قربانی همدستی برخی اعراب با موساد (1)

کد خبر: ۲۰۵۳۵۵
تاریخ انتشار: ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۱۱:۰۸ - 16May 2013

درآمد

کسانی که سمیر قنطار را پس از 30 سال اسارت در زندان های رژیم صهیونیستی، برای اولین بار می بینند و یا پای سخنان او می نشینند گمان می کنند که زندان و سلول های انفرادی و شکنجه های جسمی و روحی او را از پای درآورده، و توان سخن گفتن و یا ادامه راه مقاومت را ندارد، و باقی مانده عمر خود را به بازگویی خاطره های تلخ و شیرین دوران زندان و اسارت سپری خواهد کرد. ولی هنگامی که پای سخن او نشستم، این پنداشت برطرف شد. خود را در برابر مرد توانمندی یافتم که گویی هرگز اسیر نبوده بلکه با مقاومت و امید به آزادی، روحیه سلحشوری خود را حفظ کرده است.
درست است که سمیر قنطار پس از آزادی و بازگشت به سرزمین مقاومت با بسیاری از رسانه های اطلاع رسانی دیداری و شنیداری لبنان و منطقه گفت و گوی مطبوعاتی انجام داده است. ولی او در این مصاحبه به بسیاری از پرسشها درباره نظریه های نظامی منحصر به فرد فرمانده مقاومت اسلامی لبنان شهید حاج عماد مغنیه و نظریه های نظامی ارتش رژیم صهیونیستی و سرنوشت این رژیم و اوضاع فلسطین تحلیل گونه پاسخ گفته که با هم می خوانیم:

در دوران جوانی با چه انگیزه ای به جنبش مقاومت فلسطین پیوستید و دلایل انتخاب شما به عنوان فرمانده اجرای عملیات مسلحانه در شهرک صهیونیست نشین نهاریا چه بوده است؟


بسم الله الرحمن الرحیم: در سال های دهه هفتم از قرن بیستم گرایشات انقلابی و آزادی خواهانه در سرتاسر خاورمیانه به ویژه در لبنان فراگیر شده بود. حمله های پی در پی هوایی رژیم صهیونیستی به اردوگاه های آوارگان فلسطینی و روستاهای جنوب لبنان، و نیز تشدید مبارزات ملت فلسطین گرایشات آزادی خواهانه و عدالت جویانه ملت های منطقه را گسترش داده بود. هواپیماهای جنگی رژیم صهیونیستی روزانه لبنان را بمباران و مردم بیگناه را قتل عام می کردند. این صحنه های دلخراش به جوانان لبنانی انگیزه داد تا به انقلاب فلسطین بپیوندند و از سرزمین خود در برابر جنایات مستمر رژیم صهیونیستی دفاع کنند. من نیز از زمانی که جنبش مقاومت فلسطین در لبنان استقرار یافت به انقلاب فلسطین پیوستم. و مانند هزاران جوان لبنانی و عرب بر اساس احساس مسئولیت ملی و اخلاقی از مبارزات ملت فلسطین دفاع کردم.
براساس آگاهی و شناختی که داشتم به جبهه آزادی بخش فلسطین که مبارزه مسلحانه را راهکار خود قرار داده بود و در لبنان پایگاه های نظامی متعددی در اختیار داشت پیوستم. سپس به واحدهای ویژه عملیاتی این جنبش معرفی شدم و برای شرکت در عملیات مسلحانه در چند دوره آموزش نظامی شرکت کردم. در پایان دوره آموزش نظامی، به منظور شرکت در عملیات مسلحانه در سرزمین های اشغالی فلسطین داوطلب شدم. آنگاه از مسئولان خود تقاضا کردم با این پیشنهاد موافقت کنند. در پی این تقاضا به واحد شماره 9 عملیاتی معرفی شدم. مأموریت این واحد اجرای عملیات مسلحانه در داخل سرزمین های اشغالی فلسطین بود.

چرا شما را برای پیوستن به این واحد انتخاب کردند؟

مسئولان فلسطینی نقشی در این گزینش نداشتند. من شخصاً تقاضا کردم به این واحد بپیوندم. اصولاً فرماندهان نظامی این جنبش اجازه ندارند افراد واحد شماره 9 را گزینش کنند، زیرا افراد علاقمند به شرکت در عملیات استشهادی به طور داوطلبانه به این واحد می پیوندند. عملیاتی که این واحد انجام می دهد جنبه شهادت طلبانه دارد. و مشخص نیست که رزمندگان این واحد سالم به پایگاه های خود بازگردند. ناگفته نماند که داوطلبان با اصرار زیاد به این واحد می پیوندند.

آیا جنگجویان غیر لبنانی و فلسطینی نیز در جنبش آزادی بخش فلسطین حضور داشتند؟


طبیعی است که تعداد زیادی از اتباع کشورهای سوریه عراق، تونس، اردن، و مصر و برخی کشورهای اسلامی همچون پاکستان و بنگلادش در این جنبش حضور داشتند. به یاد دارم داوطلبانی از اتباع کشورهای اروپایی نیز در این جنبش حضور داشتند و در راه دفاع از آرمان فلسطین مبارزه می کردند.

آیا اعضای سازمان های شناخته شده همچون بریگاردهای سرخ ایتالیا و ارتش سرخ آلمان «بایدر مانهوف» و ارتش سرخ ژاپن هم حضور داشتند؟


تعدادشان اندک بود. اصولاً این افراد برای آموزش نظامی به لبنان می آمدند و برخی شان در این کشور ماندگار می شدند.

آیا اتباع ایرانی هم می آمدند؟


در آن مرحله با تعدادی از جوانان مبارز ایرانی آشنا شدم. اتباع ایرانی نیز برای آموزش نظامی به لبنان می آمدند.

اسامی آنها را به یاد دارید؟


خیر... حدود چهار دهه گذشته است، و اسامی آن ها را فراموش کرده ام. در آن زمان خاندان پهلوی در ایران حکومت می کردند و مخالفان شاه برای آموزش نظامی به لبنان می آمدند و سپس به ایران باز می گشتند.

برنامه ریزی برای اجرای عملیات شهرک نهاریا در چه مکانی انجام شد؟

این عملیات در جنوب لبنان برنامه ریزی شد و سپس من و سه تن از داوطلبان اجرای عملیات از طریق دریا به عملیات شناسایی موقعیت شهرک صهیونیست نشین نهاریا رفتیم. راه های پنهان شدن از رادارها و شناورهای گشت نیروی دریایی رژیم صهیونیستی را بررسی کردیم. قایق های گشتی اسرائیلی ها سواحل فلسطین اشغالی را به شدت کنترل می کردند. رادارهای ارتش هم به منظور جلوگیری از نفوذ مبارزان فلسطینی از مرز لبنان به شدت مراقبت به عمل می آوردند. برای اجرای این عملیات آموزش های بسیار سخت و پیچیده ای را پشت سر گذاشتیم. دوره آموزشی زمینی و دریایی مخصوص این عملیات حدود چهار ماه طول کشید. هرچند مدت یکبار طرح عملیات را بازبینی و تعدیلاتی در آن انجام می دادیم. پس از تکمیل مراحل آموزش و شناسایی سوار قایق پلاستیکی شدیم و بسوی هدف به حرکت در آمدیم.

عملیات برنامه ریزی و شناسایی دقیقاً چند ماه طول کشید؟


حدود چهار ماه طول کشید. کار برنامه ریزی را از اولین روز ماه ژانویه آغاز کردیم، و عملیات روز 22 آوریل با حمله به شهرک صهیونیست نشین نهاریا پایان یافت.

شما و افراد گروه تان شهادت را پیش بینی کرده بودید؟

نکته اول این است که در آن مرحله، این صنف از عملیات مسلحانه، عملیات شهادت طلبانه نامیده می شد. هیچ کسی امیدی به بازگشت سالم به لبنان را نداشت. افراد تیم ما مطمئن بودند که زنده باز نمی گردند. چرا که نیروی پشتیبانی در کار نبود.
نکته دوم این است که میدان این عملیات با مرز لبنان حدود 15 کیلومتر فاصله داشت و امکان بازگشت در کار نبود.
نکته سوم این است که شهرک نهاریا به یک دژ نظامی شباهت داشت و پایگاه های نظامی زمینی و دریایی از چهار طرف آن را محاصره کرده اند. واحدهای گشتی به طور شبانه روزی از این شهرک مراقبت می کردند. بنابراین هیچ گونه امیدی به بازگشت نداشتیم.

شرکت در این عملیات را با رضایت کامل پذیرفته بودید؟

طبیعی است... هیچ کسی به چنین عملیاتی دست نمی زند مگر اینکه پیامدهای آن را از قبل پذیرفته باشد. مسئولان جبهه آزادی بخش فلسطین در آخرین لحظه و قبل از آغاز عملیات به ما گفتند چنانچه کسی مایل است منصرف شود، آزاد است به پایگاهش باز گردد... آزاد است در تصمیم خود تجدید نظر کند... هرگز او مجازات نخواهد شد.

اهداف عملیات چه بود و آیا به اهداف خود رسیدید؟


برای این عملیات دو هدف در نظر گرفته بودیم. هدف اول سیاسی بود، و قصد داشتیم به امضای موافقتنامه کمب دیوید میان انور سادات رئیس جمهوری پیشین مصر و مناخیم بگین نخست وزیر پیشین دشمن صهیونیستی واکنش نشان دهیم. موافقتنامه کمب دیوید روز 1979/3/26 به امضا رسید، و عملیات نهاریا روز 1979/4/22 به اجرا گذاشته شد. البته زمانی که عملیات را برنامه ریزی می کردیم هدف اصلی مان این بود که به طرح سازش رژیم حاکم بر مصر با رژیم صهیونیستی واکنش نشان دهیم. ولی هنگامی که عملیات به مورد اجرا گذاشته شد در مطبوعات اعلام کردیم که این عملیات واکنشی است به امضای موافقتنامه کمب دیوید. زیرا انور سادات در سال 1977 طی سخنانی در پارلمان رژیم صهیونیستی اعلام کرد که از این پس میان اعراب و اسرائیل جنگی روی نخواهد داد. او با این سخنان می خواست پرونده کشمکش اعراب و اسرائیل را بدون دستیابی فلسطینی ها به حقوق شان بایگانی کند. بر این اساس جنبش های ملی فلسطین تصمیم گرفتند به رویکرد انور سادات و نیز به امضای موافقتنامه کمب دیوید واکنش نشان دهند.
هدف دوم این عملیات ابعاد نظامی داشت قصد داشتیم با اجرای عملیات کیفی در شهرک صهیونیست نشین نهاریا، تعداری از صهیونیست ها را به گروگان بگیریم و آنان را با اسیران فلسطینی در زندان های اسرائیل مبادله کنیم.

سایر افراد تیم عملیاتی چه هویتی داشتند؟


یک لبنانی که من بودم، و یک فلسطینی و دو تن از اتباع سوریه.

سرنوشت سه همرزم دیگرتان چه شد؟


دو تن از آنان در جریان عملیات شهید شدند. یک نفرمان زخمی شد و به اسارت نظامیان صهیونیست درآمد که در سال 1985 در جریان مبادله اسیران میان جبهه خلق برای آزادی فلسطین(فرماندهی کل) و دشمن صهیونیستی آزاد شد.

چرا شما را در عملیات پیشین مبادله اسیران آزاد نکردند؟


اسرائیلی ها با آزادی من در چند عملیات مبادله اسیران مخالفت کردند. به این بهانه که من فرماندهی عملیات نهاریا را بر عهده داشتم و مسئولیت همه اتفاقاتی که در جریان عملیات روی داد پذیرفته بودم.

در عملیات مبادله اسیران میان حزب الله و رژیم صهیونیستی در سال 2004 قرار بود آزاد شوید. چه شد که رژیم صهیونیستی با آزادی تان مخالفت کرد؟


در چارچوب توافقی که میان حزب الله و رژیم صهیونیستی با میانجیگری دولت آلمان صورت گرفت، شماری از اسیران لبنانی به استثنای من و یک هموطن دیگر در ماه ژانویه سال 2004 آزاد شدند. دشمن به این بهانه که همه اتفاقاتی که در جریان عملیات نهاریا به وقوع پیوسته به دستور مستقیم من بوده است، با آزادی ام به شدت مخالفت کرد.

آیا به یاد دارید حدود 31 سال پیش و در پی عملیات نهاریا مأموران رژیم صهیونیستی چه رفتاری با شما داشتند؟


رفتارشان با من و سایر اسیران و مجاهدان فلسطینی و عرب متفاوت نبوده هم مبارزان را به یک چشم نگاه می کردند.

با شما هم که فرمانده یک تیم عملیاتی بودید، تفاوت قایل نبودند؟


طبیعی است که در ماه های اول بازداشت به شدت شکنجه بدنی شدم. پس از گذشت چند ماه نوبت شکنجه روحی رسید. مهمتر از همه در این مدت 30 ساله خانواده ام موفق نشدند با من ملاقات کنند. سازمان صلیب سرخ بین المللی نیز چند بار کوشید ترتیبی دهد تا زمینه ملاقات را فراهم نماید ولی دشمن با این تلاش ها به شدت مخالفت کرد.

دقیقاً چند سال در اسارت بسر بردید؟


حدود 30 سال که پنج سال اول آن را در سلول انفرادی بسر بردم.

پس از صدور حکم زندان ابد، آیا به شما پیشنهاد همکاری هم ارائه دادند؟


در این چارچوب به من پیشنهاد شد که تقاضای بخشش کنم. از من خواستند اظهار پشیمانی کنم و برای بازماندگان مقتولین عملیات نهاریا نامه بفرستم و از آن ها پوزش بخواهم. چند بار این پیشنهاد را تکرار کردند تا شاید در زمینه آزادی من تجدید نظر شود. ولی من پیشنهاد اسرائیلی ها را به شدت رد کردم.

آیا با اسیران سرشناس لبنانی همچون شیخ عبدالکریم عبید و مصطفی دیرانی هم سلول می شده اید؟


خیر... آندو در زندان های مخصوص بازداشت شدگان بسر می بردند و من در زندان های مخصوص افرادی که حکم قطعی قضایی شان صادر شده بود بسر می بردم.

به خاطرتلاش حزب الله برای آزادی شما، رژیم صهیونیستی در سال 2006 به لبنان حمله کرد و جنگ 33 روزه روی داد. اخبار و رویدادهای این جنگ چه احساسی درون شما بر انگیخت؟


اخبار جنگ را لحظه به لحظه و به وسیله تلویزیون زندان پیگیری می کردم. من بر این باورم که جنگ ژوئیه سال 2006 آخرین جنگ نخواهد بود. تا زمانی که رژیم صهیونیستی به فزون خواهی و غصب حقوق دیگران ادامه می دهد بحران و جنگ در خاورمیانه همچنان ادامه خواهد داشت.

در مسائل خاورمیانه یک صاحبنظر هستید، بفرمایید علت حمله های پی در پی اسرائیل به لبنان چیست؟


همانگونه که اشاره کردم این حمله ها و جنگ ها در پرتو فزون خواهی دشمن انجام می شود. من بر این باورم که حمله سال 1982 رژیم صهیونیستی به لبنان زمینه سرآغاز فروپاشی این رژیم را فراهم کرد، زیرا اسرائیل وارد کشوری شد که مردم آن با فنون نظامی آشنا هستند، و انواع اسلحه در اختیار دارند. مهمتر از همه از اراده قوی و مستقل برخوردارند. چنانچه ارتشی وارد چنین کشوری با این ویژگی ها شود شکی نیست که وارد باتلاقی شده که امکان خروج از آن را نخواهد داشت. حمله سال 1982 اسرائیل به لبنان را تحول بسیار مهم و از الطاف الهی می دانم. در پی این حمله گسترده نظامی جنبش مقاومت در لبنان به وجود آمد و شکست سنگینی بر ارتش دشمن وارد آورد. اگر حمله مزبور انجام نمی شد ارتش صهیونیستی همچنان خود را ارتش شکست ناپذیر و اسطوره ای به ملت های خاورمیانه معرفی می کرد.
البته نباید فراموش کرد که در پی حمله سال 1982 اسرائیل به لبنان بسیاری افراد دچار یأس و نا امیدی شدند. گمان کردند آرمان فلسطین به بایگانی تاریخ سپرده شده و دشمن حرف اول را در منطقه می زند. موافقتنامه 17 مه سال 1983 نیز در سایه همین شرایط نومید کننده بین لبنان و دشمن صهیونیستی به امضا رسید. ولی حمله نظامی اسرائیل به لبنان یکی از الطاف الهی بود. در پی این حمله بر پیکر ارتش رژیم صهیونیستی ضربات کوبنده و شکننده، و شکست سختی بر ارتش در لبنان وارد آمد.

یکسال از آزادی تان گذشت، تفاوت اسارت و آزادی را چگونه می بینید؟


راستش من در دنیای مخصوص خودم زندگی می کنم. در دنیایی که به آن اعتقاد دارم. این دنیا با دنیایی که در آن زندگی می کنید تفاوت چندانی ندارد. حوزه ای که در آن زندگی می کنم با آنچه که در زندان به آن فکر می کردم تفاوت چندانی ندارد. از گذراندن 30 سال اسارت هرگز شوکه نشده ام. در این مدت هیچ آسیبی به آگاهی و جهانبینی ام وارد نیامده است. هرگز به خودم اجازه ندادم ناامید شوم. زیرا اسارت نتوانست حوزه فکر و اندیشه ام را دگرگون کند. با صراحت می گویم چنانچه از شیوه و طرز فکر خود دست بردارم، آنگاه آسیب روحی و معنوی بر من وارد می آید و نا امید می شوم. زیرا واقعیت های خارج از چارچوب مقاومت را واقعیت های ساده و سطحی می بینم. این واقعیت های سطحی ملاک ها و معیارهای خاص خود را دارد. شاید انسان در چارچوب این واقعیت ها و به علت فراگیر شدن ریاکاری و نفاق، سخنان مخاطبین خود را باور نکند.

حال که اینگونه می اندیشید، آیا سلاح و یونیفورم نظامی تان را همچنان حفظ کرده اید؟


طبیعی است... من به سلاح خود و راه مقاومت عشق می ورزم... گاهی با لباس نظامی در محافل ظاهر می شوم.

واقعاً تصمیم گرفته اید راه گذشته تان را ادامه دهید؟


طبیعی است... تصمیم قطعی گرفته ام مبارزه با رژیم صهیونیستی را ادامه دهم. در دوران اسارت نیز به وظیفه جهاد و مبارزه از طریق رسیدگی به اوضاع اسیران جدیدی که به زندان می آمدند عمل می کردم. اکنون راه جهاد و مبارزه را از سر گرفته ام.

در مدت اسارت 30 ساله مطالعات و تحقیقات زیادی داشته اید بفرمایید اندیشه نظامی اسرائیل بر چه مبنایی استوار است؟


مبانی عقیده نظامی اسرائیل در درجه اول بر حفظ قدرت بازدارندگی استوار است. اسرائیلی ها این کیان را در سال 1948 بر مبنای نظریه کیان امن برای قوم یهود تأسیس کردند، تا از نسل کشی مجدد یهودیان جلوگیری کنند. سردمداران صهیونیسم می گویند برای اینکه یهود در منطقه امن زندگی کنند، باید ارتش قوی داشته باشند. برای اینکه ارتش شان قوی باشد باید از قدرت بازدارندگی قوی برخوردار باشد. صهیونیست ها می خواهند ارتش اسرائیل قوی ترین ارتش منطقه باشد، تا دشمنان اسرائیل همواره از آن احساس ترس و وحشت کنند، و جرأت رویارویی با آن را نداشته باشند.

چرا سران اسرائیل پس از جنگ 33 روزه ژوئیه سال 2006 یکسری واقعیت های ناشی از پیامدهای این جنگ را از جامعه پنهان کردند؟


جامعه اسرائیل به رغم پیدایش تحولات و دگرگونی های بنیادین در منطقه و جهان، همچنان می کوشد در فضای پیروزی در جنگ های گذشته با اعراب به ویژه جنگ ژوئن سال 1967 زندگی کند. اسرائیلی ها نمی خواهند بپذیرند که در کیانی زندگی می کنند که به آسانی شکست پذیر است. می کوشند اسطوره ارتش برتر و ارتش شکست ناپذیر را همچنان در اذهان خود زنده نگه دارند. به رغم شکست های سنگینی که در عقب نشینی سال 2000 از جنوب لبنان و در جنگ سال 2006 متحمل شدند، نمی خواهند باور کنند که شکست پذیرند.
در پی جنگ 33 روزه سال 2006 کتاب های زیادی در اسرائیل منتشر شد و نویسندگان سرشناسی دلایل شکست ارتش در جنگ مزبور را بررسی کردند. این نویسندگان نوشته اند که شکست ارتش اسرائیل تنها به علت قدرت حزب الله و مقاومت اسلامی لبنان نبوده است. بلکه از عملکرد ضعیف رهبران سیاسی و فرماندهان نظامی اسرائیل ناشی شده است. اسرائیلی ها برای شکست حزب الله در جنگ 33 روزه حدود 13 طرح نظامی تدارک دیده بودند. در هر طرحی که ناکام می شدند به سراغ طرح های بعدی می رفتند. مهمات و جنگ افزارهایی که در جنگ مزبور در لبنان بکار بردند در مقایسه با جنگ های پیشین با اعراب بی سابقه بوده است. به طور مثال ارتش اسرائیل در جنگ اکتبر سال 1973 در جبهه های سوریه و مصر حدود یکهزار گلوله توپخانه و تانک بکار برد. در حالی که در جنگ سال 2006 با لبنان حدود 170 هزار گلوله های توپ و تانک و موشک های هوا به زمین و موشک های دریا به زمین بکار برد. شما محدوده های جغرافیایی و میزان مهمات بکار رفته در دو جنگ سال های 1973 و 2006 را مورد مقایسه قرار دهید.

حجم متراکم آتشی که اسرائیلی ها در لبنان به کار بردند بسیار وحشتناک بود. در مقابل سه هزار رزمنده مقاومت اسلامی حدود 30 هزار سرباز تا دندان مسلح و مجهز به انواع سلاح های پیشرفته وارد میدان کردند. در میان این تعداد سربازان، تیپ های نخبه گولانی و گلعاتی و ناحال و نیروهای هوابرد و تعدادی واحدهای کوماندویی شرکت داشتند. این همه نیرو هیچ دستاوردی برای اسرائیل نداشته است. مسئولان سیاسی اسرائیل از فرماندهان نظامی شان تقاضا می کردند، دست کم یک دستاورد کوچکی در جبهه جنگ به آن ها بدهند تا توجیهی برای مردم داشته باشند. زیرا اسرائیلی ها به مدت چهار هفته در پناهگاه بسر می بردند، یا بیشترشان به مناطق جنوب فرار کرده بودند.


ماهنامه شاهد یاران، شماره 49
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار