قرار بود از هفت تپه به غرب کشور جهت انجام عملیات اعزام شویم. ما جزو نیروهای گردان عاشورا از تیپ یکم لشکر 25 کربلا بودیم. حدود یک هفته قبل از شروع عملیات کربلای 10 در منطقه ماووت عراق، گردانمان آماده حرکت بود. آن شب، حاج بصیر به جمع گردانمان آمد و دقایقی را برای رزمنده ها سخنرانی کرد. او قبل از شروع سخنرانی، به لحنی عاشقانه و غریبانه زیارت امام حسین (ع) و اصحاب و اولادش را بر زبان جاری ساخت. حالات عارفانه حاجی همه رزمنده های گردان را تحت تاثیر خود قرار داد؛ به طوری که اشک از چشمانشان جاری شد. انگار که حاجی آخرین کلام و وداع خودش را با همسنگرانش نجوا کرد. گوئی که جان در قالب تن خسته اش برای پرواز بی قراری می کرد. حاجی بالاخره در همان عملیات شهید شد. او پس از سال ها مجاهدت و مبارزه شجاعانه مزد این تلاش و مبارزه را دریافت نمود.