شهادت در کنار برادر

کد خبر: ۲۰۵۴۷۲
تاریخ انتشار: ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۱۵:۰۰ - 21May 2013

سال 1366 خودمان را برای انجام مرحله دوم عملیات آزادسازی مناطق ماووت عراق آماده می کردیم. شهید بصیر جانشین لشکر 25 کربلا بود و من هم پیک لشکر بودم. با فرا رسیدن شب و استقرار نیروهای گردان، حاج حسین آخرین دستورات را از فرماندهی وقت لشکر (قربانی) گرفت. برای حرکت به منطقه عملیاتی آمده شده بودیم که آقای قربانی صدایم زد. جلو رفتم و به من گفت: امشب مواظب حاج بصیر باشید. نگذارید به خط مقدم برود.
در حین عملیات، حاجی به همراه بی سیم چی خودش، داخل گودال شد تا هدایت نیروها را به عهده گیرد. هنگام حمله به قلب دشمن فرا رسید و حاجی رمز عملیات را از طریق بی سیم به گردان ها گفت. او آن شب، هادی بصیر (برادرش) را که فرمانده گردان خط شکن بود، کنار خود نگه داشت، تا پس از شهادت پرچم جهاد را بدست برادر خود بسپارد. درگیری با دشمن هر لحظه شدیدتر می شد. از روی تعهد، به حاجی گفتم که اگر امکان دارد، سنگرش را عوض کند تا حادثه ای برایشان رخ ندهد. او در جواب گفت: اگر ترسی از دشمن دارید، می توانید سنگر خود را عوض کنید. گفتم: اصلاً چنین نیست. به سفارش آقای قربانی از شما خواستم. گفت: می خواهم بروم بالای این درخت تا فرار دشمن را از این بالا ببینم.
ناگهان صدای انفجار خمپاره دشمن، حلقه اتصال صحبت های من و حاجی را قطع کرد و او را به دیار ابدی خویش رهسپار کرد. در این میان، هادی بصیر با چشمان خود، ناظر بر شهادت برادر خودش بود.


راوی: محمد علی بیاتی
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار