تفسیر حقوقی حمله اسرائیل به سوریه

کد خبر: ۲۰۵۳۲۲
تاریخ انتشار: ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۰۹:۳۴ - 15May 2013

 بامداد روز یک‌شنبه، 15 اردیبهشت 1392، جنگنده‌ها و موشک‌های رژیم صهیونیستی منطقه‌ی ریف دمشق، جمرایا و جبل قاسیون را بمباران نمودند و با تجاوز به حریم هوایی سوریه، دور جدیدی از بی‌ثباتی و تجاوز را شروع نمودند. در این حملات، هواپیماهای نظامی اسرائیل سه هدف نظامی را در سوریه نشان کرده بودند که این اهداف، پایگاه‌های نظامی، انبارهای ذخیره‌ی سلاح و مراکز دفاع هوایی سوریه را شامل می‌شد. جدا از انگیزه‌های سیاسی و اهداف این حمله، آنچه مشهود است نقض صلح و امنیت بین‌المللی و همچنین بی‌توجهی به حاکمیت یک عضو سازمان ملل توسط اسرائیل است.

با توجه به سوابق بی‌اعتنایی اسرائیل به قواعد حقوق بین‌الملل و منشور ملل، آیا تجاوز این رژیم به سوریه مصداقی از نقض منشور ملل متحد و تهدید حفظ صلح و امنیت بین‌المللی محسوب می‌شود؟ و آیا اقدام اسرائیل مصداق قطعنامه‌ی تعریف تجاوز هست؟ پیامدهای این تجاوز در بحران سوریه چیست؟ نوشتار حاضر با استناد به قطعنامه‌ی تعریف تجاوز و برداشت مصرح از مفهوم صلح و امنیت بین‌المللی در صدد پاسخ‌گویی به این سؤالات است.

در فردای پس از جنگ جهانی دوم، توجه بیشتر به حاکمیت یک کشور به عنوان عنصر جوهری یک دولت- ‌ملت (NATION - STATE) ناشی از تجربه‌ی جنگ‌های ویرانگر اول و دوم جهانی بود که صدمات زیادی را متوجه جامعه‌ی بشری نمود. اکنون با تشدید بحران در سوریه و پیچیده شدن ثبات سیاسی در این کشور، اسرائیل متوجه این بحران شده و از بی‌ثبات سیاسی و اقتصادی در این کشور با همان اصول و قوانینی که اسرائیل را به وجود آورد، سوءاستفاده می‌کند.

تأسیس رژیم صهیونیستی محصولی از همسویی قدرت‌های غربی و آمریکا بود که در فردای پس از جنگ جهانی دوم و بر اساس اعلامیه‌ی بالفور، مقدمات حضور بازیگر دیگری را فراهم نمودند. این بازیگر اکنون اعتنایی به مواد و فصول منشور ملل متحد ندارد و با تجاوز به سوریه، زمینه‌ی نقض کنوانسیون‌های بین‌المللی و منشور ملل متحد را به وجود آورد. مهم‌تر از همه اینکه تجاوز به سوریه با چراغ سبز ایالات متحده و سخنرانی اوباما شروع شد که در سفر به آمریکای لاتین و در کاستاریکا اعلام نمود اسرائیل حق دفاع از خود را دارد. این همسویی بین گفته‌های باراک اوباما و تجاوز اسرائیل به سوریه از یک طرف و قواعد حقوق بین‌الملل و منشور ملل متحد نیازمند تحلیلی حقوقی است که واقعیات موجود در صحنه‌ی بین‌الملل را به چالش می‌کشد.

حمله‌ی جنگنده‌های اسرائیل به سوریه نقض تمامیت ارضی و استقلال این کشور بوده و با حاکمیت داخلی و اصل عدم مداخله در کشور دیگر، که در منشور آمده، در تضاد است. بنابراین نقض تجاوز محرز است. همچنین بر اساس بند «ب» ماده‌ی سه همین قطعنامه، تجاوز اسرائیل محرز است. بند «ب» تأکید دارد که بمباران سرزمین کشوری توسط نیروهای مسلح کشور دیگر یا استفاده از هر نوع سلاح توسط کشوری علیه سرزمین کشور دیگر، تجاوز است.

با توجه به اینکه اسرائیل محصول همین قطعنامه‌های سازمان ملل است،تجزیه‌‌ و تحلیل این تجاوز در قالب همان کنوانسیون‌ها و قعطنامه‌ها پویایی موضوع را بیشتر می‌نماید. از یک طرف جامعه‌ی بین‌الملل به این وضعیت دوگانه یا پارادوکس‌وار در اسرائیل پی می‌برد و از سویی دیگر، با همان استنادات می‌توان به مصداق نقض صلح و امنیت بین‌المللی پی برد.

ضرورت دارد اشاره شود که این رژیم در ادوار گذشته، همواره اعتنایی به قطعنامه‌های سازمان ملل نداشته است. این بی‌اعتنایی در قالب قطعنامه‌ی 194 ناظر بر بازگشت آوارگان فلسطینی، قطعنامه‌ی 181 ناظر بر تأسیس دو دولت یهودی اسرائیلی و دولت مسلمانان فلسطین و قطعنامه‌های 338 و 242 ناظر بر عقب‌نشینی فوری از سرزمین‌های اشغالی 1967 وجود داشته است. در چنین شرایطی، پرداختن به ابعاد حقوقی این تجاوز، زوایای بی‌اعتنایی این رژیم را بیشتر آشکار خواهد نمود.

نمونه‌هایی از تجاوز یک عضو جامعه‌ی بین‌الملل به عضو دیگر سابقه‌ای دیرینه در روابط بین‌الملل دارد. تجاوز آلمان به لهستان در اول سپتامبر 1939 که روز آغاز جنگ دوم محسوب می‌شود با سکوت جامعه‌ی ملل مواجه شد و در همان سال، فنلاند توسط شوروی مورد تجاوز قرار گرفت و شورای جامعه‌ی ملل برای نخستین بار از اختیارات خود، که در ماده‌ی 16 میثاق آمده بود، استفاده کرد و شوروی را از عضویت جامعه‌ی ملل محروم کرد. بدین ترتیب، جامعه‌ی ملل عملاً ناتوان ماند. عملکرد سازمان ملل متحد نیز دست کمی از جامعه ملل نداشت و این سازمان با توجه به بحران‌های ایران و عراق، فالکلند، تجاوز‌های اسرائیل به لبنان عملاً ناتوانی خود را به اثبات رساند. یکی از این مصداق‌ها تجاوز اسرائیل به سوریه در روز یک‌شنبه، 15 اردیبهشت 1392 بود. در سال 1944 بر پایه‌ی کنفرانس دامبارتن اکس، مسئولیت احراز وجود هر گونه تهدید علیه صلح یا اقدام تجاوزکارانه و تعیین وسایل حفظ و اعاده‌ی صلح و امنیت بر عهده‌ی شورای امنیت قرار گرفت.

بر اساس رویه‌های تاریخی، می‌توان گفت حمله‌ی اسرائیل به سوریه اقدامی تجاوزکارانه است. در میثاق تجاوز که در 1933 میان استونی، افغانستان، ایران، ترکیه، رومانی، شوروی، لتونی و لهستان بسته شد، این موارد تجاوز خوانده شد:اعلام جنگ به دولت دیگر، تاخت‌وتاز مسلحانه به قلمرو کشور دیگر بدون اعلام جنگ، حمله‌ی مسلحانه بدون اعلام به قلمرو یا وسایل دریایی و هوایی دولت دیگر و کمک به دسته‌های مسلحی که در قلمرو دولت دیگر تشکیل شده باشند و به یک دولت حمله کنند یا پشتیبانی از چنین دسته‌هایی به رغم درخواست آن دولت برای خودداری از پشتیبانی.

