جنگ ابعاد گوناگونی دارد. جنگ تحمیلی عراق به ایران، یکی از طولانیترین جنگها در قرن بیست بوده است. با توجه به ابعاد مختلف آن، میتوان گفت که جنگ یک امر اجتماعی است که بر ساحتهای مختلف زندگی ایرانیان تاثیر گذاشت. بر زندگی اقتصادی مردم، بر روابط اجتماعی آنها، بر روابط خانوادگی و عاطفی، بر تربیت، بر مسائل دینی، بر فضای سیاسی و غیره.
اما آنچه بیش از هر چیز در سینمای دفاع مقدس اهمیت پیدا کرده است، جبهه است. جبهه، خط مقدم جنگ است. جایی که درگیری به واقع اتفاق میافتد. جایی که افراد مستقیما با یکدیگر درگیر میشوند. فیلمهای سینمایی پر است از صحنههایی که جبهه را نشان میدهد. روابط اجتماعی، عاطفی و معنوی حاکم بر جبههها نیز تا حدی در این فیلمها به نمایش در میآید. به تبع این جبهه مخصوص مردان است. این مردان هستند که تفنگ به دست میگیرند و به صحنۀ واقعی جنگ میروند. اگر تنها بر این بعد از جنگ تکیه کنیم، قشری از جامعه که در جنگ درگیر بودهاند را حذف کردهایم. زنان، بچهها، پیرزنان و پیرمردانی که در جامعهای جنگزده زندگی میکنند. زنانی که بچهها را بدون مردان خود بزرگ میکنند. مادران و پدرانی که بدون فرزندان خود، پیر میشوند. کودکانی که رنگ پدر را نمیبینند. زنانی که مرگ شوهر و برادر و پسر خود را میبینند و بدون پشتوانهای مردانه، در این جامعه به زندگی ادامه میدهند. خانوادههایی که خانههای خود را از دست دادهاند. زنانی که مدیر خانواده شدهاند و مدیریت اقتصادی خانه را با وجود وضعیت سخت اقتصادی بر عهده دارند.
جنگ تنها در جبههها نبوده است. جنگ در تمام جامعه رسوخ میکند و همه چیز را تحت تاثیر خود در میآورد. وقتی سینمای دفاع مقدس، تمامی تمرکز خود را در به تصویر کشیدن جبهه میگذارد؛ طبیعی است که از نشان دادن بخشی از جنگ صرف نظر کرده است. بخشی که قهرمان اصلی آن، زنها هستند. وقتی مردان در جبههها هستند، این زناناند که در نبود مردان؛ نقش آنها را در جامعه به عهده میگیرند. زنان هم مادر و هم پدر خانواده میشوند، زنان به کمک در پشت جبهه میپردازند؛ زنان در بیمارستانها مشغول میشوند. جنگ در تمام جامعه جاری است. وقتی سینمای ما، فقط به سراغ جبههها میرود؛ نقش زنان در پردۀ سینما به افرادی غایب که پشت تلفناند یا برایشان نامه نوشته میشود؛ کاهش مییابد. زنانی که گاه مردانشان را وسوسه به نرفتن به جنگ میکنند ـ مانند فیلم «لیلی با من است» ـ ؛ یا زنانی که مورد عشق مردان قرار میگیرند و آنها را تشویق به رفتن به جبهه میکنند ـمانند فیلم «اخراجیها»ـ ؛ یا زنانی که در روزهای جنگ قایم میشوند و مردان چون فرشتۀ نجات به دنبال آنها میروند و آنها را نجات میدهند ـ مانند فیلم «روز سوم» ـ . زنانی که تنها مورد عشق واقع میشوند. دلیل این غیبت، ارزشی است که فیلمسازان به صحنۀ جبهه میدهند.
دستۀ دیگری از فیلمها نیز هستد که مربوط به اثرات بعد از جنگاند. این فیلمها نیز مستقیما به اثراتی که جبهه بر مردان گذاشته است برمیگردد. مثلا جانبازی آنها یا اسارتشان. در این فیلمها نیز باز هم زنان غایباند. گاه تنها مخاطب یک نامهاند و حتی یک تصویر هم از آنان به نمایش در نمیآید ـ مانند فیلم آژانس شیشهای ـ یا زنان غایبی هستند که بعد از جنگ، فداکار و صبور، جانبازی را نگهداری میکنند ـ مانند فیلم «از کرخه تا راین»ـ .
اگر هم بخواهند زن را در این فیلمها نشان دهند، اگر هم بخواهند او را از غیبت در آورند؛ یا زن باید مرد شود و به جبهه برود و عاشق شود ـ مانند فیلم «شب بخیر فرمانده» ـ یا اگر بخواهند زن را قهرمان کنند؛ او را به صحنۀ مستقیم جبهه میفرستند و در حالتی که فقدان مرد وجود دارد و آنها زخمی شدهاند، زن قهرمانوار عمل میکند ـ مانند فیلم «روزهای زندگی»ـ .
در واقع آنچه در فیلم «روزهای زندگی» میبینیم دادن نقش مردانه به زن در صحنهای مردانه مانند جبهه است. در این فیلم زن، عباسوار برای آب آوردن بیرون میرود، در حالیکه مردی پرتوان وجود ندارد. این فیلم نقش زن را تغییر میدهد و با دادن شجاعت، جسارت و توان یک مرد، زن را به تصویر میکشد. در این فیلم نیز، زن در جای خود ناایستاده است. قهرمان داستان «دا»، شاید آن زنی است که انتظار داریم؛ نمایندۀ زنان در دفاع مقدس باشد. زنی که زینبگونه عمل میکند. بر بی عدالتیها فریاد میزند. شجاعانه به کاری میپردازد که در آن لحظه نیاز است. تکیهگاه اطرافیان است. در زمانۀ فتنه ساکت نمینشیند و از وضعیت نابه سامان شکایت میکند. پشتیبان دیگران است. بر سختیها صبر میکند و به خدا توکل میکند. مادری است که ارزشهای جنگ و انقلاب اسلامی را به کودکان خود منتقل میکند. زنی که هنوز هم دارد میجنگد. با بیان خاطراتش هنوز در جنگ برای حفظ ارزشهایی است که به آنها معتقد است. زن سینمای دفاع مقدس، چنین زنی باید باشد.
کجا است نقش زینبوار زن در این فیلمها؟ چرا زنان همیشه موجوداتی ایثارگر، مظلوم و گریان، نشان داده شدهاند؟ در فیلمهایی هم که زن نقش قهرمان داستان را دارد ـ مانند فیلم «گیلانه» ـ باز زن کسی نیست جز یک پرستار. آنچه بیبی زینب را برجسته میکند، سخنرانی آتشین او است. حفظ ارزشهای جنگ و فراخواندن فطرتهای خاموش است. در سینمای دفاع مقدس، کجا هستند زنانی که بر علیه دوگانگیها و فتنهانگیزیهای جامعۀ زمان جنگ بایستد؟ کجا است زنی که فرزند شهیدش را با ارزشهای انقلابی بزرگ کند؟ زنانی که از ارزشهای دفاع مقدس دفاع کردهاند، در جامعۀ غبارآلود آن زمان، کجا هستند؟ زنانی که محکم بر سر اعتقادات خود ایستادند و با استقامت، فریاد بیداری فطرتهای خاموش را زدهاند؟ زنانی که با تدبیر، خانواده را مدیریت کردهاند؟ زنانی که با درک و فهم، به تربیت فرزندانشان پرداختهاند؟ زینب (ص)های جنگ ما کجا هستند در این سینمای دفاع مقدس؟