وصیت نامه سردار شهید حاج حسین بصیر

کد خبر: ۲۰۵۴۱۹
تاریخ انتشار: ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۰۸:۰۷ - 20May 2013

بسم الله الرحمن الرحیم
بنام خدا خدایی که به ما جان داد، حیات بخشید و ما را به وجود آورد. شکر می کنم در این مقطع زمانی، فردی هستم که گر چه شاید گناهکار باشم ولی در جایی هستم که رزمندگان عزیزمان در این مکان مقدس حضور دارند. شهدایمان هم در اینجا حضور داشتهاند .ما در کنار رزمندگان عزیز هستیم و من خودم را قطره ای می دانم از دریای بیکران رزمندگان. خود را رزمنده به حساب نمی آورم؛ چرا؟ برای اینکه جرأت ندارم که بگویم یک رزمنده هستم...

خطاب به همسرم:
شمایی که در مدت زندگی با سختی و راحتی ساختید، با مشکلات، خنده و گریه هایمان همراه بودید و من افتخار می کنم همسری مثل شما دارم.
امیدوارم به لطف خداوند که فردای قیامت پیش حضرت زهرا (س) شما را روسفید ببینم ... امیدوارم که دعای خیر این حقیر بدرقه راه شما و دیگر عزیزانی باشد که همسرانشان را در راه خدا به جبهه فرستاده و می فرستند. من زبانم قاصر از بیان فداکاری و گذشت شماست، با اینکه به علت مشکلات ـ نتوانستید معلومات لازم را کسب نمایید ولی شما گاهی استاد من بودید، گاهی به من درس می دادید ...
اگر شما مخالفت می کردید شاید من همچه روزی، هم چنین وضعیتی نداشتم و اگر شما مانع حرکت من بودید شاید نمی توانستم اینطور موفق بشوم که بتوانم وضعیت خود را در اینجا درک کنم، شاید اگر مانع بودید نه تنها از نظر توفیق حضور در جبهه، بلکه در بیشتر چیزها عقب می افتادم ... این گذشت شما و فداکاری شما باعث شد که ما را در اینجا ثابت قدم نگهدارد و خداوند یاریمان کرد و تحویلمان گرفت ...
اینکه اینجا ماندن نظم خداست شکی نیست . اینجا ماندن، سعادت می خواهد و شکی در آن نیست ولی اگر همه سعادت ها را بررسی کنیم بیشترین مانعی که انسان می تواند جلویش داشته باشد خانواده اش است اگر توانست موفق شود اولین مانع را پشت سر بگذارد ،دومین مانع نقش خودش است، خواسته های درونیش است. اگر توانست این را پشت سربگذارد ،سومین مانع گرفتاری ها و وضعیت روزگارش است. و اگر آن را پشت سرگذاشت چهارمین مانع خود خط و ماندن در خط و مواجهه با مشکلات جبهه است و همه این مشکلات را برای رضای خدا به امید اینکه بتوانیم قیامت نزد ائمه اطهار (ع) سربلند باشم تحمل کردیم.
خودت می دانی که به اسلام بدهکار هستیم . خودت می دانی که چقدر به این انقلابمان بدهکار هستم . انقلابی که از شروعش شهدای زیادی در راه خدا داده است.
کوچه پس کوچه های کشورمان از خون عزیزانمان رنگین شده است، از محله خود گرفته تا محله های دیگر، شهر و شهرستان های دیگر و سایر نقاط کشورمان همه از خون بدن های مطهر شهدایمان رنگین شده است. من نمی توانم در مقابل آنها اظهار وجود بکنم، چرا؟ برای اینکه این شهدا بودند که خونشان را در راه خدا داده اند، ما می توانیم موقعیتی را خلق کنیم که در جبهه بمانیم و از حقوق حقه خود که همان اسلام هست دفاع کنیم .اگر این شهدا نبودند، علما نبودند اماممان نبود ما نمی توانستیم وضعیت خود را در اینجا آنچنان که هست شکل بدهیم که بتوانیم قد علم کنیم ،در میان این همه دشمنان اسلام.
خداوند این عزت و آبرو را با قیمت زیادی به ما داد با قیمت خیلی زیاد. اگر خوب حساب کنیم از قیمت خون علی بن ابیطالب در محراب گرفته تا خون امام حسین (ع) و همه یارانش در کربلا و همه اطهار علیهم السلام و تا جنگ های بعد از آن که مجاهدین حرکت می کردند و جهاد می نمودند نواب صفوی ها، چمران ها، شهید بهشتی ها، شهید صدوقی و دستغیب ها، و حال همه شهیدانی که خونشان خاک های غرب و جنوب کشورمان را رنگین نموده است.
پس این عزت را شهدایمان به ما داده اند پس این حرکت را شهدایمان به ما داده اند پس این شوکت، جلال و استقامت را شهدایمان به ما درس داده اند، پس خود هیچی نداریم و هیچی نداشتیم، اگر هم داریم مال شهداست؛ این است ما به این انقلاب بدهکاریم، این است که ما به این اسلام بدهکاریم .
اینکه من خود را بدهکار می دانم و نمی توانم خودم را قانع کنم یک رزمنده باشم برای این است که می دانم همه آن عزیزانی که جلوتر رفتند کسانی بودند که به ما عزت دادند، چون عزت از آنهاست پس من کاره ای نیستم، آنان در راه خدا به شهادت رسیدند تا استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی امضا شود. اگر الآن ناموس من و شما حفظ است به خاطر شهادتهایشان است؛ این است که من خود را بدهکار می دانم و نتوانستم هنوز خور را تطبیق بدهم، مگر اینکه به آنها ملحق بشوم تازه آن موقع می توانم بگویم من شریک آنان هستم ... و تو هم همچنین ... اگر می خواهی یک فردی باشی که خدا از تو راضی باشد، اگر می خواهی فردی باشی که فردای قیامت حضرت زهرا (س) ترا نگاه کند باید همچون گذشتی داشته باشی ، داری، بیشتر داشته باشی وضعیت و نصیحت خودم را به شما عرض می کنم تا صبر، شکیبایی و پرهیزگاری را که داشتی منبعد دخترهایت را نیز همینطور بار بیاوری، صبر و شکیبائی را به آنان هم بیاموزی ... نگذار فرزندی ناراحت شود، نگذار فرزندی دلخور شود، با آنان به مهربانی و خوشرویی رفتار کن این نیست که هر کس شهید شود و یا هر کس بمیرد همه مطالب به هدر رفته، نادیده گرفته شود مگر اینکه در راه باطل باشد که ما بر حقیم، ما که حق با ماست، ما که خدا با ماست چرا قاطعانه صحبت نکنیم وقتی بر حقّیم، وقتی خدا با ماست چه باکی از دشمن داریم ـ چه دشمن داخلی چه دشمن خارجی ـ چه دشمن درونی چه دشمن بیرونی، به خدا اتکاء کنید، به خدا دل ببندید و متکی به هیچکس نباشید.

خطاب به فرزندم فرشته:
و اما فرزندم فرشته، تو دختر بزرگم هستی، امیدوارم که خوشبخت که هستی خوشبخت تر شوی. امیدوارم تو و فرزندت محمد جواد که ندیدمش و دوست دارم یک لحظه هم که شده زیارتش کنم و شوهرت مرتضی که فرزند آن خیابان، کوچه و آن محله است فردی است که دارای خصوصیات خوب و ارزنده یک رزمنده است
یک فردی است که نیاز به توضیح و توصیف من نیست، همه او را می شناسند این را باید به تو بگویم که رضایت او را از جنبه معنوی که در جبهه است جلب کن؛ نکند مانع حرکت او بشوی که می دانم نمی شوی او برای رفتن به جبهه خواسته همیشه بر این است که در جبهه باشد؛
آفرین بر تو دخترم، درود بر تو که مثل مادرت فداکار و با گذشت هستی و با اینکه تازه ازدواج کردی، شوهرت را به جبهه فرستادی، من خوشحالم ـ امیدوارم که خداوند از تو راضی باشد که هست انشاء ا... فردای قیامت پیش حضرت زهرا (س) رو سفید باشی و آنجا شفاعت ما را هم بکنی .
صحبتی دارم با دخترم زهرا ،دخترم حجاب را سرلوحه زندگی خود قرار بده، امیداورم کارهای دینی و مذهبی را به خوبی انجام بدهی چون همه این حرکت ها و جاده ها ، در راه خدا ، برای پیاده کردن احکام اسلامی است و همه شهیدان خون داده اند تا ظالمی نباشد، ستمکاری نباشد، فاسدی نباشد که در کره زمین فساد کند بی بندوباری را از خود دور کنید، دروغ گفتن را از خود دور کنید حرف هایی که می زنید رضایت خداوند را در نظر بگیرید آن گونه که همه کارها و برنامه هایتان با احکام الهی تطبیق کند زیرا شما هستید که می توانید آینده را در وضعیتی قرار دهید که واقعیت بیشتری را در خود داشته باشد و شما که اینجا (اهواز) هستی می توانی مسایل و مطالبی را که دیدید ـ فداکاری رزمندگان اسلام ـ در آنجا نشر بدهید شما رسالتی سنگین را بر دوش دارید، گریه کردن اگر در راه خدا و برای امام حسین (ع) و اهل بیتش باشد خوب است، گریه کردن برای مظلومیت امام حسین (ع)، گریه کردن برای مظلومیت حضرت زهرا (س) شایسته است ... گریه برای کسی نیست مگر اینکه انسان به مراد مطلوب خود نرسد انسان باید برای خودش گریه کند چون که وضعیت خودش معلوم نیست که، چطور می میرد؟ باید از خداوند طلب آمرزش کند و از او بخواهد طوری به شهادت برسد که خداوند قبولش نماید یا اقلاً طوری بمیرد که خدا قبولش داشته باشد مردن مومن باید مردن خدایی باشد انسان وقتی می میرد باید طوری زندگی کرده باشد که نه از کسی آزار ببیند و نه به کسی آزار برساند، مردم از او راضی باشند. دخترم با خانواده شهدا بیشتر رفت و آمد کن. با فرزندان شهدا ارتباط بیشتری داشته باش، چرا؟ برای اینکه ممکن است آنان در دل احساس کمبودی بنمایند ولی اگر به حقیقت شهید و ارزش شهادت آشنا شوند می فهمند که پیش خداوند رو سفید و سربلند هستید آنان چیزی را از دست ندادند بلکه چیزی را به دست آورده اند که دنیا و آخرت را با هم دارند.
محدثه، دختر خوب و مهربان من باش، دختری باش که به حرف های مادر، خواهر و برادرت گوش می کند. سعی کن در زندگیت احکام اسلام را بیشتر در نظر داشته باشی. سعی کن زندگی خود را بر آنچه که ائمه اطهارمان حضرت زینب (س) و حضرت معصومه (س) فرمودند تطبیق بدهی حجاب و عفت را سرمشق زندگی خود قرار بدهید کاری نکنید که خدای نکرده کسی از شما رنجیده شود، خوش رو و خوش اخلاق باشید.
زینب دخترم من تو را ندیدم ولی دوست دارم ترا ببینم. شما هم می توانید یک دختر خوب باشید. بعد از اینکه بزرگ شدی نگویی که بابایم را ندیدم، من شاید ظاهراً ترا ندیده باشم ولی باطناً ترا دیدم، من در خواب ترا دیدم که دنیا آمده بودی؛ انشاء ا... امیدوارم که همدیگر را ملاقات کنیم و با حجاب و عفت باشی، وقتی که بزرگ شدی؛ برای خود خانمی باش.
و اما مهدی فرزندم، پسرم امیدوارم که فرزندی صالح و پاک در جامعه باشی، امیدوارم که از پلیدی ها و ناپاکی ها دوری کنی و آنچه اسلام می پسندد آنرا پیاده کنی، الآن ما نیاز به شعور بیشتر و منطق بیشتر و کار بهتر و پربارتر داریم؛ فکر شما می تواند خدمت زیادی به اسلام بکند شما جوانید می توانید هم عقیده و اراده ای که بنمایید به آن دست پیدا کنید شما الآن می توانید وضعیت زندگی خود را طوری تطبیق کنید ک وضعیت زندگی صدر اسلام باشد برای الگو گرفتن شما میثم تمارها را در نظر بگیرید، عمار و یاسرها را در نظر بگیرید، شما بلال حبشی و سلمان فارسی را در نظر بگیرید شما اباذر غفاری را در نظر بگیرید در آن زمان خفقان، آنچنان به حضرت علی (ع) بودند که حاضر بودند همه وجودشان فدای اسلام شود حتی یک کلمه بر علیه علی (ع) حرف نمی زدند شما هم همینطور باشید سفت و خیلی محکم، استوار، وفادار به انقلاب و اسلام و وفادار به امام عزیز ،گوش به فرمان امام و گوش به حرف روحانیت و گوش به حرف مسئولین مملکتی داشته باشید شما می توانید آینده را طوری برای خودتان رقم بزنید و جامعه ای برای خودتان درست کنید آنگونه که جنگ را لمس کرده اید ... از کوچکی وارد عرصه جنگ شده ای، ترا به آبادان آوردمت تا بفهمی جنگ یعنی چه؟ و پدرت برای چه دارد می جنگد؟ و رزمندگان برای چه می جنگند تو باید این مطلب را درک کنی که جنگ با کفر، جنگ با الحاد و جنگ با کافران همه جنگ ها و عملیات کوچکی هستند که انسان انجام می دهد ولی آن چه عملیات بزرگ است نقش مهمی است که انسان دارد .ما اگر توانستیم این نقش مهم را خوب ایفاء کنیم آن وقت یک نیروی جنگی هستیم؛ آن موقع می توانیم سربلند کنیم و بگوییم یک رزمنده هستیم؛ من که پدر تو هستم هنوز نتوانستم خود را با این وضع تطبیق بدهم . انسان موقعی می تواند خود را یک رزمنده به حساب آورد که بتواند واقعاً با درون خودش بجنگد یک آرپی جی زن اول باید آر پی جی را به نفس خود بزند . یک آرپی جی زن اولین شلیک را باید به خودش ، نفسش، بکند تا بتواند شلیک های بعدی را به دشمن نابکار، بعثی متجاوز ،داشته باشد آن موقع است که آر پی جی زن یک رزمنده است و اینهایی که بیشترین تلاش را در جبهه می کنند و انشاء ا... توانستند سرباز واقعی امام زمان (عج) باشند همین کار را کرده اند. اولین شلیک را بر نفسشان انجام داده اند؛ اولین گلوله را بر نفسشان زدند آری اینگونه عمل کردند تا به مطلب رسیدند، شهید باقری را می گویم، شهید اسماعیل شیرزاد را می گویم، شهید اسماعیل نجات بخش را می گویم. محسن آقا برابرنژاد را می گویم. امینی را می گویم، محمد عباس زاده و محمد تیموری و دیگر شهیدانمان را می گویم ... ما باید ادامه دهنده واقعی راه این عزیزانمان باشیم ما باید پیرو واقعی مکتبشان باشیم.
وقتی راضی شدی برای خواندن درس طلبگی، من خوشحال شدم و امیدوارم که درست را ادامه بدهی، طلبگی ات را ادامه بدهی که بهترین کارهاست، هم رضایت خداوند را بدنبال دارد و هم مورد رضایت ماست؛ همه ائمه اطهار (ع) انشاءا... نظرشان به شماست. توکلت را به خداوند بیشتر کن، حالا که در این وضعیت قرار گرفتی طوری عمل کن که بیشتر فکرت خدا باشد بیشتر ذکرت ذکر خدا باشد، اول کارت را با زندگی ائمه علیهم السلام تطبیق ده ... خوش پوشیدن، خوش رفتن، خوش خوردن مطلبی را درست نمی کند؛ خوش گشتن و خوش رویی با بعضی ها نمی تواند به انسان آگاهی بدهد ولی انسان می تواند با توکل به خدا و توسل به ائمه اطهار (ع) هم دنیا را داشته باشد و هم آخرتش را تأمین کند. تو می توانی آینده ای را برای خودت ترسیم کنی که همه کارهایت در جای خود مهیا شده باشد . اگر وضعیت زندگی پدرت را خواستی مطالعه کنی و شاید هم مطالعه کردی کار سختی نیست وضع زندگی پدر بزرگ، مادر بزرگ و فامیل هایت را اگر خواستی می توانی مطالعه کنی، این وضع بهتر می تواند انسان را امیدوار کند چون با این مطالعه بن و ریشه شناخته می شود و انسان پایه اش محکم تر می گردد و اگر بنیه اش قوی شود قادر خواهد بود به مسأله های دیگری هم دسترسی پیدا کند، به این ترتیب تو راه های خوبی را برای خودت مهیا خواهی نمود؛ بهترین کار این است که همان درس طلبگی را پی بگیری و آن را دنبال کنی که انشاءا... هم رضایت خداوند و هم رضایت ائمه اطهار (ع) بدنبال دارد. مبادا وقتی رفتی حرف این و آن را گوش کنی در مکتب مطالبی را یاد بگیر که به سود اسلام است. آنی را که امام فرمود ـ همان را دنبال کن مطالب نامأنوسی را که بعضی عنوان می کنند و خلاف است از یک گوش در کن و از گوش دیگر دروازه ، از دایی عزیزت که یک روحانی خوب، مبارز و واقعاً دوست داشتنی است کمک بگیر، با کمک او می توانی از وضعیت خوب و بهتری برخوردار شوی حاج آقا براری، جناب عبدالحق، استاد عزیزم امیدوارم که شما هم در زندگی تان موفق باشی و اگر بدی از من دیدی با بزرگی خودتان مرا عفو کنید، همچنین پدر بزرگوار شما حاج آقا براری، حسین آقا و آقا محمود، احمد آقا و دیگر برادران و خواهران، انشاء ا... امیدوارم که مرا عفو کنند و خصوصاً مادر عزیز شما امیدوارم که مرا به بزرگی خودشان عفو کنند اگر اشتباهی از من در طول زندگی سرزده، حرفی از من شنیده اند که رنجیده شان کرد امیدوارم به بزرگی خود مرا ببخشید امیدوارم فردای قیامت پیش ائمه اطهار (ع) رو سفید باشیم و در آنجا پیش شهیدانمان و مومنین رو سفید باشیم انشاء ا... خدا یار و نگهدار همه شما باشد.
شما رزمندگان هستید که باید در آینده این جنگ را به پیروزی برسانید؛ شهدایمان که رفته اند، ارزش آنان را خدا می داند و بس، مقامشان را هم خدا می داند و بس. و ما اگر لیاقت داشتیم که در کنارشان باشیم، سعادتی بود که خداوند نصیب مان کرد .اگر با شما هم سنگر بودیم باز هم این سعادت بزرگی بود که خداوند نصیب ما کرد و جز این چیز دیگری نبود؛ من وصیتی برای شما ندارم و صحبت خاصی هم برای شما ندارم ولی خاطراتتان در ذهنم هست؛ بیاد می آورم وقتی در حمله بودیم دوش به دوش هم جنگ می کردیم، همدیگر را تنها نمی گذاشتیم، با درد و رنج همدیگر آشنا بودیم، دلسوز همدیگر بودیم، نسبت به هم گذشت و فداکاری داشتیم؛ همه اینها را به یاد دارم و به آنها عشق می ورزم،شما جوانید و نیرو دارید و شما می توانید تا سال های بعد مبارزه کنید با اینکه بدنهای عزیز شما مجروح است تا آن اندازه که گاهی از حرکت باز می افتید. با این همه عشق خدایی شما را به وجد می آورد و شما را حرکت می دهد، شما را به سوی جبهه روانه می کند.
خاطرات زیادی از شما دارم، از خاطرات آبادان، گیلان غرب، سرپل ذهاب، کردستان، جبهه های جنوب و غرب سرزنده ام، از جفیر، از هور الهویزه، هور العظیم، از تبور، از عملیات والفجر 4،عملیات والفجر 6،عملیات ثامن الائمه (ع)،عملیات بدر،عملیات قدس، عملیات والفجر 8، عملیات یا صاحب الزمان (عج) ادرکنی، کربلای 4 ، همه اینها برایمان خاطره است و در هر کدام دنیایی مطلب نهفته است،فداکاری های شما که لحظه به لحظه بود در عملیات مختلف مردانگی، شرف و اسلام خواهی را به ذهن متبادر می سازد ولیکن قدرت بیان را از انسان سلب می کند. وقتی برادر یزدان خواه پدرش را شهید می بیند در حین عملیات پیش من می آید و می گوید پدرم به شهادت رسید آنگونه که احساس کردم که خوابیده است، گفتم کجا؟ گفت همین جا ، گفتم چرا به عقب نبرده ای؟ گفت چطور ببرم؟ هستند می برند. او راهش را رفت، من باید کار خودم را انجام بدهم او مأموریتش تمام شد ،من باید مأموریت خود را تمام کنم، من چون توی عملیات بودم در حرف هایش دقیق نشده بودم که چه می گوید؟ بعد از مدتی شنیدم که او هم به شهادت رسید حتی جنازها یشان را نگرفتند و به عقب نیاوردند. مطلب زیاد است کسی در حال تیراندازی به دشمن، هدف گلوله قرار می گیرد، دیگری می آید جایش را پر کند. چون سنگر نبود، شهید را از سنگر خارج می کند و خودش داخل سنگر می شود، شروع به تیراندازی می کند تا بتواند نیروهای بعثی را به جهنم بفرستد و آن هم به شهادت می رسد . این نوع فداکاری و گذشت را در جبهه زیاد دیدیم، در عملیات والفجر 8 وقتی بچه ها زخمی می شوند با بدن زخمی نارنجک به دست می گیرند تا بتوانند اقلاً یک سنگر دشمن را به هوا بفرستند می روند تا شاید بتوانند سنگرهایی از دشمن را منهدم کنند دوباره گلوله دشمن به آنان اصابت کرده، به شهادت می رسند.
این فداکاری های شما را نمی توانم از یاد ببرم. امیدوارم هر چه زودتر راه بسته شده کربلا به همت شما و بازوان پرتوانتان باز شود و خانواده شهدا را به کنار قبر شش گوشه امام حسین (ع) ببرید تا عرض ادب نمایند و غم های خودشان را فراموش کنند سفارشم این است که امام را که پشتیبان بوده اید بیشتر پشتیبانی کنید، گوش به حرف رهبرتان باشید و سنگر را خالی نگذارید انشاءا... با تشویق برادران دیگر سنگرها را گرم نگه دارید خودتان هم بیش از گذشته سنگرها را گرم نگهدارید و همانطوری که امام عزیز فرمودند سنگرها را گرم نگه دارید شما هم بیش از اینها حفظش کنید. سنگر نه این است که انسان چهار تا کیسه خاک را روی هم بگذارد و الوار و پلیت رویش بگذارد و رویش را خاک بریزد و این را فقط سنگر بداند، سنگر، همان سنگر دفاع از اسلام است همان دفاع از قرآن است همان سنگری است که شهید چمران با همه وجود حفاظتش می کرد، همان سنگری است که شهید بهشتی با تمام وجودش این سنگر را حفظ می کرد همان سنگری که شهید صدوقی و شهید دستغیب پیر مرد ولی قوی و محکم از این سنگر حفاظت می کردند سنگری که حافظش شهید مدنی بزرگوار بود که وقتی نماز را اقامه می فرمود می لرزید، گریه می کرد آنهم برای ترس از خدا و ترس از اینکه نکند نتواند مسئولیتی را که به او واگذار شده است انجام وظیفه بکند، آن سنگر، سنگر اسلام است سنگر اسلام باید در وجود انسان باشد در فکر و ذهن انسان باشد.
و اما، مسئولین وبرادران عزیزی که در این لشکر با آنان بودیم و افتخار در خدمت آنان بودن را داشتیم، از همه و از تک تک آنان عذر می خواهم خصوصاً برادر بسیار بزرگوارمان مرتضی قربانی فرماندهی لشکر 25 کربلا و برادران دیگر حاج آقا نوریان و حاج آقا بابایی و برادر کسائیان و برادر طوسی و برادر کمیل نور چشم همه ما، و تک تک برادرها که اگر بخواهم اسم ببرم و همه عزیزانی را که با آنان بودیم و افتخار حضور در خدمتشان را داشتیم فراوانندو خداوند به ما توفیقی داد تا در رکابشان باشیم، سرداران بسیار بزرگ سپاه اسلام، خصوصاً فرماندهان عزیز گردان ها، تیپ ها و گروهان ها، دسته ها و نیروهای رزمنده لشکر 25 کربلا، همه واحدها و همه عزیزانی که در این جنگ زحمت های فراوانی را کشیده اند تا جنگ را به اینجا رسانیده اند؛ امیدوارم که با برنامه ریزی های بهتر، با فکری بازتر، با قوت و قدرت بیشتر بر علیه کفر بتازیم تا بتوانیم این آخرین جرثومه فساد را در منطقه خفه کنیم به فرمایش حضرت امام آخرین سیلی را بر بدن کثیف و بی ارزش صدام بزنیم تا ظالمان دیگر و زورگویان اندیشه نکنند که مظلومان را تحت فشار خودشان قرار بدهند.
حامیان صدام باید بدانند که ملت ما، مکتب دارد، قرآن دارد، اسلام دارد،خدا دارد و امام زمان (عج) پشتیبان اوست. قدرت ها اگر اسلحه دارند مغرورند. در عملیات کربلای 5 مشاهده شد که تانک های دشمن چطور با پرتاب یک آر پی جی به هوا رفت یک آر پی جی شاید 14000 تومان یا 7000 تومان باشد ولی قیمت یک تانک دشمن 50000 تومان است با یک آر پی جی 50000 تومان به هوا می رود؛ این قدرت را چه کسی به این رزمنده داده است جز اینکه خداوند داده است جز این است که به برکت فرماندهی، فرمانده کل سپاه اسلام حضرت امام زمان (عج) است جز این است که ائمه اطهار (ع) نظر دارند همه ابرجنایتکاران باید بدانند که کلک همه شان کنده می شود و همه به گور سیاه می روند و شاید هم در تاریخ اسمی از آنان برده نشود همانطوری که شاه رفت ... سادات رفت ایادی شان هم رفتند و اثری از آنان باقی نماند، این قدرت اسلام است این قدرت قرآن است این حکومت عدل الهی است که باید در کره زمین گسترش یابد و انشاءا... شما رزمندگان اسلام کسانی باشید که وقتی امام زمان (عج) ظهور می فرماید و حکومت اسلامی تشکیل می دهد پشت سر حضرت حرکت می کنید انشاء ا... به زودی خداوند لباس فرج را بر اندام مبارکش بپوشاند و همه ما را سربازان واقعی آن حضرت قرار دهد و ما را نیروی واقعی مکتب سرخ تشیع قرار دهد و خداوند امام عزیزمان را تا ظهور حضرتش و در کنار ایشان نگهدارد.
صحبتی است با امام عزیزمان ، امام ای قلب تپنده همه ملت مظلوم، ای کسی که همه محرومین چشم به تو دوخته اند ، بنام تو و به نگاه تو و صحبت های تو امید بسته اند امام عزیز اگر این حقیر اکنون چیزی دارم مال من نیست مال شهید است از وجود مبارک و رهبری تو بوده است از وجود راهنمایی ها و ارشادات تو بوده است.
امام عزیز از تو خیلی ممنون هستم خداوند را شکر می کنم که خداوند ترا مأمور بر این نموده است که ما را نجات بدهی، ما به کجا می رفتیم، چه بودیم و حال در کجا هستیم؟ عزت پیدا کردیم، شوکت پیدا کردیم، عظمت پیدا کردیم، همه اینها اول از وجود خداست و دوم از رهنمودهای تو امام عزیز بوده است از تو خیلی ممنون هستیم و انشاء ا... امیدوارم که خداوند تبارک و تعالی وجودت را همیشه در پناه خودش محفوظ بدارد و فردای قیامت شفیع ما بنماید و ما در آن زمان دامن ترا بگیریم و از تو استمداد بخواهیم و از تو یاری بجوییم و از تو کمک بگیریم و تو آنجا دستمان را بگیری و آنجا ما را کمک کنی همانگونه که اینجا ما را کمک کردی، رهبر ما بودی، آنجا هم پیش جدت کمک کنی و از جدت بخواهی که ما در آنجا شرمنده نباشیم، رو سفید باشیم. امام عزیز من با چه زبانی از تو تشکر کنم که لیاقت تشکر کردن را هم ندارم من نمی توانم خودم را به عنوان یک شاکر آن هم در مقابل وجودت، در مقابل خوبی هایت مقاومتت، استواریت و گذشتت قرار بدهم، آن قدر آقایی و آن قدر مولایی که حتی به آن افرادی که منافق بودند و بر علیه اسلام قیام کردند فرمودی اسلحه هایتان را تا جنایت نکردید بر زمین بگذارید و به آغوش مردم بازگردید؛ این قدر مهربانی و این قدر عفو می کنی ، امام عزیز تو ما را حیات بخشیدی خداوند به ما منت گذاشت که ترا به هدایت ما فرستاد ما خدا را شکر می کنیم و او را شاکریم.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار.......
و اما صحبتی است با خانواده معظم شهدا، سلام علیکم،
ای کسانی که در راه خدا شهید داده اید چه یک نفر، چه چند نفر، همه تان الآن خون هایتان با هم یکی شد شما خانواده های شهدا خونهایتان با هم عجین شده است خداوند لطفی به شما نمود که این لطف را به همه کس نکرد خداوند شما را در وضعیت ارزشمندی قرار داد ارزشمندی همان بود که عزیزتان را در راه خدا هدیه کردید، حضرت ابراهیم (ع) وقتی حضرت اسماعیل را به قربانگاه می برد آن موقعی ارزشش پیش خدا زیاد می شود که خنجر بر گردن اسماعیلش می گذارد چرا خداوند گوسفندی فرستاد تا حضرت اسماعیل در آنجا قربانی نشود برای اینکه از نسل حضرت ابراهیم بماند و حضرت اسماعیل خود پیغمبر است، امام و رهبر است این امتحانی از جانب خداوند برای حضرت ابراهیم (ع) بوده است و شما هم در این راه امتحان شده اید، قربانی در راه خدا دادید این قربانی را به عنوان یک قربانی که امام حسین (ع) در روز عاشورا در راه خدا داد قبول کنید، وقتی مادر وهب فرزندش را به جبهه می فرستد خیلی فرزندش را دوست داشت بخاطر اینکه دشمن دل مادر را به درد بیاورد و بشکند وقتی وهب جنگید سر مبارکش را از بدن جدا می کنند و پیش مادرش می آورند می گویند بیا این هم فرزندت، مادر وهب نگاهی به سر فرزندش می کند و سر را جلویشان پرت می کند و می گوید من سری را که در راه خدا داده ام پس نخواهم گرفت من هدیه در راه خدا داده ام.

برادران، خواهران، همسران شهیدان، پدر شهید، مادر شهید خداوند امانتی به شما داد که وظیفه داشتید حفظ کنید اکنون وضعیتی را خداوند به شما داد که باید تا زمانی که جان در بدن دارید برای رضای خدا محفوظ دارید نکند شیطان شما را گول بزند، نکند هم مطلبی را که می خواهید مطرح کنید بگویید من شهید داده ام هر مسأله و مشکلی دارید بگویید من شهید داده ام این حرف ها و کلمات رانزنید چون شما صاحب دارید، صاحب شما امام زمان (عج) است شما تحت تکفل خدا هستید و امام زمان به شما عنایت دارد خودتان را مواظبت کنید نکند خدای نکرده اعمالی از ما سر بزند که خداوند ناراحت شود و اعمالمان نزد او مقبول نباشد باید سعی کنیم اعمال ما پیش خداوند ارزش داشته باشد درست است که هدیه در راه خدا داده ایم ولی هنوز هم بدهکاریم اگر شوهر، فرزند پدر یا برادرت در راه خدا به شهادت رسید اگر کشته می شد آن موقع هم داد و فریاد می کردیم که خدایا چرا او را از ما گرفتی؟ یا طلبکار بودیم؟ آنهایی که می میرند وضعیت زندگی شان را بررسی کنید وضعیت شما ـ خودتان ـ را هم بررسی کنید ببینید واقعاً ما پیش خدا و پیش ائمه اطهار (ع) و پیش قرآن و انقلاب ارزش داریم تا که اینطور نیست؛ عزیزان همه ما باید بمیریم چه بزرگ، چه کوچک، پیر یا جوان، فقیر یا غنی؟ سرمایه دار یا بی پول، بهتر این است انسان در راه هدفی بمیرد که مقدس باشد. خدا گونه باشد و خدا پسندانه باشد پس ما چیزی را نباختیم و چیزی را از دست ندادیم بلکه عزت پیدا کردیم شما به یاد امام حسین (ع) باشید. امام تمام یارانش را در راه خدا هدیه کرد همه یارانش را در راه خدا فدا کرد؛ وقتی زن و بچه اش را در راه خدا به اسارت بردند ما باید خودمان را با زندگی آن امام عزیز تطبیق بدهیم و برگردیم به زندگی امام حسین (ع) و حضرت زینب (س)که آنها بیشتر رنج دیده اند یا ما؟ ببینیم آنان بیشتر شکنجه دیدند یا ما؟ ببینیم آنان بیشتر در به دری کشیدند یا ما؟ بیبنیم آنان بیشتر به اسارت رفته اند یا ما؟ ما اگر کسی را اسیر داده ایم، خودمان که اسیر نشدیم ... اگر کسی از ما به شهادت رسید ما عزت پیدا کردیم آبرو پیدا کردیم نکند خدای نکرده زبان و عمل ما طوری باشد که بعضی ها سوء استفاده بکنند، این مطالب را نمی خواستم به شما عرض کنم چون علاقه و اطمینان به شما دارم این چند کلمه را فضولی کردم مرا ببخشید، من خیلی به شما علاقمند. بعضی هاتون را که بیشتر می شناسم خیلی به شما علاقمندم و خدا می داند که چنین است.
امیدوارم که خداوند تبارک و تعالی فردای قیامت پیش ائمه اطهار (ع) انشاء ا... رو سفید باشیم و آنجا سربلند و سرافراز باشیم فرزندانتان را خوب تربیت کنید و نگذارید فرزندانتان ناراحتی بکشند گریه نکنید و اگر هم خواستید گریه کنید درجای خلوت و برای امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) و یارانش و به اسارت رفتن بچه های امام حسین (ع) گریه کنید که آن گریه ارزش دارد اون گریه به حساب شما نوشته می شود نه گریه ای که شوهرم را از دست داده ام یا فرزندم را از دست دادم این گریه هست دوری درست است ولی آن گریه ـ گریه بر حسین (ع) ـ ارزش بیشتری دارد امیدوارم که خداوند همه شما را تأئید کند
.
امام حسین (ع) پس از اینکه خودش را معرفی می کند لحظه هایی که اراده فرمود تا خود را فدای اسلام کند از اهل بیتش خداحافظی می کند، با زن و بچه هایش خداحافظی می کند؛ با دخترش خداحافظی می کند یک وقت می بیند حجت را تمام کند حجت های او ـامام حسین (ع) ـ برادرش بچه هایش بودند آوردن زن و فرزندش در میدان جنگ بود، خودشان همه برادرزاده ها و خواهر زاده ها و همه عزیزانی بود که اعضاء و یاران امام بودند ـ حبیب بن مظاهر ها، مسلم بن عوسجه ها، زهیرها و همه آنهایی که مدتی زیاد با امام عزیزشان بودند و فدا شدند حالا باید خودش وارد میدان شده، وارد کارزار شود در این زمان به در خیمه خواهرش زینب (س)می آید و صدا می زند زینب جان، خواهرم فرزندم را بیاور، علی اصغر را بیاور ... فرزند را در آغوش می گیرد. نظاره ای به او می کند و قنداقش را به دست مبارک می گیرد و به سوی میدان حرکت می کند امام قبلاً خود را معرفی کرده بود. فرمود من پسر پیغمبرم، من پسر زهرایم من پسر علی مرتضی ام. وقتی وارد میدان شد لشکر کفر به او نگاه می کنند چیزی را در دستش می بینند حسین (ع) اصغرش را روی دست می گیرد و می گوید: مردم این فرزند کوچک از خاندان من است مدتی است که آب نخورده و تشنه است لبش خشکیده، می خواهم بگویم اگر به نظر شما ما گناهکاریم، اگر به نظر شما کشتن ما حلالتان است، این فرزند که گناهی نکرده است می خواهم سیرابش کنید آن شیطان ها و بچه شیطان های بزدل و ترسوهایی که منتظر بودند تا جنگ تمام شود و هر کدام فرمانده و زمامدار بشوند، رئیس بشوند و زندگی خودشان را بکنند، بروند دنبال خوشگذرانی و لذا میل داشتند جنگ را هر چه زودتر به نفع خودشان خاتمه دهند تا چند صباحی خون ملت را مکیده، حکومت کنند و حکومت شیطانی خود را پیاده کنند هرمله را مامور کردند و او جلو آمد خوش دستی کرده، خودی نشان داد تا در دنیا بگوید بله من می توانم فرزند امام حسین (ع) رانشانه بگیریم با نشانه به گلوی مبارکش تیر انداخت و علی اصغر روی دست بابا پر زد و به شهادت رسید. این آخرین صحبت امام در میدان عمل بود که به مانور گذاشت به نمایش عمومی گذاشت این اقدام پیامی بود به همه انسان ها و آیندگان که ای کسانی که دم از اسلام می زنید، ای همه آنهایی که پیرو واقعی خدا هستید و خود را مسلمان می دانید آگاه باشید که من آخرین حجت خود را در میدان عمل فدا کرده ام شما حواستان جمع باشد نیایی فردای قیامت بگویی تو چه دادی؟ که من بدهم این هشدار به من و تو مسلمان است که من و تو شیعه علی (ع) که فردای قیامت نگوییم حسین (ع) چه داده است از امام حسین طلبکار نباشیم باید طوری عمل کنیم که بتوانیم بگوئیم حسین جان یک سال، دو سال، سه سال، پنج سال و، جنگیدیم . در مقایسه با آن امام ما چه در این جنگ داده ایم امام حسین (ع) امام است امامت در وجودش مبارکش است رسالت از جانب خدا دارد که باید به مردم برساند او وجودش و بدن مطهرش را فدای اسلام کرده است او این درس را داده است که باید تمام وجودمان را فدای اسلام بنمائیم زن و بچه هایمان ،پدر و مادرمان، دوستان و رفقایمان را فدای اسلام نماییم و ناراحت نباشیم از اینکه از آنان دوریم ناراحت باشیم ولی از اینکه به شهادت رسیده اند ناراحت نباشیم. خوشا بحال آن کسانی که اسلام را درک نمودند و توانستند در این موقعیت حساس خدمتی به اسلام بنمایند قدمی برای اسلام بردارند، ما که بودیم؟ چه کار می کردیم؟
کجا می رفتیم، امام عزیزمان به ما جان وروح جدیدی بخشید به ما حرکت داد و مکتب رهایی بخش را به ما نشان داد و هدف را برای ما مشخص کرد دشمنان را به ما نشان داد و دوستانمان را به ما نشان داد و هدف را برای ما مشخص کرد دشمنان را به ما نشان داد و دوستانمان را به ما معرفی نمود سختی ها و مشکلات را به ما گفت همه این درس ها را به ما داد و ما هم حرکت امام را قبول کردیم و به جان و دل خریدیم و مشت هایمان را در میدان عمل بلند کردیم میدان عملی که از کوچه ها و خیابان ها شروع شده بود به امام گفتیم اگر همه وجودمان را در راه اسلام از دست بدهیم ترا تنها نخواهیم گذاشت ما مردمان کوفه نیستیم که بخواهیم امام خود را تنها بگذاریم گفتیم ما ترا تنها نخواهیم گذاشت امام. فرمان تو فرمان پیامبر گونه است، امام گونه و نشأت گرفته از اندیشه خدایی است با دل و جان خریدار پیام تو هستیم پیام را که قبول کردیم حرکت را شروع کردیم عده ای در حرکت ثابت قدم ماندند وعده ای در میانه راه بازماندن برگشتند و یا در جا زدند مثل غربال کردن، نیم دانه ها و آشغال ها افتادند ... آنهایی که دروغ می گفتند که ما با شما هستیم، ما مردمی هستیم، ما مرد عمل هستیم، همه آنها در وسط راه بریدند کمونیست ها (اکثریت یا اقلیت) منافقین همه چهره هایشان را لعاب مسلمانی دادند و عاقبت رسوا شدند آنان از راه بازماندن و دست بیعت با ابرجنایتکاران دادند شیطان بزرگ و کوچک ـ همه آنهایی که منافعشان در خطر بود ، خواستند سر سپرده ها، معدومی ها، ملی گراها چهره خودشان را به صورت مسلمان نشان دادند دستشان رو شد آنها فکر می کردند اگر وارد میدان شوند منافع آنان حفظ می شود به زودی فهمیدند که اسلام به فکر منافع اسلام و آنانی که در خط اسلام هستند می باشد، کاری کردند که چهره هاشان مشخص شد وضعیت آنان بر مردم معلوم گردید و مردم آنان را شناختند یکی پس از دیگری طرد گردیدند، رشته همبستگی، دوستی و محبت خودی ها در جبهه ظاهر شد، جنگی که آمریکا برای ما به وجود آورد از طریق عراق بر ما تحمیل کرد. در جریان جنگ آنانی که حزب ا... بودند، در خط امام بودند حرکت کردند و هم آن عزیزان در این جا گرد هم جمع شدند دست به دست هم دادند و عهد کردند از هم قول می گرفتند وقتی به بهشت می روند در جوار ائمه اطهار (ع) سفارش دیگران را بنمایند رفاقت فقط در اینجا نباشد اگر در اینجا همسنگر و دوست هستیم وقتی در جوار ائمه (ع) رفتیم یکدیگر را به یاد بیاوریم این نحوه همدلی در جبهه یک حرکت درونی برای نیروها ایجاد نمود خودشناسی و خداشناسی معیار گردید وقتی خود و امام خود را شناختند و خدا را شناختند فهمیدند جبهه یعنی چه؟ جنگ یعنی چه؟ و همه اینها یک حرکت درونی بود و وقتی در جبهه بودند به فکر پشت جبهه نبودند که وضعیت خانواده و زن و بچه هایشان چگونه است؟
زیرا با زن و بچه هایشان وداع کرده بودند آنانی که پدر و مادر داشتند و فرزند یکی یک دانه آنان بودند با پدرشان و مادرشان وداع کردند آنانی که مادری پیر داشتند به او فهماندند مادر امام ما ـ امام حسین (ع) ـ فدای اسلام شد و همه زندگی اش را فدا کرد تو باید راضی بشوی و از خدایت بخواهی که من بتوانم در جبهه و جنگ از دین خدا حمایت کنم و برایم طلب آمرزش نمایی ... او مادر پیرش را راضی می کرد و به جبهه می رفت پدری که فقط یک فرزند داشت او را در راه خدا هدیه نمود خانمی که فقط چند روزی با شوهرش زندگی نمود بعد از چهارده روز زندگی مشترک، وی را به جبهه فرستاد این ها همه سندهای زنده و تاریخی عصر ما هستند این همه سندهای زنده حرکت های اسلامی در سرتاسر جبهه های جنگ هستند من چون مقداری در اینجا ـ داخل ماشین ـ صحبت کردم و با اینکه گلویم اجازه نمی دهد اینگونه سخن بگویم ولی احساسات و عاطفه باعث می شود که بلند صحبت کنم و البته دور و بر من کسی نیست جز خدا و ملائکه هایی که همه ما بهمراهمان داریم ... باید این ملائکه را واسطه قرار بدهیم و از خدا بخواهیم که از ما راضی باشد و آنان عمل صالح ما را به خدمت امام زمان (عج) ببرند و بتوانیم پیش امام خودمان سربلند باشیم و رضایتش را جلب نماییم. امام زمان (عج) منجی عالم بشریت، پناه بی پناهان، یاور مظلومان، نجات دهنده محرومان جهان، حامی مظلومان، انتقام گیرنده از همه ستمکاران و همه آنهایی است که به اسلام ظلم کرده اند به ائمه اطهار (ع) ظلم کرده اند... امام زمان قیام می کند تا انتقام همه آنان را بگیرد. و همین امام کسی را می خواهد که پیروش باشد خود را عملاً وارد مرحله کارزار کرده، و با شیطان صفتان بجنگد: جنگ عملی داشته باشد بعضی منتظر آقا هستند که بیاید و جنگ را شروع کند و به همین دلیل وارد جنگ نمی شود امام زمان (عج) به کسی که این عقیده را دارد نگاه نمی کند منتظر آقا کسی باید باشد که الآن در غربت اسلام و مظلومیتی از آن که سراسر جهان را فرا گرفته است، مسلمان را شکنجه می کنند و او زیر چکمه ابرقدرت ها له می شود بپاخیزید! ای مسلمان، کسی که دم از شیعه میزنی بلند شو حرکت کن، تو مرد مبارزه و عمل باش، تو مرد مبارزه در میدان جنگ باش مرد مبارزه میدان کارزار باش، تفنگ و اسلحه ات را به دست بگیر و در دست دیگر قرآن را بگیر، پیرو مکتب اسلام و دنباله رو امامت باش ... امام عزیزمان در جماران ندای هل من ناصر ینصرنی سر می دهد و می گوید گوشهایت را باز کن اگر نشنوی صدای مظلومانه اش را و حرکت نکنی آن وقت دیگر در صف شیعیان و مسلمین نیستی ... تو باید خود را آماده کنی ـ تو باید خود را مهیا کنی برای عملی که امروز جهان درگیرش است یعنی همه کفر به میدان آمد و تو باید با همه وجودت اسلامت را دریابی و با همه زندگی، قوت، قدرت که داری در معرض عمل حاضر شوی، باید اسلحه ات را پر از فشنگ کنی مهماتت را برداری، چه مهمات معنوی و چه مهمات تدارکاتی و تسلیحاتی، باید مهمات برگیری، فردا به خانواده شهدا جوابی نداری که بگویی چرا که فردای قیامت خانواده شهدا جلوی ما حاضر می شوند و با شهدایشان که سندهایشان است...

عزیزانی ،رزمندگانی، که بدون هم جایی نمی رفتند اگر می خواستند مرخصی بروند، استراحت کنند، زیارت بروند حتی در عملیات شرکت کنند با هم بودند، با هم می جنگیدند ولی حال عزیزان برگشتندوبدون دوستان و رفقا، امروز روز شهادت حضرت زهرا (س)است و من در داخل ماشین نشسته ام و از هفت تپه به اهواز در حرکت هستم ماموریتی دارم به همراه خود ضبط صوتی آوردم و می خواهم حرف هایم را ضبط کنم تا برای آیندگان بماند شاید لیاقت شهادت را نداشته باشم ولی می خواهم داشته باشم که اگر یک وقتی دلم گرفت این صداها خیلی چیزها را به خاطرم بیاورد، رفقا و دوستان را به یاد بیاورم که در عملیات چه می کردند چه عملی را در خط مقدم از خود بروز می دادند چه ایثارگری ها و فداکاری هایی داشته اند چطور می جنگیدند؟
یادم بیاید آموزش دیدن، نیروی ویژه شدن، خط شکن شدن و دقت کردن آنان در آموزش و یادگیری شان. مسایلی است که باید ضبط شود فداکاری برادران باید گفته شود شاید یک روزی ما نبودیم خانواده های معظم شهدا خاصه شهدایی که با هم بیشتر بودیم بیشتر تماس داشتیم صدای گنهکاری مثل من را بشنوند و به فرزندان معصو

نظر شما
پربیننده ها