بر این اساس، از دو جهت می‌توان اقدام اسرائیل را تجاوز نظامی خواند. اول اینکه این اقدام به منظور تقویت نیروهای مخالف بشار اسد بوده است و دوم اینکه حمله‌ی مسلحانه به قلمرو هوایی سوریه محسوب می‌شود. بنابراین بر اساس رویه‌ی موجود، اقدام اسرائیل تجاوز نظامی است. بر اساس تعریف تجاوز در قطعنامه‌ی 3314 مجمع عمومی سازمان ملل در 1974 نیز اقدام اسرائیل در تجاوز به سوریه مصداق قطعنامه‌ی 3314 مجمع عمومی است. بر اساس ماده‌ی یکم این قطعنامه، تجاوز عبارت است از به کار بردن نیروی مسلح توسط یک کشور علیه حاکمیت، تمامیت سرزمینی یا استقلال سیاسی کشور دیگر یا به هر طریق دیگر که با منشور ملل متحد، آن‌چنان که در این تعریف آمده است، تباین داشته باشد. حمله‌ی جنگنده‌های اسرائیل به سوریه نقض تمامیت ارضی و استقلال این کشور بوده و با حاکمیت داخلی و اصل عدم مداخله در کشور دیگر، که در منشور آمده، در تضاد است. بنابراین نقض تجاوز محرز است. همچنین بر اساس بند «ب» ماده‌ی سه همین قطعنامه، تجاوز اسرائیل محرز است. بند «ب» تأکید دارد که بمباران سرزمین کشوری توسط نیروهای مسلح کشور دیگر یا استفاده از هر نوع سلاح توسط کشوری علیه سرزمین کشور دیگر، تجاوز است.

بر اساس رویه‌های شورای امنیت، این نهاد هم می‌تواند برای تضمین حفظ صلح و امنیت بین‌الملل، تفسیری موسع از منشور ملل متحد ارائه نماید. تفسیر موسع با استفاده از ارتباط مواد قطعنامه‌ی تعریف تجاوز و وظیفه‌ی اصلی شورای امنیت، یعنی حفظ صلح و امنیت بین‌المللی، نشان می‌دهد اقدام اسرائیل علیه سوریه، اقدام تجاوزکارانه است. ماده‌ی چهارم قطعنامه‌ی تعریف تجاوز بیان می‌دارد: شورای امنیت ممکن است بر اساس مواد منشور، اقدامات دیگری نیز که تجاوزکارانه به شمار می‌آید تضمین نماید.

تأسیس رژیم صهیونیستی محصولی از همسویی قدرت‌های غربی و آمریکا بود که در فردای پس از جنگ جهانی دوم و بر اساس اعلامیه‌ی بالفور، مقدمات حضور بازیگر دیگری را فراهم نمودند. این بازیگر اکنون اعتنایی به مواد و فصول منشور ملل متحد ندارد و با تجاوز به سوریه، زمینه‌ی نقض کنوانسیون‌های بین‌المللی و منشور ملل متحد را به وجود آورد.

بر اساس آنچه گفته شد، تجاوز اسرائیل به سوریه محرز است و مسئولیت بین‌المللی رژیم متجاوز را به دنبال دارد. بر اساس اصول اولیه‌ی حقوق بین‌الملل، مسئولیت کشور متجاوز دارای ماهیتی غیرکیفری است. اما برای اولین بار اساسنامه‌ی دیوان کیفری بین‌المللی، عمل تجاوز را جنایت بین‌المللی دانست و برای متجاوزان مسئولیت کیفری شناخت. کشوری که به آن تجاوز شده است حق دارد در مقابل تجاوز، به دفاع مشروع یا دفاع از خود مبادرت کند. بنابراین سوریه حق اقدام متقابل را دارد. با توجه به اصل مسئولیت بین‌المللی دولت‌ها بود که عمران الزعبی، وزیر اطلاع‌رسانی سوریه، اعلام نمود که دولت و ملت سوریه حق اقدام متقابل را برای خود محفوظ می‌دارند.

مسئولیت بین‌المللی اسرائیل مفهوم دیگری را به دنبال خواهد داشت و آن پرداخت غرامت به کشوری است که به آن تجاوز شده است و در صورت اعاده‌ی دادرسی عادلانه در دیوان دادگستری بین‌المللی، باید اسرائیل را به عنوان رژیمی متجاوز شناخت. مرکز تحقیقات دمشق، مرکز تحقیقات جمرایا، افرادی از تیپ 104 و 105 گارد ریاست‌جمهوری در ریف دمشق و کشته و زخمی شدن غیرنظامیان، مسئولیت کیفری بانیان حمله‌ی اسرائیل به سوریه را به دنبال دارد و دولت سوریه می‌تواند مستند و با ادله‌ی حقوقی، موضوع را در محاکم قضایی بین‌المللی پیگیری نماید.

در رابطه با عدم توانایی سوریه در برابر بی‌اعتنایی‌های اسرائیل به کنوانسیون‌های بین‌المللی باید گفت دولت سوریه محور مقاومت و خط مقدم نبرد عربی‌اسلامی علیه اسرائیل است. اینکه برخی می‌گویند بلندی‌های جولان اشغال شده و اسرائیل به تمامی قطعنامه‌های بین‌المللی بی‌اعتناست، مسئله‌ای سیاسی و فارغ از تحلیل حقوقی است. قطعاً هر قطعنامه‌ای که امنیت اسرائیل را تهدید نماید با وتوی آمریکا در شورای امنیت مواجه خواهد شد، اما در دیوان دادگستری بین‌المللی و داوری بین‌المللی قضیه به گونه‌ای دیگر است. ضمن اینکه پیامدهای این تجاوز به خودی خود می‌تواند به ارتقای جایگاه بین‌المللی سوریه و انزوای اسرائیل منجر شود. موضع‌گیری گروه‌های مقاومت اسلامی فلسطین و کشورهای الجزایر، تونس، مصر و عراق علیه اسرائیل بیانگر این واقعیت بود که سوریه همچنان خط مقدم مقاومت است.

نتیجه‌گیری

تجاوز و اشغال یک کشور به خودی خود نقض آشکار کنوانسیون‌های بین‌المللی است و هر دو مورد در قبال تحولات سوریه و اقدام اسرائیل علیه این کشور اثبات شده است. بلندی‌های جولان سرزمینی اشغال‌شده و مصداق اشغالگری است و اقدامات اخیر اقدامی تجاوزکارانه و مصداق قطعنامه‌ی تعریف تجاوز است که در هر صورت، مسئولیت بین‌المللی دولت مهاجم و اشغالگر را به دنبال دارد. اما فارغ از این وضعیت حقوقی، باید گفت پیامدهای این تجاوز از یک سو توانایی‌های سوریه در عملیات‌های میدانی را به اثبات رساند و از سوی دیگر، انزوای بین‌المللی اسرائیل را نشان داد. موضع‌گیری کشورهای اسلامی علیه اسرائیل بیانگر این همسویی و انزوای اسرائیل بود. با توجه به توانایی‌های دیپلماتیک سوریه و موفقیت این کشور در عرصه‌ی دیپلماسی پس از عبور سوریه از بحران کنونی، چالش‌های این تجاوز برای اسرائیل دردسرساز خواهد بود. به ویژه اینکه سوریه حق اقدام متقابل را دارد و با توجه به واقع شدن این کشور در حلقه‌ی مقاومت بین ایران و حزب‌الله، اقدام متقابل در آینده بسیار محتمل است. البته این احتمال تا جایی است که سوریه بحران کنونی را با موفقیت پشت سر بگذارد.

هادی محمدی‌فر/ کارشناس مسائل بین الملل

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار