تهران این روزها و جای خالی یادبودها

در مقابل آنچه طی مبارزات مردمی برای پیروزی انقلاب در تهران و دیگر شهرها روی داد، یادبودهای اندکی ساخته شدند که در شان و بیانگر آنچه اتفاق افتاد نیستند.
کد خبر: ۲۲۲۰۵۲
تاریخ انتشار: ۲۷ دی ۱۳۹۵ - ۱۳:۲۸ - 16January 2017
تهران این روزها و جای خالی یادبودهابه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، درست است که چشم های تاریخ به دوردست ها خیره می شود و کوچکترین جزئیات را ثبت می‌کند، ولی گاهی و از گاهی بیشتر پیش آمده که تاریخ این اولین را که شاید در شهری کوچک و به دست فردی روستایی پدید آمده، ندیده باشد. همیشه اولین ها آن بناها یا کسانی نیستند که در تاریخ از آنها نام برده می شود.

نمی دانم اولین یادبود کشته های جنگ یا یادبود وقوع و پیروزی یک انقلاب علیه نظام های شاهنشاهی کجا بنا شد یا چه کسی آن را ساخت، اما این را خوب می دانم که در مقابل آنچه طی مبارزات مردمی برای پیروزی انقلاب در تهران و دیگر شهرها روی داد، یادبودهای اندکی(کمتر از انگشت های یک دست) ساخته شدند که در شان و بیانگر آنچه اتفاق افتاد نیستند. در اندک یادبودهایی که ساخته شدند چهره ها نامفهومند و معماری ایرانی که با فرهنگ اسلامی آمیخته و به غنای آن افزوده، کمتر در آنها دیده می شود و البته گاهی اگر دیده شود با رگه هایی از معماری مدرن آمیخته شده که چشم های بیننده را پس می زند. گاهی هم مجسمه یادبودها تقلیدی است سبک سرانه از تندیس ها یا مجسمه های یادبود اروپایی.

نقطه چین خیابان انقلاب و دانشگاه تهران

همه می دانند روز 13 آبان و در مدت شش ماهی که جریان انقلاب سرعت گرفت، یعنی از شهریور 57 تا بهمن ماه آن سال دانشگاه تهران و خیابان انقلاب محل درگیری و شهادت بسیاری از دانشجویان و دانش آموزان بوده است. حال در این خیابان (از صحن دانشگاه و جلوی دانشکده پزشکی چشم پوشی کنید) و جلوی دانشگاه که علاوه بر کشتار دانشجویان به وسیله ماموران رژیم در جریان سفر نیکسون به ایران، جوانان بسیاری کشته شدند، کدام یادبود را می بینید و می شناسید که چشم نواز باشد و گویای اتفاقات آن ماه ها و سال های طولانی و سخت که دانشجویان و دانش آموزان و کسبه و کارمندان برای به بار نشستن انقلاب جان دادند؟ کدام یادبود زیبنده ای را می بینید که نشان دهد اولین کسانی که با فرمان امام به آزادسازی پاوه به جبهه های غرب رفتند جمعی بود از جوانان داوطلب دانشگاه تهران؟ آه! چرا! یک برجک سیمانیِ کوچکِ توسری خورده، کور و گمنام روزگاری در باغچه روبه روی دانشگاه بود. درست کنار صندوق صدقات و سطل زباله! تا به حال آن را دیده اید؟

تهران پایتخت ایران بود و قلب تپنده آن روزها؛ نبض واقعه را می شد در تهران گرفت. تهران آن روزها سینه اش را جلوی تانک ها سپر کرده بود و چشم هایش تنها پرنده پیروزی را می دید. عکس های آن دوران، سرودها و خاطرات می توانستند منبع الهام خوبی در ساختن پیکره هایی حماسی باشند برای نصب جلوی سردر دانشگاه و میدان انقلاب. «لحظه های انقلاب» مرحوم گلابدره ای به هر جوانی کمک می کند تا میدان و خیابان انقلاب و دانشگاه را در روزهای انقلاب تصور کند. نمی دانم در این کتاب خواندم یا در خاطره ای از یک مبارز که در روزهای بهمن ماه که میدان و خیابان انقلاب صحنه درگیری بود جوانی گلوله به شکمش می خورد و داخل حوض پرتاب می شود. حوض پر از خون می شود و جوان که مات شلیک نامنتظر سرباز مانده بود و لحظه ای بعد به شهادت می رسد.

گذشته از آن تهران به دلیل پایتختی ایران، محل وقوع بسیاری از حوادث سرنوشت ساز تاریخی بوده است. دیگر شهرها و استان های ایران هم با وجود آنکه در مسیر رسیدن به عدالت و برپایی حکومتی اسلامی وقایعی دردناک و خونبار به خود دیده اند، عاری و خالی از هرگونه یادبود درخور هستند.

نقطه چین ترور دانشمندان هسته ای

از آغاز دوران مشروطه که مردم وارد میدان مبارزه با شاه شدند که از حداقل امتیازات و حقوق زندگی بهره مند شوند تا روزهای وقوع انقلاب اسلامی و شروع جنگ و حتی تا به امروز که با ترورها و بمب گذاری های متعدد مواجه بودیم و هستیم، نقطه به نقطه تهران و دیگر شهرها طی این دوران محل وقوع حوادث سرنوشت ساز یا شهادت مردم و شخصیت های سیاسی و علمی بوده است که بیان و پاسداشت کشته شدگان یا افراد موثر در وقوع هر یک از این وقایع در قالب یادبود و لوح تاریخچه واقعه، تاریخ و فرهنگ ایران را برای نسل های بعد محفوظ و از خطر تحریف و تبلیغ مغرضانه حفظ می کند. هنوز هم در کشور شاهد حوادث تروریستی هستیم (ترور دانشمندان هسته ای به روزترین مصداق این مورد است) و کم لطفی مسئولین فرهنگی کشور در این رابطه مواجهیم. سردیسی که از شهید داریوش رضایی ساخته شد، چقدر به او شباهت دارد و آیا نشان دهنده آن هست که او دانشمندی جوان بوده که توسط عوامل مزدور اسرائیل به شهادت رسیده است؟ البته خاطره دانشمندان جوان و سرآمدی چون شهدای هسته ای از ذهن و قلب مردم و کسانی که عزیزشان را به واسطه اقدامات تروریستی از دست داده اند، پاک شدنی نیست، اما نسلی که بعدها پا به هستی جامعه ایران می گذارند چه؟ مسئولیت بی خبری آن ها را از تاریخ مملکت شان چه کسی به عهده می گیرد؟ مسئولیت آگاهی این ذهن های پاک از همه جا بی خبر را چه کسی به عهده می گیرد که در کتاب های درسی شان هم از فرهنگ ایرانی خبری نیست و با تبلیغات هدفمند و متبحرانه کشورهای غرب و شرق دنیا عقاید و جهان بینی شان شکل میگیرد و از ما، از فرهنگ و اعتقادات ایرانی و اسلامی، از پدران و مادرانشان، از تاریخ و تمدن شان جدا می شوند؛ تنها، بی دفاع، بره ای مطیع و چشم بسته بر حقایق هولناک پشت پرده.

جنگ پرستی یا ادای احترام به جان فشانی؟

برای آنکه برخی ما را به جنگ پرستی و مرگ طلبی متهم نکنند، به معرفی یادبودهایی می پردازیم که در کشورهای مختلف برای گرامیداشت سربازان گمنام یا کشته شدگان جنگ ساخته شده است. این یادبودها ارزش دفاع از خاک و مرتبه یک سرباز در دفاع از میهنش را نشان می دهد؛ حال آنکه در ایران جنگی درگرفت که در قرن بیستم بی سابقه بود؛ هم به لحاظ مدت و هم به لحاظ امکانات. در ماه های ابتدایی جنگ مزدوران دشمن و هواداران رژیم سابق از ورود اسلحه و مهمات به جبهه جلوگیری می کنند؛ حتی درگیری های مرزی را با استفاده از روزنامه یا مجلاتی که در اختیار داشتند بی اهمیت و جزئی نشان می دهند. در حالی که در جبهه جنوب و غرب ارتش صدام با پیشرفته ترین وسایل جاسوسی که آمریکا در اختیارشان قرار داده بود مراکز حساس را شناسایی و شروع به بمباران مراکز صنعتی کشور و خانه های غیرنظامیان کرد تا ایران را از لحاظ مالی و نیروی انسانی در مضیقه قرار دهد و جبهه ها را از نظامیان و غیرنظامیان خالی کند تا پیشروی به خاک ایران امکان پذیر شود. آیا چنین جنگی با چنان آماری از موشک باران و تلفات افراد نظامی و غیرنظامی و فجایعی که دشمن در شهرهای غربی به بار آورد، (مثل بمباران ناپالم شهرهای غربی کشور توسط جنگنده های عراقی) نیاز به بنای یادبود ندارد؟ بمبارانی که به گفته یکی از بازماندگان آن به نام کیم فو درد ناشی از سوختن در آتشش فراتر از انتظار است. می گویند قربانیان بمباران ناپالم در دمایی بین 800 تا 1200 درجه می سوزند؛ البته برای درک بهتر این مفهوم باید به یاد داشته باشید که آب در 100 درجه به نقطه جوش می رسد! این نوع از بمب ها تنها در چند جنگ به کار رفته اند. در طول جنگ هایی که در دنیا اتفاق افتاد، فرانسه در طول جنگ نخست هند و چین، جنگ الجزایر، جنگ پرتغال، جنگ شش روز توسط اسرائیل، جنگ نیجریه، هند و پاکستان، ترکیه در حمله به قبرس، عراق در جنگ هشت ساله با ایران، برزیل، مصر و آنگولا، یوگسلاوی و آرژانتین از بمب ناپالم استفاده کردند.

قبل از هر چیز باید گفت، شاخص ترین مزارهای سربازان گمنام در اروپا قرار دارند. شروع این حرکت به جنگ جهانی اول برمی گردد. در جریان این جنگ تعداد زیادی از سربازان جان باختند، بی آنکه جسد یا بقایای جسدشان شناسایی شود. ایجاد آرامگاهی نمادین برای سربازان گمنام به یاد همه کسانی که در جریان جنگ در گمنامی جان باختند، ایده ای بود که در ذهن ملت های درگیر جنگ شکل گرفت. این آرامگاه ها محل دفن سربازانی است که هرگز شناسایی نشدند. معمولا برای شناسایی ملیت افرادی که در این دست آرامگاه ها دفن می شوند تلاش زیادی می شود تا درباره گمنامی آنها اطمینان حاصل شود. البته این موضوع بیشتر درباره کشورهای درگیر در جنگ جهانی اول مصداق داشت که در یک زمان چند کشور باهم درگیر بوده اند. به این معنی که فرانسوی، آلمانی یا انگلیسی بودن فرد مشخص شود.

پس از جنگ جهانی اول(1920) در انگلستان نخستین سرباز گمنام در صومعه «وست مینستر» دفن گردید. این اقدام الگویی شد برای دیگر ملل دنیا تا با ایجاد ابنیه ای مشابه از رزمندگان خود تجلیل کنند. باوجود آنکه قبل از آن بناهایی مشابهی در رابطه با سربازان گمنام ساخته شده بودند؛ به طور مثال در جریان جنگ های داخلی آمریکا(1869)، ولی بنایی که در انگلستان از آن نام برده شد در دائره المعارف ها عنوان نخستین بنا را از آن خود کرد. این موضوع نشان میدهد که اروپائیان گاهی پیشتازی آمریکائیان را در فرهنگ و هنر به سختی می پذیرفتند. البته این احتمال وجود دارد که شاید به دلیل داخلی بودن جنگ در آمریکا از بیان یادبود آن به عنوان نخستین یادبود جنگ یاد نشده است.

در فرانسه مشهورترین آرامگاه در شهر پاریس، زیر طاق پیروزی به یاد سرباز گمنام کشته شده در جنگ جهانی اول در 1921 ساخته شد.
 
تهران این روزها و جای خالی یادبودها

اگر درباره بناهای یادبود جنگ در سراسر دنیا تحقیق کرده باشید، متوجه می شوید که تقریبا در تمام کشورهایی که درگیر جنگ های بزرگ بوده اند، بناهایی به یاد کشته شدگان گمنام جنگ برای پاسداشت کشتگان جنگ و غرور ملی و حس میهن پرستی ساخته اند. نکته ای که در این بناها توجه هر بیننده ای را به خود جلب می کند استفاده از عناصر معماری شاخص آن فرهنگ در ساخت بناهای یادبود است؛ به طوری که به زبان فرهنگ حس احترام و غرور را در مخاطب ایجاد می کند. پس از آن، چشم نوازی و زیبایی بنا نکته دیگری است که حسی مثبت در مخاطب برمی انگیزد؛ نوعی احترام که با اعجاز معماری درمی آمیزد. همین موضوع باعث رونق صنعت گردشگری و احیای سبک معماری اصیل آن کشور شده است. از کشورهایی که دارای چنین بناهایی هستند می توان به آلمان، اتریش، انگلیس، اوکراین، ایتالیا، بلژیک، پرتغال، روسیه، فرانسه، لهستان و یونان اشاره کرد.

در اینجا به گردآوری اطلاعاتی از چهار مورد بنای یادبود در اروپا و آسیا پرداخته ام که شاید شهرت بیشتری در دنیا دارند.

آرامگاه سرباز گمنام بریتانیا

همانطور که پیش از این هم گفتیم، این آرامگاه پیکر یک سرباز بریتانیایی را در بر دارد که در یکی از جبهه های اروپایی در جریان جنگ جهانی اول کشته شده است. او را در 11 نوامبر 1920 در صومعه وست مینستر لندن به خاک سپردند و آن را قدیمی ترین مزاری می دانند که به افتخار یک سرباز کشته شده گمنام جنگ جهانی اول ساخته شد. حتی نام جبهه ای که این سرباز در آن کشته شده نیز نامعلوم است و البته بعدها نیز نامعلوم نگه داشته شد تا نمادی باشد برای همه رزمندگان گمنامی که در جنگ جان خود را از دست دادند.

در 17 اکتبر 1921 ژنرال پرشینگ نشان افتخار ایلات متحده را به این سرباز اهدا کرد. این نشان روی ستونی کنار آرامگاه آویخته شد. جالب تر اینکه وقتی الیزابت بوز-لیون، با شاه آینده انگلستان پادشاه جرج ششم در 26 آوریل 1923 ازدواج کرد دسته گل خود را هنگام ورود به صومعه روی این مزار قرارداد و این اقدامی نمادین و نو در احترام به سربازان جنگ شد؛ به طوری که پی از او همه عروسهای خاندان سلطنتی انجام دادند با این تفاوت که عروس های بعدی پس از اجرای مراسم عقد، گل های خود را بر سنگ مزار آن سرباز قرار دادند. نوشته ای بر روی سنگ مزار به چشم می خورد که کشیش ایل آن را نوشته است:

زیر این سنگ پیکر سرباز بریتانیایی آرمیده است

نام و نشان او را کسی نمی‌داند

او را از فرانسه به اینجا آوردند

تا در میان پرآوازه ترین ها بیارامد

و او را در 11نوامبر 1920، روز ترک مخاصمه و در حضور

اعلی حضرت پادشاه جرج پنجم

وزیران دولت او

فرماندهان نیروهای او

و جمع کثیری از مردم به خاک سپردند

تا به این ترتیب یاد آنهایی که در جنگ کبیر

1918-1914، بزرگ ترین مطاع زندگی خویش را

برای شاه و میهن

 برای آنها که در موطن و امپراطوری دوستشان می داشتند

برای آرمان مقدس عدالت و آزادی جهان

اهدا کردند، گرامی داشته شود.

او را میان پادشاهان دفن کردند

چرا که او

به خاطر خدا و میهنش نیکی کرده بود.

آرامگاه سرباز گمنام فرانسه

این آرامگاه، مشهورترین بنا در نوع خود در دنیا است. شاید دلیلش را بدانید، چون این بنا زیر طاق پیروزی ساخته شده که از مکان های جذاب برای توریست ها است به همین دلیل شهرتی جهانی پیدا کرده است.

عمارت طاق پیروزی، یادمانی در پاریس است که در مرکز میلان پلاس دولتوال در منتهی الیه غربی خیابان شانزه لیزه قرار دارد. این بنا حلقه واسط مجموعه ابنیه محور تاریخ است که از محوطه کاخ لوور آغاز شده و با یادمان ها و معابر بزرگ ادامه یافته و به جاده رو به بیرون شهر  پاریس منتهی می شود. این یادمان دربردارنده پیکرهای حجم داری است که در آن به شکلی نمادین جوانان شجاع فرانسوی که لباسی بر تن ندارند در برابر جنگجویان ریش دار آلمانی  در غل و زنجیر دیده می شوند.  همین فضا یعنی ارائه پیام های پیروزمندانه ملی در دیگر یادمان های این مجموعه دیده می شود که در نهایت این سیر تاریخی به جنگ جهانی اول میرسد.

ارتفاع این بنا 50متر و عرض آن 45متر است. این بنا دومین طاق پیروزی جهان است. البته از سال 1982 این طاق به رتبه دوم رسید. نکته جالب توجه در این بنای یادبود، قراردادن نخستین شعله آتش ابدی در اروپای غربی کنار آرامگاه است. این آتش به یاد سربازان گمنام دفن شده در آن مکان همیشه روشن است. 11نوامبر هرسال که مصادف با روز امضای پیمان متارکه جنگ با  میان فرانسه و آلمان در 1918 است، مراسمی در کنار این مزار برپا می شود. در لوح سنگی بالای مزار این عبارت به چشم می خورد:«در اینجا یک سرباز فرانسوی آرمیده است که بخاطر کشورش جان باخت. 1918-1914»

مسابقات جهانی دوچرخه سواری توردوفرانس که اهمیت فوق العاده ای در ورزش دوچرخه سواری دارد، هر ساله از کنار بنای یادبود شروع می شود.

آرامگاه سرباز گمنام مسکو

آرامگاه سرباز گمنام در روسیه یک یادمان جنگ است که به یاد سربازان کشته شده در جنگ جهانی دوم 55-1941 ساخته شده است. این بنا کنار دیوار کاخ کرملین در بوستان الکساندر در مسکو قرار دارد.

بازمانده سربازان گمنام کشته شده در نبرد مسکو در 1941 که ابتدا در گوری جمعی در کیلوتر 41 بزرگراه سن پترزبورگ به خاک سپرده شده بودند، در دسامبر 1966 مصادف با بیست و پنجمین سالگرد نبرد مسکو، برای دفن به این مکان آورده شدند. از این آرامگاه 8می1967 پرده برداری شد. مشعل یادمان بنای یادبود قدیمی نیز به آرامگاه جدید آورده شد.

بخش مرکزی یادمان فضایی است که با قطعه های بزرگ گرانیت صیقلی سرخ فرش شده و سنگ مزار هم با ترکیبی پیکرتراشی شده و به اصطلاح هنری، اشکال حجمی از جنس برنز تزئین شده است. این شکل حجمی یک شاخ برگ بو و یک کلاه خود سرباز است که روی یک پرچم قرار دارند که در سال 1975 نصب شده است. روبه روی سنگ مزار یک ستاره پنج پر قرار دارد که خود در یک گودی چهارگوش قرار گرفته و مشعل جاودان افتخار از مرکز این ستاره شعله ور است. نور مشعل این جمله را که روی صفحه ای برنزی حکاکی شده روشن می کند:«تو گمنامی، اما کرده تو جاودان است.» در سمت چپ آرامگاه دیواری از جنس گرانیت قرار دارد که روی آن چنین حکاکی شده:«1941-تقدیم به آنهایی که به خاطر مام میهن به خاک افتادند-1945.» در سمت راست آرامگاه مسیری از گرانیت دیده می شود که در دو سوی آن ظروفی از جنس سنگ آذرین قرارداده شده و درون آنها اندکی از خاک شهرهایی قرارداده شده است که در جریان جنگ حضور داشتند و بعدها به نام شهرهای قهرمان ملقب شدند. این شهرها عبارتند از سن پترزبورگ، کیف، ولگاگراد، اودسا، ساواستوپول، مینسک، کرچ، نوروسیسک، تولا و برست.

در 1997 حضور گارد افتخار در مزار سرباز گمنام که با سقوط اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی تعطیل شده بود، بار دیگر به دستور رئیس جمهوری فدراسیون روسیه برقرار شد.

آرامگاه سرباز گمنام ورشو

آرامگاه سرباز گمنام ورشو بنای یادمانی است که به افتخار سربازان گمنام جان باخته در راه لهستان برپا شده است. در 1923گروهی از اهالی ورشو لوحی سنگی نزدیک اوگرود ساسکی به یاد همه سربازان گمنام کشته شده در جنگ بلشویک ها و لهستان و جنگ جهانی اول نصب کردند. این اقدام ابتکاری بود از چند روزنامه ورشو و ژنرال «ولادیسلاوسیکورسکی.»

در چهارم آوریل 1925، وزیر جنگ یکی از میدان های نبرد را انتخاب کرد تا باقیمانده پیکرهای سربازان گمنام در آنها به ورشو آورده شود. از حدود 40نبرد، نبرد «لواو» انتخاب شد. در ماه اکتبر در گورستان لیچاکوفسکی در لواو سه گور را نبش قبر کردند که به یک گروهبان، یک سرجوخه و یک سرباز داوطلب دست یافتند. «جادویگا روگیویچزوا» تابوتی که باید به ورشو انتقال می یافت، انتخاب کرد. او مادر یکی از سربازانی بود که در نبرد زادورزه کشته شد و جسدش هرگز پیدا نشد.

در دوم نوامبر 1925 آن تابوت به کلیسای جامع سنت جان در ورشو برده شد که افراد زیادی در آنجا جمع شده بودند و هشت نفر از کسانی که نشان «ویرتوتی میلیتاری» را گرفته بودند تابوت را به مکان از پیش تعیین شده بردند. این تابوت با 14ظرف خاکستردان که خاک 14 جبهه جنگ و یک نشان ویرتوتی میلیتاری در آنها بود همراه با ادای احترام و طی مراسمی رسمی زیر ستون های کاخ ساکسون به خاک سپرده شد. از آن پس تا به امروز همیشه مقابل آرامگاه یک گارد احترام حضور دارد.

این بنای یادبود را «استانیسلاواستراوفسکی»، پیکرتراش و معمار مشهور لهستان طراحی و اجرا کرد. این بنا در زیر بخش مرکزی کاخ ساکسون قرارداشت. این کاخ بعدها محل استقرار وزیر جنگ لهستان شد.

سنگ مزار مرکزی را پنج مشعل دائمی همراه با چهار لوح سنگی احاطه کرده بودند که حاوی تاریخ  محل نبردهایی است که سربازان لهستان در جریان جنگ جهانی اول و جنگ لهستان و بلشویک ها در آنها حضور داشته اند. پشت آرامگاه دو نرده فولادی وجود دارد که روی آن نمادهایی از عالی ترین نشان های نظامی لهستان یعنی ویرتوتی میلیتاری و کرزیژوالچنیچ قرار گرفته است.

در جریان جنگ دفاعی لهستان در 1936 ساختمان در اثر بمباران هوایی آلمانی ها اندکی خسارت دید، اما مقامات آلمانی به سرعت آن را تصرف و بازسازی کردند. پس از قیام ورشو در دسامبر 1944، کاخ به طور کامل به دست و هر باخت ویران شد. تنها بخش هایی از ستونهای مرکزی و آرامگاه تا حدودی سالم ماند.

پس از جنگ در اواخر 1945، بازسازی آغاز شد. تنها قسمتی از کاخ که آرامگاه در آن قرار داشت به دست هنریک گرونوالد بازسازی شد. در 8می 1946، این بنا برای بازدید عموم بازگشایی شد. خاک 24 جبهه دیگر به مجموعه خاکستردان ها و نیز تعدادی لوح دیگر به مجموعه الواح قبلی اضافه شد. این الواح حاوی نام نبردهایی بود که لهستانی ها در جریان جنگ جهانی دوم در آنها جنگیده بودند.

با این حال مقامات دولت کمونیست پس از جنگ تمامی آثار مربوط به جنگ لهستانی ها و بلشویک ها را در 1920 برداشتند و تنها بخش کوچکی از نبردهای ارتش لهستان در نواحی غربی افزوده شد. این تغییرات که نزدیک به 50 سال دست نخورده باقی مانده بود در 1990 اصلاح گردید، یعنی پس از آنکه لهستان بار دیگر استقلال سیاسی خود را به دست آورد. این لوح ها که در مخزن موزه ارتش لهستان قرار داشتند، پس از مرمت به محل اولیه برگردانده شدند.
 
تهران این روزها و جای خالی یادبودها

 پی نوشت:

با برداشت هایی کوتاه از فصلنامه فرهنگ پایداری. سال دوم. شماره پنجم. پاییز 1384.

کشیش رایل(Dean Rile): عالم مشهور عهد عتیق بود که در 1901 اسخف اکستر و در 1903 اسخف وینچستر گردید. وی در سال های 1888-1886 مدیر کالج دانشگاهی سنت دیوید بود که امروز به دانشگاه ولز در شهر لمپیتر تغییر نام داده است.

ولادیسلاوسیکورسکی: رهبر سیاسی و نامی لهستان که در جریان جنگ جهانی دوم نخست وزیر دولت در تبعید و فرمانده کل قوای مسلح لهستان گردید.
 
منبع: فارس
نظر شما
پربیننده ها