیگانه قرار دادهاند و امید است دانشگاههای ما شاهد آن باشند که افرادی مخلص و متعهد تحویل جامعه دهند.»
سردار شهید «حاج محمد علی قربانی» در وصیتنامه خود آورده است: «ای امت شهیدپرور هرگز دست از پشتیبانی امام بر ندارید که دست برداشتن از امام دست برداشتن از امام زمان (عج) و اسلام است و امام تنها کسی است که میتواند پرچم اسلام را به امام زمان تقدیم کند.»
بسیجی شهید «حسین بیدقی» در نامه خود آورده است : «چندین تانک و توپ و وسایل جنگی دشمن از ترس بچهها به یک سمت صحرا رفته بود و در وسط صحرا خشک و خالی درون باتلاق گِل افتاده بود و این کار الهی بود.»
بسیجی شهید «حسین بیدقی» در نامه خود آورده است: «درسهای خود را بخوانید، چون مسئولیتی بزرگ دارید و اگر کسی در مدارس درس نخواند خیانت به اسلام و شهدا کرده است و از شما میخواهم که امام را دعا کنید.»
شهید «سید احمد پلارک» در دستنوشته خود اشعاری در وصف شهادت و اربابش امام حسین (ع) و مادر عزیزش سروده است.
بسیجی شهید «حسین بیدقی» در نامه خود آورده است: «این حمله از آن حملههایی است که به کربلا راه پیدا میکند آخرش و خلاصه در سر نماز ما حقیران را دعا کنید و از خداوند تبارک و تعالی خواستار طول عمر امام و پیروزی رزمندگان و شفاء معلولین و مجروحین و صبر برای بازماندگان شهدا و زیارت کربلا باشد.»
بسیجی شهید «حسین بدیقی» در این نامه خود آورده است:«به امید الله به زودی زود زیارت کربلا خواهیم رفت و به امید آن روزی که برویم در قدس نماز بخوانیم.»
بسیجی شهید «حسین بدیقی» در نامه خود اهل خانواده خویش را دعا برای امام و رزمندگان؛ سفارش میکند.
بسیجی شهید «حسین بیدقی» در وصیتنامه خود آورده است: «نماز شب را به پا دارید که هرچه دارم از نماز شب است و نماز شب انسان را در آخرت روی سفید میکند.»
بسیجی شهید «محمد سپهری» در نامه خود آورده است: « چه میشود زنان مسلمان حضرت فاطمه الزهرا (س) را الگو قرار میدادند. کاش سعی میکردند در کنار مردان به سوی اخلاق اسلامی پیش میرفتند.»
بسیجی شهید «محسن علیزاده» در وصیتنامه خود آورده است: «ولایت پیدا کنید بر نفس خویش که وظیفه سنگینی است بر دوش شما که حفظ جمهوری اسلامی که ثمره خون صدها هزار شهید و معلول و ... است و قصور در انجام وظایف آن پایمال کردن تمام اعمال آن عزیزان است.»
پاسدار شهید «حمید قلنبُر» در نامه خود خطاب به خواهر زاده خویش آورده است: «اگر از دنیا رفتم قرآن برایم ختم کنید و دعا کنید گناهانم آمرزیده شود.»
بسیجی شهید «محمد سپهری» در وصیتنامه خود آورده است: «از همه میخواهم که پیروی خط امام را کرده و همواره در اصلاح و کمک و پیروی این انقلاب کوشا باشند.»
بسیجی شهید «عباس اصغرزاده» در جواب نامه خود به یکی از دوستانش چنین آروده است: «شما باید ما را دعا کنید چرا که خانواده شهیدهستید و گناهی ندارید، انشاءالله که ما را دعا کنید و ما هم اینجا به فکر و یاد شما دوستان عزیز هستیم.»
بسیجی شهید «عباس اصغر زاده» در دستنوشته خود شرح حالی از خود و منطقه جنگی مهران را بیان میکند.
خبرنگار شهید «محمدرضا باقری» در یکی از یادداشتهای روزانه خود در تاریخ نهم آبان ۱۳۵۹ شرح حالی از انهدام انبار مهمات و خودروی زرهی مزدوران بعثی در خرمشهر را بیان کرده است.
خبرنگار شهید «محمدرضا باقری» در یکی از یادداشتهای روزانه خود در تاریخ هفتم آبان ۱۳۵۹ شرح حالی از عقبنشینی مزدوران عراقی در خرمشهر را بیان کرده است.
خبرنگار شهید «محمدرضا باقری» در یکی از یادداشتهای روزانه خود در تاریخ ششم آبان ۱۳۵۹ شرح حالی از بمباران مواضع مزدوران عراقی توسط هواپیماهای رزمندگان اسلام در خرمشهر را بیان کرده است.
خبرنگار شهید «محمدرضا باقری» در یکی از یادداشتهای روزانه خود در تاریخ پنجم آبان ۱۳۵۹ شرح حالی از سقوط خرمشهر را بیان کرده است.
خبرنگار شهید «محمدرضا باقری» در یکی از یادداشتهای روزانه خود در تاریخ چهارم آبان ۱۳۵۹ شرح حالی از تصرف فرمانداری و کنسولگری و مدرسه الفتح توسط مزدوران رژیم بعث عراقی در خرمشهر را بیان کرده است.
محمد رضا باقری می گوید: امروز نیروهای خودی در محاصره دشمن قرار گرفتند. عراقیها بر روی ساختمانهایی که تصرف میکنند پرچم عراق را میزنند و روی فرمانداری و کنسولگری هم پرچم نصب کردند.
خبرنگار شهید «محمدرضا باقری» در یکی از یادداشتهای روزانه خود در تاریخ ۲ آبان ۱۳۵۹ شرح حالی از تصرف فرمانداری و کنسولگری عراق و کتابخانه عمومی توسط مزدوران رژیم بعث عراق در خرمشهر را بیان کرده است.
خبرنگار شهید «محمدرضا باقری» در یکی از یادداشتهای روزانه خود در تاریخ یکم آبان ۱۳۵۹ شرح حالی از درگیری در حوالی فرمانداری، خیابان آرش و نخلستانهای اطراف بیمارستان مصدق و تصرف مدارس خرمشهر توسط مزدوران رژیم بعث عراق در خرمشهر را بیان کرده است.
خبرنگار شهید «محمدرضا باقری» در یکی از یادداشتهای روزانه خود در تاریخ ۳۰ مهر ۱۳۵۹ شرح حالی از اسیر شدن چند نیروی رژیم بعث عراق توسط یک رزمنده و ورود ۵۰۰ نفر نیروی خودی در خرمشهر را بیان کرده است.
خبرنگار شهید «محمدرضا باقری» در یکی از یادداشتهای روزانه خود در تاریخ ۲۶ مهر ۱۳۵۹ شرح حال مستقر شدن نیروی رژیم بعث عراق در پادگان دژ، کوی طالقانی، راهآهن، بندر و فلکه زندان و ... در خرمشهر را بیان کرده است.
خبرنگار شهید «محمدرضا باقری» در یادداشت روزانه خود در تاریخ ۲۴ و ۲۵ مهر ۱۳۵۹ شرح حالی از ترور ناجوانمردانه مردمان و نیز نداشتن نیروی زرهی برای مقابله با نیروی نظامی رژیم بعث عراق در خرمشهر را بیان میکند.
خبرنگار شهید «محمدرضا باقری» در یادداشت روزانه خود در تاریخ ۲۲ مهر ۱۳۵۹ شرح حالی از درگیری خانه به خانه در نزدیکی مسجد امام رضا (ع) و اسیر شدن تعدادی کماندو عراقی در خرمشهر را بیان میکند.
خبرنگار شهید «محمدرضا باقری» در یادداشت روزانه خود در تاریخ ۲۰ مهر ۱۳۵۹ شرح حالی از پیشروی نیروی نظامی رژیم بعث عراق و بمباران شدن نقاط مهمی همچون پادگان دژ و دادگستری و ... خرمشهر را بیان میکند.
خبرنگار شهید «محمدرضا باقری» در یادداشت روزانه خود در تاریخ ۱۹ مهر ۱۳۵۹ شرح حالی از اصابت گلوله خمپاره به اطراف سپاه خرمشهر توسط نیروهای رژیم بعث عراق را بیان میکند.
خبرنگار شهید «محمدرضا باقری» در یادداشت روزانه خود در تاریخ ۱۷ و ۱۸ مهر ۱۳۵۹ شرح حالی از مستقر شدن تانکهای نیروهای رژیم بعث عراق در پشت پادگان دژ و به توپ بسته شدن مسجد جامع خرمشهر را بیان میکند.
خبرنگار شهید «محمدرضا باقری» در یادداشت روزانه خود در تاریخ ۱۶ مهر ۱۳۵۹ شرح حالی از درگیری رزمندگان اسلام با تعدادی از نیروهای رژیم بعث عراق در پادگان دژ خرمشهر را بیان میکند.
خبرنگار شهید «محمدرضا باقری» در یادداشت روزانه خود در تاریخ ۱۵ مهر ۱۳۵۹ شرح حالی از درگیری رزمندگان اسلام با تعدادی از نیروهای رژیم بعث عراق در بندر خرمشهر را بیان میکند.
خبرنگار شهید «محمدرضا باقری» در یادداشت روزانه خود در تاریخ ۱۴ مهر ۱۳۵۹ شرح حالی از درگیری رزمندگان اسلام با تعدادی از نیروهای رژیم بعث عراق در بندر خرمشهر را بیان میکند.
خبرنگار شهید «محمدرضا باقری» در یادداشت روزانه خود در تاریخ ۱۳ مهر ۱۳۵۹ شرح حالی از ورود گروه تکاوران شهید «دکتر مصطفی چمران» در خرمشهر را بیان میکند.
خبرنگار شهید «محمدرضا باقری» در یادداشت روزانه خود در تاریخ ۱۱ مهر ۱۳۵۹ شرح حالی از حضور روحانیت و تعدادی نیروی شهربانی در خرمشهر را بیان میکند.
خبرنگار شهید «محمدرضا باقری» در یادداشت روزانه خود در تاریخ ۱۰ مهر ۱۳۵۹ شرح حالی را از بمباران نیروی پشتیبانی رژیم بعث عراق توسط نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران را بیان میکند.
خبرنگار شهید «محمدرضا باقری» در یادداشت روزانه خود در تاریخ نهم مهر ۱۳۵۹ شرح حالی را از بمباران شرکت نفت خرمشهر (لب شط) توسط نیروهای رژیم بعث عراق بیان میکند.
خبرنگار شهید «محمدرضا باقری» در یادداشت روزانه خود در تاریخ هشتم مهر ۱۳۵۹ شرح حالی از دستگیری و انهدام چند دستگاه تانک عراقی توسط فانتوم ایرانی را بیان میکند.
پاسدار شهید «یوسف رضایی مطلق» در وصیتنامه خود آورده است: «بارالهی به جبهه آمدم تا تکلیف خود را ادا کنم پس از من راضی باشی. ای خدای بزرگ کمکم کن که با دشمنان دین تو ستیز کنم. میدانم که این وظیفه شرعیای است که من بر گردن خود احساس میکنم و امیدوارم در ادای دین آن سربلند باشم.»
خبرنگار شهید «محمدرضا باقری» در یادداشت روزانه خود در تاریخ هفتم مهر ۱۳۵۹ شرح حالی از دستگیری دو خبرنگار خارجی و یک راننده عراقی را بیان میکند.
خبرنگار شهید «محمدرضا باقری» در یادداشت روزانه خود در تاریخ ششم مهر ۱۳۵۹ شرح حالی از پیشروی نیروهای مردمی و سپاه پاسداران و پاکسازی منطقه را بیان میکند.
خبرنگار شهید «محمدرضا باقری» در یادداشت روزانه خود در تاریخ پنجم مهر ۱۳۵۹ شرح حالی از جنگ آوری و دلاوری برادران پاسدار و نیروهای مردمی و «حجت الاسلام هادی غفاری» بیان میکند.