رزمنده اسلام احساس تنهایی نمی کند

کد خبر: ۲۰۵۴۶۹
تاریخ انتشار: ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۱۴:۴۴ - 21May 2013

احساس تنهایی تمام وجودم را گرفته بود. همین تنهایی و احساس غربت سبب شد تا در این مدت حضورم در منطقه، آرام و قرار نداشته باشم. خودم را به ستاد تیپ رساندم. میخواستم با فرمانده تیپ صحبت کنم. چند روزی منتظرش بودم. به زیارت خانه خدا رفته و حالا برگشته بود. بچه ها گفته بودند، فقط چند ساعتی رفت به خانواده اش سر زد و به منطقه آمد.
من هم تا شنیدم، آمدم تا مشکلم را با او در میان بگذارم. مشکل که نبود. همان احساس تنهایی و دوری از دوستانم که در گردان یارسول(ص) بود.
نیم ساعتی زیرآفتاب سوزان بعدازظهر، کنار سنگر ستاد به کیسه های شنی تکیه داده بودم که ناخودآگاه صدای فرمانده تیپ را شنیدم. از جایم بلند شدم. حاج حسین بصیر داشت از سنگر بیرون میآمد. فرمانده گردان ها هم با او بودند.
صبرکردم تا آنها بروند و حاجی تنها شود.لحظه ای دیگر انتظار کشیدم، همه رفتند. حاجی تنها شده بود. به سمتش رفتم. سلام کردم. حاجی به رویم لبخند زد و من بی هیچ مقدمه ای اصل ماجرا را گفتم: حاج آقا! من مدت زیادی است منتظر شما بودم. راستش من در گردان مسلم هستم حال آنکه اکثر دوستانم و همشهریانم در گردان یارسول(ص) هستند. بعد نامه درخواستم را که تا آن لحظه در دستم بود به سمت حاجی گرفتم و ادامه دادم: خواستم اگر برای شما مقدور است، دستور بفرمائید تا به گردان یا رسول(ص) بروم.
در نظرم این گونه تصور کرده بودم که حاجی بخاطر شناختی که از من دارد، همین الآن خودکارش را درمیآورد و به فرمانده گردان دستور میدهد تا انتقال هرچه زودتر انجام گیرد.
امّا دور از انتظار، حاجی دست هایش را باز کرد و مرا در آغوش خود جای داد و گفت : پسرم! شما برای چه احساس تنهایی می کنید. شما که تنها نیستید. شما 4 نفرید. خودتان، خدا و دو ملک آسمانی. تازه از همه مهمتر، در جای جای این منطقه که فرشتگان روی زمین زندگی می کنند، امام زمان (عج) هم حضور دارند. یک رزمنده اسلام هیچ وقت نباید احساس تنهایی کند.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار