شهادت در هنگام بازدید

کد خبر: ۲۰۵۵۱۵
تاریخ انتشار: ۰۶ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۰:۴۳ - 27May 2013

شهید اقارب پرست، معاون عملیاتی لشکر اهواز بود. من خصوصیات و ویژگی هیا ایشان  را به دو قسمت اخلاقی و عملیاتی تقسیم می کنم  و در این باره هرچه در طول خدمت  از آن بزرگوار دیده ام برایتان میگویم.

اولین ویژگی شهید، سعی بر انجام فرایض دینی بود. همیشه در سنگرش جا نماز پهن بود و او نماز اول وقت می خواند.

فردی بود معتقد به نظام جمهوری اسلامی و اطاعت محض از فرمایشات امام سرلوحه ی زندگی اش بود. جز به خاطر اهداف جمهوری اسلامی ، قدمی بر نمیداشت و مسلما همه ی اعمال  این بزرگوار با شروع مقدس اسلام مطابقت داشت.

این مرد نورانی بسیار مهربان و خوش برخورد بود. با هر کس صحبت می کرد ، خاطره خوبی از خود بجا می گذاشت. او با  طرف  مقابل دست میداد روبوسی میکرد و دل او را می ربود. وقتی به سنگر ها و یگان های تحت امر خود سر می زد، با صمیمیت برخورد می کرد. کنار پرسنل می نشست و با آنها چای  یا حتی  غذا می خورد و مشکلات رزمندگان را برسی می کرد و عموما در رفع  آنها  دستور هایی می داد.

مردم اهواز  هم به ایشان  خیلی علاقه داشتند، چون درمراسم نماز جمعه  شرکت می جست و گاهی سخنرانی هم می کرد. از آن گذشته بعضی وقت ها به مساجد می رفت و برای مردم سخنرانی می کرد و با توجه به این که دارای نطق گیرایی بود ، صحبت هایش  در دل  و روح مردم می نشست.

یک بار درمنطقه ی جفیر به مقر ما آمد.  وقتی صحبت میکرد، همه او را از خودمان دانستیم. بعد به امامت ایشان نماز ظهر و عصر  خواندیم. ایشان در بین دو نماز دقایقی سخنرانی کرد و باعث تقویت روحیه ی ما شد. سپس مشکلات مارا  پرسید  و یاداشت کرد و در اسرع وقت آنها را برطرف نمود. وقتی در  عملیات خیبر ، جزایر  شمالی مجنون آزاد شد؛ روزهای  اول به خاطر  عدم  وجود راه های مواصلاتی  و نبودن پل ارتباطی، تلاش بسیاری  برای رساندن تدارکات  کرد و مدتی  این کار  را به وسیله ی چرخ بال هوانیروز  و سپس با تهیه هاور کرافت انجام داد. در عین در کنار آنها تلاش فراوانی نمود  تا جاده ی 14کیلومتری معروف توسط رزمندگان احداث و وضع عبور و مرور بهتر شد.

البته ابتدا در آن جاده یک پل دو متری زدند که فقط یک دستگاه تویوتا از آن رد می شد. ایشان به فعالیت خود ادامه  داد تا جا ده ی خاکی  زده شد و اشکالات  مواصلاتی به کلی برطرف گردید.

او شبانه روز تلاش  می کرد. استراحت و خواب برای او  مفهومی نداشت. شب ها به کنار نگهبا نان می رفت و با آنها  درد دل می کرد. روزها هم به سنگر ها سرکشی میکرد و با سنگر نشینان  هم کلام می گردید. اقارب پرست در جزیره ی مجنون که دشمن آتش شدیدی میریخت و آسایش و امنیت را از رزمندگان سلب کرده بود، در بررسی استحکامات  رزمندگان خودی متوجه شد که بچه ها فقط با تعدادی  گونی سنگر ساخته اند  که در مقایسه با حجم آتش دشمن هیچ عملکردی ندارد. لذا فورا ابتکار به خرج داده، دستور داد تعداد زیادی  بلوک  سیمانی به جزیره بیاورند و بلافاصله سنگر های بتونی ساخته شد و با الوار و تراورس سقف آنها را هم پوشاندند و این سنگر سازی  باعث شد  که پرسنل احساس امنیت بیشتری بکنند و تعداد تلفات کمتر شد و توان مقابله ی رزمندگان در مقابل گلوله های توپ و مواد شیمیایی بالا رفت.

ایشان به مناسبت های مختلف  فرماندهان را تا رده ی گروهان در قرارگاه جمع می کرد و با سخنان  شیوایش به آنها  امیدواری می داد. صحبت های این  بزرگوار آن قدر دلگرم کننده  بود که هرکس در جلسه ی سخنرانی ایشان شرکت داشت دیگر کمبودها و نواقص  یادش میرفت و چنان روحیه ای می گرفت که انگار هیچ گونه کمبودی در منطقه ندارد.

یک روز در جاده ی سید الشهدا نگهبان بودم؛ ایشان برای سر کشی به محل ما آمد و پس از احوالپرسی  و دلگرمی  می دادن؛ به طرف گردان 151 در جزیره ی جنوبی رفت.

صبح روز بعد من سری  به معراج  شهدا زدم؛ آنجا تعدادی از افراد بسیجی کار میکردند و وظیفه شان این بود که شهدا را با گلاب شستشو می دادند و به پشت جبهه تخلیه می نمودند.وقتی وارد ستاد معراج شدم ، دیدم تلاش های زیادی انجام میدهند. علت را پرسیدم . گفتند که پیکر پاک شهید اقارب پرست  و سرهنگ علیایی و سرگرد صدیق فرایی و ستوان یکم مرتضوی را آورده اند. پاهایم سست و قدرت تفکراز من سلب شد. با صدای بلند شروع به گریه کردم و پس از دقایقی  فهمیدم که این بزرگواران در حین بازدید از گردان  151 مورد اصابت گلوله ی خمپاره قرار گرفته ، شهید شده اند.

هرکدام از پرسنل لشکر که خبر شهادت ارقاب پرست و یارانش را می شنید به معراج می آمد، در سوگ این بزرگواران اشکی می ریخت و خداحافظی می کرد و می رفت.

من به همراه پیکر شهدا به اهواز رفتم و در تشییع بی سابقه ی مردم اهواز از پیکر این بزرگواران شرکت نمودم.

آن روز دیدم که مردم در غم از دست دادن فرد مفیدی چون اقارب پرست چقدر گریه کردند و در جبهه های جنگ چقدر جای او و یارانش خالی بود.از خداوند متعال علو درجات ترواح آن بزرگواران را  خواستارم و امیدوارم همه ی آنها  و همهی شهدای جنگ تحمیلی با شهدای کربلا محشور شوند. 

 

راوی:امیر دربندی

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار