شهید نیکو منظر:انقلاب اسلامی در دنیا چه آبرویی برای ایرانیان ، کسب نموده است

کد خبر: ۲۰۵۵۵۵
تاریخ انتشار: ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۰۸:۴۳ - 17June 2013

شهید محمود نیکو منظر مسئول پشتیبانی لشگر 27 محمد رسول الله(ص) ،از جمله نیروهایی است که همراه با نیروهای سپاه به سوریه رفت تا در صف مقدم نبرد با اسرائیل باشد.

متن زیر نوشته وی از روز 29 خرداد ماه سال 1361 می باشد که مانور مسلحانه نیروهای اعزامی قوای محمدرسول الله(ص) در خیابان های دمشق سوریه صورت گرفت.


بسم الله الرحمن الرحیم

 


ای نام تو بهترین سرآغاز       بی نام تو نامه کی کنم باز

 

پس از سلام، از پروردگار بزرگ می خواهم که شما را در صراط مستقیم، سالم و بانشاط بدارد. ما در تاریخ 23/3/61 با هواپیما ساعت 5/5 حرکت نمودیم و حدودا 3 ساعت و ربع طی طریق کردیم و وارد دمشق شدیم. در فرودگاه مقامات نظامی سوری و همچنین از طرف سفارت، به ما خیر مقدم گفتند و از هواپیما پیاده شدیم و با خودروهای نظامی به طرف مرقد حضرت زینب (س) روانه شدیم.

 

 موقعی که به آنجا جهت زیارت وارد شدیم، اغلب مردم آن سرزمین بعد از اینکه خبردار شدند، به استقبال ما آمدند. تقریبا می شود گفت ،که استقبال بی نظیری بود . بعد از اینکه وارد حرم شدیم، زیارت نموده و وارد نماز شدیم. البته این حقیر عوض شما و بچه ها و مادر و کلیه دوستان و بستگان و آشنایان و اقوام و از همه مهمتر، برادران عزیز که جان خود را فدا کرده و به شرف شهادت نائل آمدند ، زیارت نمودم.

 

تمام مردم این سرزمین دلباخته امام و اسلام هستند و ما خیلی متاسف شدیم ، که چرا همراه خود تصویر امام را کم آورده بودیم. راستی اگر انسان از چهارچوب سرزمین ایران به بیرون مسافرت نکند ،نمی تواند درک کند که این انقلاب اسلامی در دنیا چه اعتبار و آبرویی برای ایرانیان ، مخصوصا مسلمانان کسب نموده است.

 

 مردم این سرزمین ، تشنه اسلامند. حدودا ساعت 12 شب، شاید هم بیشتر به پادگان آمدیم، در بین راه تمامی اهالی از خانه ها و آپارتمانها بیرون آمدند و برای نیروهای اسلام ابراز احساسات می نمودند. می شود گفت، کمتر نظیرش دیده شده است. ولی نحوه زندگی در این جا تقریبا نیمه اروپایی است . در اغلب خیابانهای دمشق ، آپارتمانهای سر به فلک کشیده که نظیرش هم در تهران وجود ندارد دیده می شود، ولی مردم این سرزمین نسبت به اسلام آشنایی سطحی دارند.

 

می شود گفت، کمتر اطلاع دارند و فقط اسم آن را  شنیده اند . با این وجود، تمامی مردم نسبت به اسلام و امام علاقه ای بس شدید دارند و زمینه از لحاظ کار فرهنگی بسیار جالب و مهیا است . این مردم تشنه اسلامند و معتقد هستند ، که فقط و فقط نیروهای مسلمان ایرانی است، که می توانند مردم مستضعف این مرز و بوم را از چنگال اسرائیل خونخوار نجات بخشند و ما هم از خداوند بزرگ خواستاریم، تا این مبارزه بزرگ را یاری فرماید .

 

فردای آنروز به طرف لبنان به اتفاق چند تن از برادران حرکت کردیم . در بین راه به شهرهای لبنان، نظیر بعلبک رسیدیم. مردم آنجا اغلب مسلمان و شیعه هستند . آنها تشخیص دادند که ما از ایران آمده ایم. البته خوشحالی آنها را نمی شود به زبان آورد. مردم مستضعفی هستند که فقط به خاطر ایمان به خدا، هر روز مورد تجاوز اسرائیل اشغالگر و ستمگر قرار می گیرند. در این شهرها اغلب بانوان با حجاب  هستند و اغلب برادران آنجا دعوت می کردند که به منزل آنها برویم، ولی چون وقت مناسب نبود و به خاطر کاری آنجا رفته بودیم، توفیق نصیبمان نشد، که دعوت آنها را قبول کنیم. از طرفی برادران شیعه و مسلمان سازمان امل هم  به استقبال ما آمدند و ما چندین ساعت در آنجا بودیم و شب هنگام آن سرزمین را ترک کردیم.

 

اغلب آن جوانان، عکس امام و عکس امام موسی صدر را آویز گردن خود کرده بودند و واقعا دلباخته امام بودند. در تمامی این سرزمین، از سپاه به عنوان یک نیروی مقتدر اسلامی و با تقوا یاد می کنند و سپاه در اینجا دارای احترام خاصی است . خداوند انشاا...به ما توفیق دهد تا بتوانیم این امانتی را که شهدا به ما داده اند، با کمال شهامت و ایثار و فداکاری و تقوا حفظ کنیم، چون واقعا ما مدیون خون شهدا هستیم. از خداوند منان تمنا دارم که به ما توفیق انجام این وظیفه خطیر را عنایت فرماید و این سپاه اسلام را، در پرتو انوار خویش همچنان پیروزمندانه به دورترین نقاط جهان، جهت پیشبرد اهداف اسلامی، رهنمون سازد.

 

 سالهای سال بود، از خدوند بزرگ درخواست می کردم که توفیق دهد با اسرائیل جنایتکار مبارزه رودررو داشته باشم. الحمدلله که خداوند بزرگ به  این آرزو جامه عمل پوشاند و این بنده حقیر هم  هر چه کنم، نمی توانم از عهده شکر و سپاس این نعمات بیکران برآیم. در هر صورت گفتنی ها زیاد است، ولی وقت اجازه نوشتن نمی دهد. انشاا..چنانچه توفیق حاصل شد ، مجددا با شما مکاتبه خواهم داشت و اگر هم به شهادت نائل گشتم، که تو خود آنرا خواهی بخشید .

 

ولی فکر نمی کنم به این زودی ها ، خداوند به خاطر اعمالم ، مرغ سعادت را به بالای سرم پرواز در آورد. گویا زیاد برای شما نامه درازی کردم ، ولی یادم رفته بود که ما روز جمعه گذشته در تاریخ 28/361 جهت انجام فریضه نماز جمعه، به مسجد امویان رفتیم و نماز را با برادران سوری و اهل تسنن به جا آوردیم. پس از نماز به زیارت سر امام حسین (ع)، سالار شهیدان که به راس الحسین معروف است رفتیم، که انسان موقع زیارت چنان حالتی را پیدا می کند، که گویی در این جهان وجود خارجی ندارد.

 

پس از خاتمه زیارت راس الحسین (ع) به زیارت نازدانه ابا عبدلله (ع)، رقیه خاتون رفتیم. سپس قبر صلاح الدین ایوبی را که یکی از سرداران بود و فلسطین را از چنگ تجاوزگران صلیبی نجات داده رفتیم. بعد از برگشت، اغلب مردم دمشق در خیابانها اجتماع کرده و برای ما زیارت کنندگان که اغلب از سپاهیان اسلام بودند، ابراز احساسات می نمودند. بعد هم شروع کردن به شعارهای اسلامی دادن. من خود دیدم که تعدادی از مردم شکرانه سپاس خداوند را به جا آوردند ، که اسلام وارد این سرزمین شده است.

 

چون وقت تنگ است، دیگر فرصت نیست اینجا برای شما بنویسم ، خداوند روزی شما و تمامی خاندان نبوت کند، که این مکانهای مقدس را زیارت نمائید. انشاا...که این نامه وقتی که به دست شما می رسد، امیدوارم که خالجان شفا پیدا کرده باشد. از قول من خدمت مادر عزیزم سلام برسانید و به ایشان بگوئید، که عوض شما زیارت کردم. انشاا...مرا خواهید بخشید. فاطمه جان و فهیمه جان را ، از قول من سلام برسانید و احوالپرسی کنید و بگویید، که سعی نماید که فرائض مذهبی خود را همانطور که به جا می آوردید ، به جا آورید و ما را نیز دعا کنید . در خاتمه چون فرصت کم است ، کلیه اقوام و خویشان را سلام برسانید .

 

 
در پناه خداوند بزرگ و عظیم باشید .

 

 

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار