با عراقی ها بای بای کن!

کد خبر: ۲۰۵۵۴۰
تاریخ انتشار: ۲۶ خرداد ۱۳۹۲ - ۰۹:۴۶ - 16June 2013

افسر رابط دوان دوان به محل استقرار خلبان آمد و با هیجان گفت: « سرهنگ صیاد شیرازی تماس گرفت و گفت دو نفر از فرماندهان ارتش بعث را اسیر کرده اند و لازم است آن ها با هلی کوپتر تخلیه شوند!»


من به همراه یکی از خلبانان داوطلب شدیم که با « جت رنجر» به منطقه رفته و آن اسرا را تخلیه کنیم. بلافاصله سوار هلی کوپتر شده ودر منطقه به پرواز درآمدیم. آن روز ما گرا و موقعیت نیروهای خودی را نداشتیم، چراکه عملیات موفقیت آمیز بیت المقدس در حال انجام بود و نیروهای خودی و نیروهای دشمن مرتب جابه جا می شدند.


بلافاصله به خط اول نیروهای خودی (لجمن) رسیدیم از طریق رادیو با نیروهای خودی تماس گرفتیم. از آن طرف بی سیم، یک نفر گفت: « من شما را دارم. بیائید جلوتر!»


ما رفتیم و از خاکریز اول رد شدیم. دوباره با رابط تماس گرفتم و او دوباره گفت: « شما را دارم. بیایید جلو!» از خاکریز دوم و سوم هم رد شدیم و هر بار با رابط تماس می گرفتیم، می گفت: « دارمت، بیا جلو!»


همانطور که جلو می رفتیم، ناگهان متوجه شدم که بالای سر نیروهای عراقی قرار داریم، لذا با رابط تماس گرفتم و وضعیت هلی کوپتر را گفتم.


او گفت: « سریع دور بزنید و برگردید!»


عراقی ها آماده پذیرایی از ما بودند. ناگهان فکری از نظرم گذشت و بلافاصله آن را اجرا کردم و به کمکم هم گفتم:


« دستت را بیرون ببر و با عراقی ها بای بای کن!»


خودم هم دستم را از شیشه بیرون بردم و برای عراقی ها دست تکان دادم! عراقی ها هم به ما پاسخ دادند. وقتی از بالای سر نیروهای عراقی رد شدیم و به طرف عراق می رفتیم، به کمکم گفت: « آماده باش!» بلافاصله دور زدیم و درحالی که بیش از10 کیلومتر در داخل نیروهای عراقی نفوذ کره بودیم از نقطه دیگری به طرف نیروهای خودی برگشتیم.


با آنکه از خطای رابط خیلی دلخور بودم و ممکن بود در برخورد اول با او عصبانی شوم، ولی بسیار خوشحال بودم که دست اول ترین خبرها را از آرایش دشمن به دست آورده ام و آن را تقدیم فرماندهان نیروهای خودی خواهم کرد.


ساعتی بعد، خبر تصرف خرمشهر آنچنان ما را خوشحال کرد که عصبانیت خود را فراموش کردم.


پرواز در پرواز
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار