مرصاد برگ زرین غرب (1)؛

مرصاد و نمایش ایثار و مقاومت رزمندگان غرب کشور

بعد از پذیرش قطعنامه، عراق به صورت بسیار گسترده وارد مرزهای ما شد و از شمال غرب تا جنوب، نقاط مرزی مجدداً مورد تعرض دشمن قرار گرفت و با ابزار و سلاح‌های جدید و مخرب و شیوه‌ای تازه وارد میدان شد.
کد خبر: ۲۴۳۲۸۹
تاریخ انتشار: ۲۳ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۶:۵۰ - 13June 2017
خاطرات جمعی از سرداران و رزمندگان غرب دفاع مقدسبه گزارش دفاع پرس از کرمانشاه، کتاب «مرصاد برگ زرین غرب» مشتمل بر خاطرات جمعی از سرداران و رزمندگان دفاع مقدس در غرب کشور است که توسط اداره کل حفظ آثار و نشر ارش‌های دفاع مقدس استان کرمانشاه جمع‌آوری و تدوین شده است که خاطره زیر برگرفته از این مجموعه و از خاطرات زنده‌یاد سردار حاج عبدالرضا حاج‌علیانی از فرماندهان و پیشکسوتان دفاع مقدس استان کرمانشاه می‌باشد.

... در پایان جنگ، حوادث بسیار سنگینی پیش آمد كه در حقیقت یک جنگ جدیدی بود؛ یعنی، ما یک مرحله‌ دیگری از جنگ داشتیم. از سال 1359 تا اواخر سال  1366 جنگ تمام‌ عیاری را به ما تحمیل كردند. ما در مراحل مختلف دفاع كردیم و عملیات‌های متعددی برای بیرون راندن دشمن انجام دادیم.

از اواخر سال 1366 یعنی بعد از عملیات «والفجر 10» تا عملیات «مرصاد»، جنگ دیگری علیه ملت ما آغاز شد. البته با دامنه‌ گسترده‌تر و با ابزار و شیوه‌های دیگر و بازی‌گردان‌های جدیدتری.

عراق در این مرحله همانند قبل علناً وارد صحنه شد، ولی این‌بار با حمایت علنی همه قدرت‌های غرب و شرق و همچنین كشورهای منطقه، خصوصاً كشورهای عربی به استثنای تعداد معدودی، به عنوان پشتیبانی‌كنندگان نبرد حضور داشت. در این صحنه‌ جنگ، عراق و آمریكا از جنوب عملاً وارد میدان شدند و منافقین هم با عرصه‌ فعال‌تری از غرب اقدام كردند.

ما در آخر جنگ حوادث بسیار تكان‌دهنده‌ای داشتیم. شاید آغاز این حوادث با بمباران حلبچه شروع شد. رژیم بعث عراق با این كارش می‌خواست به ما نشان دهد كه برای رسیدن به اهدافش از هیچ وسیله و ابزاری روی‌گردان نیست؛ حتّی با بمب شیمیایی علیه ملّت خودش اقدام کرد. حادثه‌ دیگر این بود‌ كه شهرها، روستاها، مناطق مرزی و نیروهای مسلح ما به صورت بسیار گسترده‌ای مورد تهاجم بمب‌های‌ شیمیایی اهدایی كشورهای‌ غربی قرار می‌گرفتند. در اواخر جنگ آمریكا حتی هواپیمای مسافربری ما را برخلاف تمام قوانین حقوق بین‌المللی مورد هجوم قرار داد و تعداد زیادی از هم‌وطنانمان را به شهادت رساند. این حركت بیانگر آن بود كه آمریکا برای رسیدن به اهدافش از هر ابزاری استفاده می‌كند.

دشمنان انتظار نداشتند ما در این موقعیت، قطعنامه‌ 598 را بپذیریم. با پذیرش قطعنامه توسط جمهوری اسلامی ایران همه‌ی برنامه‌های مدون و از پیش تعیین‌شده‌ آن‌ها علیه ایران، نقش بر آب شد. زیرا قرار بود آن‌ها ماه بعد منافقین را وارد صحنه كنند و ارتش عراق هم همز‌مان با منافقین در این گستردگی وارد میدان شوند که پذیرش قطعنامه تمام برنامه‌های آن‌ها را به هم ریخت.

بعد از پذیرش قطعنامه، عراق به صورت بسیار گسترده وارد مرزهای ما شد و از شمال غرب تا جنوب، نقاط مرزی مجدداً مورد تعرض دشمن قرار گرفت و با ابزار و سلاح‌های جدید و مخرب و شیوه‌ای تازه وارد میدان شد. هر جایی به مقاومتی برخورد و احیاناً مقاومت سنگین بود، از انواع سلاح‌ها، خصوصاً سلاح شیمیایی استفاده كرد.

عراق تا عمق قابل ملاحظه‌ای حتی بیشتر از مرحله‌ اول جنگ، وارد خاک ایران شد. از منطقه جنوب تا شانزده كیلومتری اهواز رسید. مجدداً سوسنگرد، بستان، هویزه و جاده‌ خرمشهر و تمام این مسیر و در جنوب فكه و... را پشت سر گذاشت. در غرب، دوباره مهران و چنگوله را گرفت و سرپل‌ذهاب، قصرشیرین و حتی گیلان‌غرب را اشغال كرد. قسمت شمال غرب را هم به این شكل مجدداً تصرف كرد.

جمهوری اسلامی با پذیرش قطعنامه، شاید برخی آسیب‌ها را در صحنه‌ رزم دید، از جمله‌ انگیزه‌ جنگیدن سست شد؛ یعنی قبلاً نیرویی كه می‌جنگید، می‌گفت باید بجنگیم تا دشمن را نابود كنیم. الآن برایش مشخص شده كه از دیدگاه جمهوری اسلامی ایران جنگ تمام شده است. رزمنده‌های ما هر روز منتظر این بود كه دشمن متوقف و مذاكرات شروع شود و عقب‌نشینی كند. به همین دلیل انگیزه‌ رزمی او ضعیف شد و آن انگیزه‌ اولی را نداشت كه برای پیروزی می‌جنگید و تا شهادت پیش می‌رفت. در برخی از نیروها این انگیزه تقویت شد كه جان را حفظ كنیم كه مذاكرات نتیجه‌ جنگ را مشخص خواهد كرد. این در حالی بود كه دشمن هنوز قطعنامه را نپذیرفته بود و همچنان پیش می‌آمد و مناطق ما را یكی پس از دیگری تصرف می‌كرد.

بُعد دیگر آن‌ كه ما در اواخر جنگ حقیقتاً از نظر مهمات و تسلیحات به شدت ضعیف بودیم، البته این نكته را كه می‌گویم خاص آن زمان بود. الآن دیگر الحمدلله وضعیت بسیار تغییر كرده است و اصلاً قابل قیاس نیست. برای یك قبضه‌ 120، سه روز یک گلوله سهمیه می‌آمد؛ یعنی در عملیات پدافندی هر روز یک سوم گلوله سهمیه داشتیم. ما بایستی در سه روز با یک قبضه‌ 120 یک گلوله شلیک می‌كردیم. چون ما از هر جهت تحریم شده و از نظر بنیه‌ دفاعی در این زمینه بسیار آسیب دیده بودیم.

در بحث پشتیبانی نیروی انسانی، یگان‌های ما دچار آسیب شدند. قطعنامه پذیرفته شده بود. ملت ما خصوصاً بسیجی‌هایی كه به سمت یگان‌های رزم برای عملیات‌ها هجوم می‌آوردند، اكنون همه منتظر بودند كه جنگ متوقف و نتیجه‌ جنگ پشت میزهای مذاكره مشخص شود؛ در واقع برای آمدن بسیجی‌ها وقفه‌ کوتاهی ایجاد شد. خیلی از نیروهای بسیجی هم كه در یگان‌های رزم بودند، احساس كردند كه جنگ دیگر تمام و قطعنامه پذیرفته شده است؛ لذا در همان مراحل اولیه با مسئولین جبهه‌ها تسویه كردند و رفتند. در نتیجه یگان‌های رزمی و آفندی ما قدری ضعیف شدند، این وضعیت به همین شكل ادامه یافت. اداره‌كنندگان جنگ متوجه شدند كه دشمن در این چند ماهه به اهدافی رسید كه در هشت سال به آن نرسیده بود.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار