حاج عماد مغنیه چگونه به حزب اللّه پیوست

کد خبر: ۲۰۵۳۳۶
تاریخ انتشار: ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۱۱:۱۰ - 15May 2013

حاج عماد مغنیه چگونه به حزب اللّه پیوست؟

عماد مغنیه هم در رأس یکی از مجموعه هایی بود که در حوزه مقاومت فعالیت می کرد. شناخت زندگی شخصی عماد مغنیه را می توانید از خانواده اش و یا از طریق آشنایان لبنانی او جستجو کنید. ولی زمانی که تصمیم گرفته بود عازم حوزه علمیه شود تا درس بخواند، ناگهان ملاحظه می کند نیروهایی در حال سازماندهی و عزیمت به سمت جنوب برای کمک به مقاومت فلسطین هستند، و بیدرنگ به آنان می پیوندد و پیوستن او به جنبش مقاومت فلسطین سبب گرایش او به فعالیت های جهادی و مبارزاتی می شود.

ویژگی های شخصیتی او را چگونه یافتید؟

ابعاد و ویژگی های شخصیتی حاج عماد مغنیه بسیار قابل توجه بود. او به طور طبیعی در مسیری که قرار گرفت، این ویژگی ها به او کمک می کرد تا بتواند مردی فعال و خستگی ناپذیر باشد. به هر حال ایشان با تعداد دیگری از دوستان که در چارچوب یک تیم فعالیت می کردند، به سپاه وصل شد و در پی این ارتباط کوشیدیم در زمینه مقاومت با اشغالگران آنان را رهنمون سازیم، ولی از ورودشان به عرصه سیاسی جلوگیری کردیم. شاید خودشان هم تمایلی به فعالیت در عرصه های سیاسی در آن شرایط خاص نداشتند. آشنایی من با ایشان از زمان فعالیت های مربوط به مقاومت و سازمان جهاد اسلامی شروع شد، و تیمی که آقای عماد در آن حضور داشت، ارتباط قوی و منسجمی با سپاه برقرار کرد، و این آشنایی و همکاری از همین منظر ادامه داشت. البته دوستی شخصی من و عماد تا آخرین روزهای حیات طیبه ایشان ادامه داشت. لذا نقطه ارتباط و همکاری این شهید بزرگوار با سپاه روی مبارزه با رژیم متجاوز صهیونیستی متمرکز بود، و این همکاری تا آخرین روز شهادت ایشان تداوم یافت. شاید اینطور بگویم که پس از شهادت سید عباس موسوی همان تشکل جهاد اسلامی به حزب اللّه پیوست و مسئولیت بخش مقاومت را به عهده گرفت.

همان گونه که اشاره کردید حاج عماد مغنیه قبل حمله اسرئیل به لبنان در سال 1982 ضمن همکاری با مقاومت فلسطین به تحصیلات حوزوی هم گرایش داشت، بفرمایید به کدام جهت بیشتر گرایش داشت به تحصیل یا به مقاومت؟


شکی نیست که حاج عماد مغنیه یک شخصیت کامل بود. با توجه به سن و وضعیتی که داشت، در یک خانواده کاملاً مذهبی متولد و پرورش یافته بود. ساختارهای فکری و مذهبی او از طریق خانواده بسیار قوی بودند. این خانواده با این پشتوانه اعتقادی به طور طبیعی این گرایش را در فرزند خود ایجاد می کرد، و او را به آشنایی بیشتر به سمت معارف اسلامی تشویق می کرد. عماد هم به همین کیفیت بود، ولی شاید بعد از اشغال لبنان، غالب فعالیت های عماد جنبه های نظامی و مقاومتی او را تشکیل می داد زیرا او یک جوان باهوش و با استعداد و خوش فکر، گیرندگی ذهنی او بسیار قوی بود. قدرت تجزیه و تحلیل مسائل به صورت ریشه ای و عمیق و از نگاه راهبردی بود. لذا حافظه خوب و ذهن فعال و نگاه دورنگرانه، و فهم درست مسائل، همه دست به دست هم داده بود تا از حاج عماد یک شخصیت تمام بعدی بسازد. و این سبب شده بود که خود را در دو بعد مقاومت و خودسازی علمی بسازد. اینطور نباشد که در یک جنبه تمرکز داشته باشد، و از سایر جنبه ها غافل باشد. امکان داشت حوزه علمیه هم نرود، ولی توانسته بود جنبه های اعتقادی خود را رشد و پرورش دهد. اساساً هر کاری که می کرد، سعی داشت آن کار بر اساس ساختار فکری و عقیدتی اسلامی و شیعی متکی باشد. و این باعث می شد که به دنبال شناخت باورهای عقیدتی و فکری برود. یکی از افرادی که بیشترین تأثیر را در تبلور فکر و اندیشه حاج عماد داشت سیدحسن نصراللّه بود. حاج عماد از ابتدای جوانی به نوعی سیدحسن را باور داشت و سیدحسن هم متقابلاً به او اعتماد داشت. شاید ارتباط روحی و معنوی که بین سیدحسن و حاج عماد و مجموعه او برقرار بود کمتر بین سایر مسئولان حزب اللّه وجود داشت. لذا می توان این تأثیرپذیری را با دریافت مسائل اعتقادی از این منظر ارزیابی کرد.

روابط شهید حاج عماد مغنیه و آقای نصراللّه از چه زمانی آغاز شد؟

این ارتباط از قبل وجود داشت. چون جوانان مبارز لبنانی به نوعی در تشکل های سیاسی لبنان مثل حزب الدعوه، جنبش امل و جریانات علمایی و دانشجویی با یکدیگر ارتباط داشتند. این ها همدیگر را می شناختند. ولی اینکه با هم همکاری داشته باشند، ممکن است زمینه های همکاری مشترک وجود نداشت، ولی به هر صورت همدیگر را می شناختند. ارتباط میان آن دو از زمانی که سیدحسن نصراللّه به فرماندهی شاخه حزب اللّه در بیروت انتخاب شد برقرار گردید. چون حزب اللّه در آن مرحله به چند شاخه تقسیم بندی شده بود. به طور مثال شاخه بیروت، شاخه بقاع، شاخه جنوب، شاخه بقاع غربی، بر سر هر یک از این شاخه ها یک فرمانده وجود داشت. سیدحسن نصراللّه ابتدا فرماندهی شاخه بقاع را بر عهده داشت و سپس مسئولیت شاخه بیروت را بر عهده گرفت.

در زمان دبیرکلی شهید سیدعباس موسوی بود؟

همین طور است. به همین دلیل ارتباطشان با یکدیگر بسیار جدی و تعیین کننده تر شد.

اتهامات غربی ها به عماد مغنیه مبنی بر دست داشتن در انفجار مقرهای نیروهای آمریکایی و فرانسوی در بیروت بر اساس چه دلایلی بوده است؟

بجای اینکه دنبال پاسخ به انگیزه این اتهامات باشیم، من فکر می کنم که این گونه بپرسیم که آیا یک ملت اشغال کشورش و اشغالگر را می پذیرد یا نه؟ به طور طبیعی پاسخ منفی است. بسیار خوب یک ملت در برابر اشغالگری چه برخوردی باید داشته باشد؟ جز این است که هر کاری که از دست او ساخته است انجام می دهد؟ امروزه نمی شود گفت که آقا این اتهامات را به چه کسی نسبت دهید. ملت لبنان هرگز تحمل اشغال و اشغالگری را نداشت. لذا با اشغالگر با شیوه های گوناگون و با هر امکاناتی که در اختیار داشت مبارزه کرد. توانمندی های آن روز ملت لبنان چه بود؟ خوب عملیات استشهادی بود. یعنی مؤثرترین و کم هزینه ترین روش مقاومت برای دفع تجاوز اشغالگران بود. من فکر می کنم که آمریکایی ها، فرانسوی ها و اسرائیلی ها نباید دنبال این باشند که چه کسی این کار را کرده است. عامل اصلی این عملیات خودشان بوده اند. کسی این کار را کرد که متجاوز بود. کسی این کار را کرد که حقوق مردم را نادیده گرفت. کسی این کار را کرد که گمان کرده بود با توسل به اسلحه می تواند هر خواسته ای را به یک ملت تحمیل کرد. کسی این کار را کرد که مناطق لبنان را ناوشکن نیوجرسی گلوله باران کرد. کسی این کار را کرد که مناطق لبنان را با هواپیماهای سوپر آتندارد بمباران کرد. فرانسوی ها با این هواپیماها پادگان امام علی(ع) در بعلبک را بمباران کردند. می خواهند بگویند این کار را نکردند. آمریکایی با ناوشکن نیوجرسی بیروت را به شدت گلوله باران کردند. آمریکایی ها و فرانسوی ها اسرائیل را تشویق کردند در لبنان مستقر شود، و به این پوشش سیاسی و تبلیغاتی و نظامی دادند تا در این کشور بماند. خب یک مجموعه تجاوزگر و اشغالگر انتظار دارد ملت به او خیر مقدم بگوید؟ فرش قرمز زیر پای او پهن کند؟ به متجاوزان مدال دهد؟ طبیعی است که هر ملتی با هر توان و امکاناتی که در اختیار دارد با اشغالگری مقابله می کند. بنابراین آنها بهای سنگین تجاوزشان به لبنان را پرداخت کردند. یک وقت توان دارد به طور علنی در برابر تهاجم و اشغالگری بایستد و یک وقت توان دارد با عملیات شهادت طلبانه با متجاوزان مقابله کند.

برخی رسانه های غربی و به دنبال آنها رسانه های غربی مدعی شده اند که حاج عماد مغنیه برای مدتی از انظار پنهان شد و به ایران آمد. هدف از آمدن به ایران چه بوده است؟

ایشان هرگز پنهان نشد. و مدتی برای ادامه تحصیل علوم دینی به حوزه علمیه قم آمد. هرگز نمی توان گفت که ایشان از جهاد و مبارزه کناره گیری کرده یا پنهان شده است. چون حاج عماد مغنیه قابل پنهان شدن نبوده است.

ویژگی های دیگر عماد مغنیه کدامند؟

ویژگی های حاج عماد فراوانند که به ترتیب به آن ها اشاره می کنم: ویژگی اول: عماد شخصیتی بود که خود را به تمام معنی کلمه وقف اسلام و تشیع کرد، و چیزی برای خود نمی خواست. آنچه می خواست عزت و اقتدار و سربلندی اسلام و مسلمین بود. آرزو داشت مسلمانان ارزش ها و باورهای اسلامی را به میدان بیاورند و فضای جامعه اسلامی را دگرگون کنند.
دومین ویژگی عماد مغنیه، خلوص او بود که جز برای رضای خدا کار نمی کرد. یکی از مهم ترین دلایل موفقیت او هم همین بود. هیچ روزی ندیدم که عماد چیزی را برای خودش می خواهد.
سومین ویژگی او خطرپذیری، یا به عبارتی شجاعت وصف ناپذیر شهید عماد مغنیه بود. در کنار شجاعت، سرعت عمل و توانمندی بی نظیر در تصمیم گیری های سرنوشت ساز در شرایط بحرانی داشت. حاج رضوان توانسته بود در بحرانی ترین شرایط، در کوتاه ترین زمان بهترین تصمیم را بگیرد. در کنار همین هم قدرت خارق العاده که در سازماندهی و مدیریت شرایط بحرانی بود. در ضمن اینکه از قدرت تجزیه و تحلیل و درک درست مسائل برخوردار بود. آن تصمیم گیری درست را هم به سادگی به اجرا می گذاشت. هم در بعد نظری و هم در بعد عملی، یک شخصیت فوق العاده داشت.
چهارمین ویژگی حاج رضوان، همه جانبه نگری او بود. یعنی یک عنصر تجربی نبود، یک عنصر واقعاً تمام عیار بود. هر چند که در عالم امکان نمی توانیم یک فرد را کامل و مطلق بدانیم. ولی او یک شخصیت جامع بود. همین شخصیت جامع باعث شده بود که هم زمان نگاه امنیتی، نگاه نظامی، نگاه تبلیغاتی، نگاه سیاسی، نگاه محلی، نگاه منطقه ای، نگاه جهانی داشته باشد. مسائل را در یک ارتباط منطقی تجزیه و تحلیل می کرد.
ویژگی پنجم حاج عماد کم حرفی او بود. یعنی عماد این ملکه را خیلی در ذهن تقویت کرده بود که بیشتر کار کند، عمل کند تا بخواهد حرف بزند. به همین دلیل نفوذ شخصیتی او فوق العاده بود. یعنی کمتر حرف می زد، و حرفی که می زد حرف بود. یعنی این حرف نقطه شروع بسیاری از کارها بود.
ویژگی ششم حاج رضوان این است که در مسائل نظامی یک نابغه بود. یک فرمانده تمام عیار بود که هم تهدید را خوب تشخیص می داد و هم مناسب آن تهدید برنامه ریزی می کرد و سازمان خود را مجهز، به روزآوری کند، آماده اقدام کند. یعنی یک نابغه نظامی بود. این نابغگی در بحث رویارویی با اسرائیلی ها و حمله به اسرائیلی ها به ویژه در جنگ33 روزه سال 2006 مصداق پیدا کرده است. بخصوص اینکه دنیای عرب در شصت سال گذشته اسرائیل را در چند جنگ تجربه کرده و یک هیبتی از اسرائیل بوجود آورده که اسرائیل هر وقت اراده کند همه کاری را می تواند بکند و کسی هم حریف او نیست.

اما همین نگاه حاج عماد مغنیه و درک درست او از میزان توان و آسیب پذیری اسرئیل، توانسته بود که سازمان مقاومت را به گونه ای شکل دهد تا بتواند در برابر ماشین جنگی اسرائیل 33 روز مقاومت کند، و شکست را بر اسرائیل تحمیل کند. همین یک نقطه برای کارنامه حاج عماد به عنوان یک نابغه نظامی و به عنوان یک طراح و صاحب نظر نظامی و فرمانده نظامی کافی است.

این پشتوانه فکری و هوشمندی حاج رضوان را نتیجه چه عاملی می دانید؟

این عنایت الهی است. این ویژگی ها را خدا به او داده است. «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سُبلنا» بهترین پاسخ به پرسشتان است. یا «و من یتق اللّه یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب». این ها واقعیت هایی است که ما آن را در لبنان دیده ایم. همان طور که ما در جبهه های نبرد هشت ساله دیده بودیم. مگر فرماندهان هان سابقه نظامی گری داشته اند؟ مگر در جنگی شرکت کرده بودند؟ یا در مراکز آموزش نظامی پیشرفته دنیا درس خوانده اند؟ در حالی که در جبهه عراق همه نخبگان نظامی و تحلیل گران مسائل راهبردی حضور داشتند و از صدام حمایت می کردند. در جبهه های ایران بچه های کم تجربه ولی باایمان به خدا و امدادهای غیبی، جنگ را ادامه دادند و بر قوای کفر جهانی غالب شدند.

گفته شده که حاج عماد در سال های اخیر نگاهی فراتر از لبنان داشته است. و سعی می کرده جنبش های مقاومت فلسطین و عراق را هم تقویت کند. آیا اینطور بوده است؟

حاج رضوان این گونه به مسائل نگاه می کرد که دشمن مشترک است و جبهه مقاومت هم جبهه ی واحدی است. طبیعتاً کسانی که در جبهه مقاومت قرار دارند بایستی در هر جایی که هستند در مقابل دشمن مشترک تا جایی که می توانند بایستند، و به یکدیگر کمک کنند. اگر فرض کنیم بخواهیم خارج از این چارچوب تحلیل کنیم، شاید کمی این تحلیل نارس باشد. لذا زمانی که عراق اشغال می شود، طبیعی است که اشغالگر بر علیه اسلام و شیعه وارد عمل شده است. همین اشغالگر زمانی از صدام حمایت می کرده است. ولی بعد از سرنگونی صدام دارد کارهای دیگری انجام می دهد. طبیعی است که سازمان های مقاومت وظیفه دارند از یکدیگر حمایت کنند. بخصوص اینکه جریانات مقاومت تابع یک دولت رسمی نیستند، جنبش های مقاومت همدیگر را می شناسند و در برابر دشمن مشترک، سرنوشت مشترک دارند. ولی بیشترین تمرکز حاج رضوان بر مقاومت در لبنان و فلسطین بود. با توجه به این پیوستگی که بین هر دو جنبش وجود دارد. چون دشمن مشترک اسرائیل است و هدف این رژیم تسلط بر خاورمیانه است.

بعد از جنگ 2006 بسیاری از تحلیل گران و کارشناسان راهبردی اسرائیل احساس کرده اند که در مقابل قدرت نظامی حزب اللّه مستأصل شده اند. آیا حزب اللّه واقعاً به این توان رسیده که می تواند مصداق آیه «کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره» باشد و اسرائیل را به زانو دربیاورد؟

قدرت حزب اللّه بیش از این است که اسرائیلی ها فکر می کنند! امروزه حزب اللّه «فئه قلیله» نیست. امروزه حزب اللّه نماد اراده تمام عیار مردم لبنان است که در طول تاریخ حیات سیاسی خودشان برای اولین بار طعم خودباوری را چشیده اند. در طول تاریخ دیده نشده که ملت لبنان به صورت یکپارچه و منسجم، و با هویت لبنانی در مقابل یک عنصر متجاوز و بیگانه در صحنه حضور داشته باشد. امروزه کسانی که در صحنه جهاد حضور پیدا نکرده اند، شرمنده مردم شان هستند. این تحول بزرگی است که پس از جنگ 33 روزه در لبنان اتفاق افتاده است. دنیا هم این را پذیرفته که ملت لبنان برای اولین بار در طول تاریخ هویت و جایگاه خود را شناخته است. لبنان یک هویت جمعی شده است. یک نام و نشان و یک معادله در مقابل تجاوزگری شده است. یک افتخار بزرگ برای ملت های منطقه شده است.


ماهنامه شاهد یاران، شماره 49
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار