حقوق‌ و تکالیف‌ متقابل‌ مردم‌ و حکومت‌ از دیدگاه‌ اسلام‌

تمام مردم جامعه از حقوق مساوی برخوردارند

یکی از عواملی که‌ سبب‌ تبعیض‌ و در نتیجه، تضییع‌ حقوق‌ افراد می شود دوری یا نزدیکی آنها به‌ صاحب‌ منصبان‌ و دست‌ اندرکاران‌ حکومتی است.
کد خبر: ۲۱۷۴۲
تاریخ انتشار: ۲۹ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۲:۳۲ - 19June 2014

تمام مردم جامعه از حقوق مساوی برخوردارند

خبرگزاری دفاع مقدس، تبعیض های ناروا که روح و جان انسان ها را آزار می دهد، همواره در زندگی بشر وجود داشته وعواملی مانند نژاد، قومیت، رنگ پوست، پول و ثروت و زور و قدرت، توجیه کننده این پدیده زشت و به وجود آورنده نظام طبقاتی بوده اند. اگرچه وجدان بشر هیچگاه به درد جانکاه ناشی از نظام طبقاتی رضایت نداده است ولی زورمداران، صاحبان ثروت و معتقدان به امتیازهای موهوم طبقاتی و کسانی که هرگز درد انسانیت نداشتهاند، آن را بر توده های مردم، تحمیل کرده اند.

اما اسلام با ظهور خود، پیام برابری و مساوات آورد و تمام امتیازهای موهوم و طبقاتی را لغو و باطل کرد. از دیدگاه اسلام، انسان ها به لحاظ "آفرینش و انسان بودن"، "حقوق" و نیز "در برابرقانون" مساوی هستند و عواملی همچون نژاد، ثروت، قدرت، رنگ پوست، موقعیت خانوادگی و قبیلگی و شغلی نمی توانند مانع این مساوات باشند و ملاک قرار دادن امتیازهای موهوم برای تبعیض قائل شدن در میان مردم، عملی است ضد اسلامی و اسلام آن را به شدت محکوم کرده است. بنابراین حکومت اسلامی، وظیفه دارد به طرق ممکن، پاسدار حق "برابری و مساوات" مردم باشد.

مساوات در آفرینش و انسان بودن

اسلام، برخلاف آنهایی که می پنداشتند آفریدگار قبیله و خدای شهر و مملکت آنها با خدای قبائل و کشورهای دیگر فرق دارد و روی همین جهت خود را برتر و بالاتر می دانستند و در نتیجه نظام طبقاتی در میان آنان، یک اصل مسلم به شمار می رفت، معتقد است آفریدگار تمام موجودات و تمام افراد بشر یکی است و غیر از او آفریدگار دیگری وجود ندارد.(1) و به این لحاظ هیچ یک از انسان ها بر دیگری برتری ندارد.

بنابراین، هیچ کس نمی تواند خود را از جهت خلقت، برتر و بالاتر از دیگران بداند و به این جهت بردیگران، فخر بفروشد و امتیازاتی را برای خود مطالبه کند.

اسلام، ملاک برتری و کرامت را غیر از آن چیزهایی میداند که در نظام های طبقاتی به آنها معتقدند. از دیدگاه اسلام، قبیله، وسیله شناسایی است و کسی نمی تواند آن را وسیلهای برای تفاخر و امتیازطلبی قرار دهد.

مساوات در حقوق

ازدیدگاه اسلام، افراد بشر به لحاظ خلقت و انسان بودن با هم برابرند و برهمین مبنا از حقوق انسانی برابر و مساوی نیز برخوردار هستند. اسلام برخلاف نظام های طبقاتی که برای افراد هرطبقه، امتیازات و حقوق موهوم و بی دلیلی را جعل نموده و بی جهت بین افراد بشر تبعیض قائل هستند، انسان ها را از نظر حقوق، مساوی می داند.

پیامبر اسلام(ص) می فرمایند: "مردم مانند دندانه های شانه با هم برابرند."(2)
و نیز علی(ع) می فرمایند: "باید وضع مردم در مورد حق در نزد تو برابر و یکسان باشد."(3)

یکی از عواملی که سبب تبعیض و در نتیجه، تضییع حقوق افراد می شود دوری یا نزدیکی آنها به صاحب منصبان و دست اندرکاران حکومتی است.

علی(ع) چنین ملاکی را مردود دانسته و می فرمایند: "حق را در مورد هرکسی که بایسته است - دور یا نزدیک - اجرا کن."(4)

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز مردم ایران را دارای حقوق مساوی دانسته است. در اصل نوزدهم این قانون آمده است: "مردم ایران از هرقوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود."

در اصل بیستم این قانون، باز آمده است: "همه افراد ملت، اعم از زن ومرد، یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند."

بنابراین بر حکومت اسلامی لازم است که از طریق قانونگذاری و قضاوت و اجرا، ساز و کاری اتخاذ کند که حقوق مساوی مردم، محافظت و از گزند دستبردها حفظ شود.  

 مساوات در برابر قانون

قدرت و ثروت دو عاملی هستند که همواره با مساوات به ستیز برخاسته و برای بیرون کردن آن از صحنه اقدام نمودهاند، اما اسلام به هیچ کدام از این دو عامل اجازه نمی دهد که مانع از اجرای مساوات شوند.

در تاریخ اسلام آمده است، زنی به نام فاطمه مخزومیه از قبیله "بنی مخزوم" و ازیک خانواده ثروتمند، مرتکب سرقت شد. سران قبیله برای جلوگیری از اجرای حکم الهی در مورد وی، به تکاپو افتادند و "اسامه بن زید" را به خاطر محبوبیتی که نزد پیامبر اسلام(ص) داشت شفیع قرار دادند تا شاید بتوانند به وسیله او، پیامبر(ص) را از اجرای حکم بازدارند. اسامه، خواسته سران قبیله را با پیامبر(ص) در میان نهاد. پیامبر(ص) در حالی که آثار غضب از چهرهاش نمایان بود، فرمودند: "ای اسامه تو درباره تعطیل حدی از حدود خدا شفاعت می کنی؟" آنگاه برخاست و در جمع مهاجر و انصار، مطالبی را به این شرح بیان فرمود: "مردمی که پیش از شما زندگی می کردند به این جهت هلاک شدند و شیرازه آنان از هم گسیخت که هرگاه شخص صاحب نفوذی در میانشان دزدی می کرد، قانون در حق او اجرا نمی شد، اما، اگر افراد ضعیف و ناتوان دست به سرقت می زدند، قانون درباره آنها به اجرا در می آمد. به خدا قسم، اگر دختر من فاطمه دزدی کند، دستش را قطع می کنم. "(5)

منابع؛
1- قربانی، زین العابدین. اسلام و حقوق بشر، 1366، ص 139.
2- من لایحضر الفقیه، ص 579.
3- نهج البلاغه، نامه 59.
4- همان.
5- شرح ابن ابی الحدید، جلد1، ص 478.

 

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار