حادثه دردناک مدرسه

کد خبر: ۲۰۵۴۴۹
تاریخ انتشار: ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۰۹:۵۳ - 21May 2013

حادثه دردناک مدرسه دریابد رسایی روی همه بچه ها تاثیر  گذاشته بود. به خاطر همین ، شهید محمد جهان آرا بچه ها را در کوی بهروز جمع و برای آنها  سخنرانی کرد. از ماندن یا رفتن گفت. از زنده ماندن  یا شهید شدن  و اینکه  نباید با شهادت  گروهی از بچه ها ، خدای نا کرده در عزم و ارادمان  خللی وارد شود ، چرا  که دشمن  دنبال  چنین تزلزلی  در ماست .

محمد هم به خاطر این  اتفاق  بسیار ناراحت و غمگین بود و به همین خاطر به بچه ها یاد آوری  کرد  که وعده های بنی صدر سرابی بیش نیست و اینکه  می گوید فلان  تعداد سلاح برایتان  می فرستم دروغ است. اینجا ماندن در نهایت  مرگ است، هرکس بخواهد برود ، می تواند برود. حرف هایش از دل پر دردش برمی خاست، برای همین  باز خوردش  برای همه ی ما ، ایجاد شور و هیجان و غرور بود.

سپس محمد  با آرامش خاصی گفت هرکس هم می خواهد می تواند بماند. سخنان  شهید محمد جهان آرا  همهی  ما را به یاد وداع  امام حسین ع و یارانش در شب عاشورا  انداخت. آن شب  بچه ها  هم قسم  شدند از فرماندهی  سپاه پیروی  کرده و دستورات ایشان  را عین  صواب دانسته و ماندن  و شهید شدن  را وظیفه ی  دینی خود  بدانند. به همین خاطر همگی  با محمد  جهان آرا بیعت  کردند و ماندند و مهیای دفاع از شهر  و آرمان های  انقلاب اسلامی شدند در آن روز های  مقامت  45 روزه ، پیر و جوان و زن و مرد و نوجوان خرمشهری و کسانی که در شهر بودند،  از اولین  مدافعین شهر محسوب شدند، هیچ فرقی  میان  آنان و رزمندگان نبود.

هر چند  بیشترشان حتی سلاحی در دست نداشتند. نوجوانانی مانند بهنام محمدی و رسول نورانی هم  بودند که پا به پای  بزرگتر ها می جنگیدند.  حتی می دانستند با توجه به کم سن و سال بودن شان اگر  بمانند  ممکن است تیر بخورند و شهید شوند؛ اما به هر شکلی که  بود ماندند و به بزرگتر ها  روحیه دادند.

آن دو نوجوان  کم سن و سال  گاهی  با یکدیگر  بگو مگو  می کردندو گاه  دعوایی میان آن ها  رخ می داد؛ اما  خیلی زود  با هم صلح  می کردند و آن  کدورت ها  را از یاد میبردند. گاهی برای به دست گرفتن اسلحه  و یا داشتن  یک نارجک با هم بحث  می کردند؛ اما در نهایت هدفشان دفاع از  وطن شان  بود .

  با شجاعت   و جسارتی مثال زدنی  به قلب دشمن  می رفتند ، خود را وسط  آتش  و معرکه  قرار می دادند  تا برای بچه ها مهمات ببرند. بارها  به دست دشمن افتادند ؛ اما با مهارت و چابکی  فرار می کردند. و این در حالی بود که گلوله های دشمن روی سر آنها آتش می ریخت.

 

 

سید صالح موسوی

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار