تعبیر خواب پیرمرد

کد خبر: ۲۰۵۴۵۳
تاریخ انتشار: ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۱۴:۱۲ - 21May 2013

نیروهای گردان حضرت یا رسول ا... به فرماندهی سردار شهید حاج بصیر آماده عملیات به پاسگاه ابوذر بودند(عملیات قدس 1 ). قبل از حرکت، تمام نیروها به وظایف خود در عملیات توجیح شدند و قرار شد چند نفری به عنوان چادربان در منطقه بمانند. یک دفعه رو به من کرد و گفت: به حاجی بگو من دیشب خواب مادرم (حضرت زهرا(س)) را دیدم و حتماً بایستی در این عملیات شرکت کنم.
وقتی به حاجی گفتم، او دوباره گفت که فرمانش اطاعت شود و من هم ابلاغ حاجی را برای بار دوم به پیرمرد سید رساندم، ولی با چشمان اشک آلود رو به من کرد و گفت: اگر شما مرا نبرید، روز قیامت پیش جدم (فاطمه زهرا(س)) شکایت شما و حاجی را می کنم. من که روحیه اش را این گونه دیدم، دوباره پیش حاجی رفتم وجریان را دوباره بازگو کردم. ولی باز حاجی قبول نکرد که او را به خط مقدم ببریم. پیرمرد سید پیش حاجی رفت و گفت: تو را به خدا و به پهلوی شکسته مادرم قسم می دهم که مرا با خودتان ببرید. او دوباره رو به حاج حسین کرد و ادامه داد: من با شما شرط می بندم قبل از عملیات، رمز عملیات را به شما بگویم واگر دیدید رمز عملیات شما با گفتار من یکی است، مرا با خودتان ببرید. حاجی فهمید که جریانی پشت اصرار سید بزرگوار وجود دارد و قبول کرد. سید رمز عملیات را چند ساعت قبل از عملیات به حاجی گفت که اتفاقا درست بود. حاجی بعد از پایان رمز عملیات، با چشمان اشک آلود آن سید بزرگوار را در آغوش گرفت. چند لحظه با یکدیگر خلوت کردند. آن پیرمرد اولین شهید گردان در این عملیات بود. گلوله دشمن بر پیشانی پینه بسته او اصابت کرد و بسوی مادرش بی بی فاطمه زهرا (س) شتافت. آنجا فهمیدم که دلیل اصرارش چیست.


راوی: شعبان محمدیان
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار