حاج رضوان و پایان سرگذشت اسرائیل

کد خبر: ۲۰۵۳۴۲
تاریخ انتشار: ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۰۸:۳۲ - 16May 2013

داستان سرگذشت فلسطین پایان نمی یابد... زیرا هر یهودی که متولد می شود، چاقویی همراه می آورد که سرانجام به وسیله آن به قتل می رسد... این یک سخن اغراق آمیز نیست. بلکه بخشی از قطعه شعری است که «وینا حییم» شاعر یهودی سروده است. ولی سیدحسن نصراللّه دبیر کل حزب اللّه با لحن و آهنگ خاصی که هنگام خداحافظی با عماد مغنیه سرود، داستان سرگذشت اسرائیل را پایان یافته تلقی کرد. ایشان اعلام کرد که اسرائیلی ها با ترور عماد مغنیه گور خود را کندند.
شاید داستان گروه های مهاجر یهودی که از نظر فرهنگی و نژادی و زبانی با یکدیگر متفاوت هستند، و از سرزمین های دوردست به این منطقه کوچ کرده، و سرزمین فلسطین را غصب نموده اند به این زودی پایان نمی یابد. آنان به این سرزمین آمدند و با آواره نمودن مردم اصلی و بومی، کوشیدند نسل خود را بر سرزمینی که در افسانه های تاریخی و دینی شان هیچ اشاره ای به آن نشده تحمیل کنند. اگر این سخن را به افسانه مشهور یهودیان که می گوید: «شمشیر و تورات همزمان از آسمان نازل شدند» آمیخته کنیم، نتیجه خواهیم گرفت که شمشیر در ردیف اول و پیش از تعالیم تورات قرار دارد. رژیم صهیونیستی از زمان پیدایش آن در سرزمین فلسطین بر مبنای نسل کشی، خونریزی و کشتار ملت های منطقه برپا شده و براساس این دیدگاه می توان سرنوشت این رژیم را ارزیابی کرد. چگونه می توان با کسانی که آرام نشستند و از خداوند خواستند به نمایندگی از سوی آنان بجنگد(خدای آفریدگار به نیابت از شما می جنگد و شما آرام نشسته اید- انجیل مسیح) اعتماد کرد؟

این آیه نشان می دهد که جامعه یهودیان بر پایه خشونت و ترور و کشتار و خرابکاری برپا شده است. پاسخ به این پرسش که چگونه می توان با یهودیان سازش کرد؟ بسیار دشوار است. برای پاسخگویی به این پرسش به بازگو نمودن سخنان آقای سیدحسن نصراللّه پس از شهادت عماد مغنیه و ریخته شدن خون او بر سرزمین دمشق نیاز نداریم. به سخنان دیوید بن گوریون بنیانگذار اسرائیل استناد می کنیم که گفته است: «چنانچه اسرائیل در جنگی در برابر اعراب شکست بخورد، نابودی آن حتمی است». سیدحسن نصراللّه با استناد به این سخنان اعلام کرد، با شهادت عماد مغنیه فروپاشی کیان غاصب عملاً آغاز شده است. چرا که دشمن صهیونیستی با این اقدام موجبات فروپاشی خود را فراهم کرده است.

صرفنظر از تفسیر تاریخی سیدحسن نصراللّه درباره سرگذشت نهایی اسرائیل و اعلام آماده باش نظامی و سیاسی در سرزمین های اشغالی فلسطین در پی هشدار دبیر کل حزب اللّه مبنی بر لزوم خونخواهی شهادت عماد مغنیه که رعب و وحشت در دل همه صهیونیست ها در سرتاسر جهان ایجاد کرد، بطور تاکید باید گفت که داستان سرگذشت اسرائیل پایان یافتنی است. لازم می دانم که به این نکته نیز اشاره کنم که رزمندگان حزب اللّه که در این سرزمین ریشه دوانده اند و به
عزت و کرامت انسانی خویش ایمان دارند، و به قدرت لایزال الهی و حق حیات مردم خویش چنگ زده اند، خود را از وابستگی به تاریخ قدیم و جدید معاف دانسته و سرنوشت و آرمان خویش را کاملا به دست خداوند متعال سپرده اند.
پایان داستان سرگذشت اسرائیل تنها پیشگویی دیوید بن گوریون نبوده است. چه پیش از او نیز ناحوم گلدمن رئیس آژانس جهانی یهود و یکی از بنیانگذاران کنگره جهانی یهود که پایه گذاری اسرائیل را زمینه سازی کرده، چند دهه پیش کتابی به عنوان «اسرائیل به کجا می رود؟ نوشته است. این کتاب در سال 1975 منتشر شده و با همکاری دانشجویانم آن را به زبان عربی ترجمه کرده ام. گلدمن در این کتاب گفته است: «شانس ماندن اسرائیل، این جزیره خونین! در قلب جهان عرب و جهان اسلام ناچیز است. اسرائیل براساس گناه به وجود آمده و گناه به تدریج به گناه بزرگتری کشیده می شود. شکل گیری قدرت فزاینده اعراب و مسلمانان را از قبل پیشگویی نکرده بودیم، فراموش کرده بودیم که اعراب و مسلمانان در قرن های گذشته بزرگ ترین قدرت جهان بوده اند. در بخشی از اروپا هم حکومت می کردند و یک آیین گسترده در جهان آفریدند. اکنون عامل زمان بسود آنان پیش می رود. اکنون کیان اسرائیل منزوی شده و به سوی بی ثباتی به تمام معنی حرکت می کند. چنانچه اسرائیل به خون ریزی و فزون خواهی ادامه دهد نابودی آن حتمی است».

صرفنظر از داستان سرگذشت اسرائیل و پیامدها و دورنمای مبارزات خستگی ناپذیر ملت های منطقه. بطور تاکید اکنون رویدادهای بحرانی داخل لبنان پایان یافته است. با وجودی که ملت های خاورمیانه از کشمکش ها و درگیری های حاشیه ای بستوه آمده اند و برای سازندگی آینده خویش می اندیشند، قدرت های سلطه گر به فتنه انگیزی و تفرقه افکنی ادامه می دهند. در ارتباط با برخی جریانات سیاسی لبنان که خواهان خلع سلاح مقاومت هستند لازم می دانم نکاتی را به آنان یاد آوری کنم:

1- در منابع تاریخی هرگز اشاره نشده که مردم روسیه روزی یورش نظامی ارتش سزارها را پذیرفته باشند، و برای خلع سلاح فرزندان انقلابی شان با سران جنبش مقاومت وارد مذاکره شده باشند.
2- در متون تاریخی هرگز اشاره نشده که مردم ممالک ایتالیا از سلاحی که برای آزادی میهن شان در برابر تجاوزگری رومی ها استفاده کردند شرمگین شده باشند.
3- سرخپوستان آمریکا از چهارصد سال پیش تاکنون هرگز تسلیم زورگویی دولتمردان این کشور نشده اند، و همواره مراتب خشم و انزجار خود را نسبت به سیاست های نژادپرستانه دولتمردان آمریکا ابراز می دارند.
4- تاکنون هیچ شهروند ایرلندی گستاخی آن را نداشته تا با جنبش مقاومت کشورش که با انگلستان مبارزه می کرده، وارد مذاکره شده باشد، و مبارزان ایرلندی را به خلع سلاح شان متقاعد کرده باشد.
5- در متون و منابع تاریخی هرگز دیده نشده که دولت یونان با سازمان انقلابی ایلاس که شرافتمندانه با نازی های آلمان جنگیده است برای خلع سلاح این جنبش وارد مذاکره شده باشد.
6- مردم سرزمین باسک تاکنون هیچ واکنش منفی نسبت به گروه های مقاومت که بر ضد دولت اسپانیا می جنگند نشان نداده اند.
7- از زمان آزادی و استقلال ویتنام تاکنون نیز هیچ شهروند ویتنامی جلسه گفتمانی به منظور رسیدگی به سرنوشت روابط مقاومت این کشور با دولت آمریکا تشکیل نداده است.
8- آیا می توان پنداشت که مردم چین در مورد سرنوشت مقاومت شکوهمندشان در برابر اشغالگران ژاپنی با مائوتسه تونگ بحث و کشمکش داشته باشند؟
9- آیا می توان پنداشت که شهروندان الجزائری روزی از مقاومت ملی کشورشان که ده ها سال با استعمارگران فرانسه جنگیده است، خواسته باشند درباره سرنوشت سلاح مقاومت با استعمارگران مذاکره کند؟

این گونه مثال ها فراوانند. چه بسا مردم چچن ده ها سال در برابر سزارها و نیز کمونسیت های روسیه مقاومت کردند. مردم آسیای میانه در برابر روس ها و مردم افغانستان در برابر اتحاد جماهیر شوروی به مقاومت برخاستند. فلسطینی ها شصت سال است در برابر اشغالگران صهیونیست مقاومت می کنند.
پیشگامی جنبش مقاومت فرانسه در برابر اشغالگران نازی هنوز زبانزد مردم این کشور است. به رغم برپایی اتحادیه اروپایی و فروپاشی دیوارهای تصنعی، مردم فرانسه هنگام برگزاری سمینارها و جشنواره های سینمایی و یا انتشار کتاب ها همواره عظمت مقاومت کشورشان را بر ضد اشغالگران آلمانی گرامی می دارند. هرگاه یادی از نام یک مزدور بیمار و کهنسال فرانسوی به میان می آید، همه احزاب دست راستی و چپگرا و گروه های متخاصم فرانسه پیرامون واژه مقاومت متحد و منسجم می شوند.
اما سیاستمداران لبنانی که هیچ خاطره تاریخی در حافظه شان وجود ندارد، از میان ملت های جهان اولین کسانی هستند که همه ارزش ها را نادیده گرفته اند، و با جنبش مقاومت کشورشان برای خلع سلاح آن وارد مذاکره شده اند! این رویکرد در تاریخ دنیا نظیر ندارد. به این سیاستمداران یادآوری می کنم که خورشید درخشان لبنان هرگز طلوع نمی کند، مگر از سرزمین جنوب!
*******

در محله مان یک تروریست سکونت دارد...

سوگنامه حسن علیق نویسنده روزنامه لبنانی الاخبار

انسان، گاهی فکر می کند آدم های مظنون به ربودن هواپیما و یا منفجر نمودن سفارتخانه ها، گمنام و ناشناخته اند، یا هنوز از شکم مادران مهربانی به دنیا نیامده اند. آنچه در ذهن کودک هفت ساله در محله الصفیر در بخش جنوب بیروت زنده مانده، خاطراتی است که بزرگترها برای او بازگو کرده اند. برخی از کودکان این محله در ذهن خود چنین ترسیم کرده اند که عماد مغنیه مرد کوتاه قدی است که در سنین جوانی هواپیما ربوده و یا تعدادی از دیپلمات های غربی را در لبنان گروگان گرفته است. عملیات مسلحانه ای را برضد اشغالگران آمریکایی و اسرائیلی رهبری کرده است. هرگاه انفجار مهیبی در گوشه ای از جهان روی می داد، و هرگاه آمریکایی ها در صدد بودند به ما یادآوری کنند که می خواهند از ما انتقام بگیرند، نام عماد مغنیه در حافظه ها و اذهان نقش می بست.
کودک هفت ساله هرگاه بزرگتر می شد، نام عماد مغنیه بیش از پیش در ذهن او جلوه گر می شد. در بوئنوس ایرس پایتخت آرژانتین انفجار مهیبی روی داد و متقابلا انفجار دیگری در محله الصفیر اتفاق افتاد، و فؤاد برادر کوچکتر عماد را در کام مرگ فرو برد. انفجارهای پی در پی ادامه می یافت. روزی در آرژانتین و چند سال بعد در شهر الخبر در منطقه شرقی عربستان سعودی.

اکنون کودک هفت ساله به سن بلوغ رسیده و درباره کارلوس و ودیع حداد مطالعه می کند. نام عماد مغنیه را در ردیف نامبردگان می بیند. آنگاه به بخش جنوبی بیروت، ضاحیه نقل مکان می کند. به او می گویند که خانواده عماد مغنیه در ساختمان مجاور خانه او سکونت دارند. بیم و هراس سراسر وجود جوان را فرا می گیرد. اما تواضع و ساده زیستی پدر عماد و مهربانی مادر عماد بیدرنگ بیم و هراس جوان را از بین می برد. فرزندان عماد همواره از پدربزرگ و مادربزرگ دیدن می کنند. فرزندانی هوشیار و با فراست هستند. یکی از نوجوانان محله سراغ عماد را از فرزندش می گیرد. جواب می شنود که به مسافرت رفته و مدتی است از او خبر ندارد. فرزندان عماد از دوستان و همکلاسی های خود در منزل پدربزرگ پذیرائی می کنند. هرگز به راننده تاکسی غریبه اجازه نمی دهند آنان را به خانه شان بازگرداند.

عماد مغنیه، همچون سایر فرماندهان مقاومت، دو فرزند پسرش را در تعطیلات تابستانی به جبهه های جنوب لبنان اعزام می کند. هر اندازه ترس و وحشت جوانان محله از نام عماد افزایش می یافت تواضع و بالندگی خاندان مغنیه نیز فزونی می یافت. مادر عماد مغنیه، مانند بسیاری از مادربزرگ ها از ناراحتی قلبی رنج می برد، ولی دوست دارد هنگام شرکت در راهپیمایی روز جهانی قدس تنها باشد، از افراد خانواده کسی همراه او نیاید. آرزو دارد از میان توده جمعیت، نیم نگاهی به سیدحسن نصراللّه هنگام سخنرانی بیندازد. می داند سید تا چه اندازه به او لطف و محبت دارد. در همین حال ابوعماد که پدر همه اعضای خانواده است در مصرف سیگار زیاده روی می کند، توصیه پزشکان و همسایگان را نادیده می گیرد.

روزی یکی از جوانان محله به دوستش می گوید: شهرت او «حاج رضوان» است. او معاون جهادی سیدحسن نصراللّه دبیرکل حزب اللّه است. دوست جوان بیدرنگ جواب می دهد: عماد مغنیه بر همه واحدهای مقاومت حزب اللّه شرف و برتری دارد، رزمندگان مقاومت را فرماندهی می کند. برای رزمندگان مقاومت فلسطین اسلحه و مهمات ارسال می کند. برای اجرای عملیات کیفی نقشه می کشد.

در سال 1998 شخصی بنام جواد نورالدین به عضویت شورای مرکزی حزب اللّه انتخاب شد، دوست مزبور به جوان محله می گوید: نام حاج رضوان برای اعضای حزب اللّه بیگانه نیست، او حزب را با جان و دل پرورش داده و از آن پاسداری می کند. آنگونه که یک کشاورز از نهال درخت محافظت می کند.

روز 25 مه سال 2000 جنوب لبنان از اشغال صهیونیست ها آزاد شد. دو سال بعد یک افسر بازنشسته رژیم صهیونیستی در جریان عملیاتی بی نظیر امنیتی به بیروت دعوت شد و به اسارت حزب اللّه در آمد. در ژوئیه سال2006 دو نظامی اسرائیلی توسط رزمندگان مقاومت اسلامی در مرز فلسطین اشغالی ربوده شدند. فقط سیدحسن نصراللّه و حاج عماد مغنیه از این ماجرا آگاهی داشتند. به هر حال عماد مغنیه همیشه دوشادوش سید حرکت می کرد، برای رزمندگان مقاومت در ادامه این مسیر سوپاپ اطمینان بود. یکی از رزمندگان وجود عماد مغنیه را مانند آغوش گرم مقاومت توصیه کرده بود. او گفته است که هنگام سفر حج به نیابت از حاج عماد دو رکعت نماز در خانه خدا خوانده است. روز شهادت عماد، پدرش به مغازه نمی آید. کارکنان نهادهای حزب اللّه بر سر کارشان حاضر نمی شوند. چند دقیقه بعد مادر آن جوان فریاد می کشد عماد را کشتند.


ماهنامه شاهد یاران، شماره 49
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار