به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، نام بشاگرد به واسطه خدماتی که حاج عبدالله والی طی 22 سال خدمت بی منت و خستگی ناپذیر در این منطقه انجام داد حالا برای ما شهرنشینان به دور از فقر مطلق، نامآشنایی است. هنوز هم گروه های جهادی به تبعیت از حرکتی که حاج عبدالله در ابتدای سالهای پیروزی انقلاب اسلامی در منطقه بشاگرد هرمزگان پایه گذاری کرد، به این منطقه و مناطق محروم دیگر کشور می روند.
بذر اردوهای جهادی از همان زمانی کاشته شد که در سال 1360 حاج عبدالله والی به همراه تعدادی از یاران انقلاب طی ماموریتی از سوی سرپرست وقت کمیته امداد امام خمینی(ره)، مامور رسیدگی به وضعیت مردم مناطق هرمزگان شد. طی همین ماموریت بود که درد محرومیتهای مردم منطقه بشاگرد را دید و از آن زمان تمام توان خود را برای رفع آن به کار گرفت.
همراهی برادران حاج عبدالله والی، قدم بعدی او در این حرکت جهادی بود، حاج عبدالله نه تنها خودش که دوستان و نزدیکانش را هم به میدان جهاد کشاند. آنقدر شرایط منطقه وخیم بود که سال ها کار می برد تا کوچکترین تغییری در این وضعیت ایجاد می شود. یکی از شاهدان در توصیف وضعیت منطقه چنین می گوید: مردم تا آن زمان اتومبیل را اصلا ندیده بودند، برنج را ندیده بودند و نمیشناختند، مالاریا و انواع بیماریهای عفونی و میکروبی در حد بالایی در بین آنان شایع بود و از ساده ترین امکانات اولیه زندگی نیز بی بهره بودند.
با توجه به شرایط محیطی منطقه بشاگرد و وجود پشه های مالاریا، بارها حاج عبدالله به بیماری مالاری مبتلا شد، با وجودی که دوستانش به او توصیه می کردند که دست از کار بکشد و استراحت کند ولی خستگی ناپذیری و اراده محکم او باعث شده بود تا آخرین توانش به مردم کمک کند. هدفش این بود که منطقه را با کمک خود اهالی آباد کند، خودش هم پا به پای اهالی دست به بیل و کلنگ می شد و در ساخت و سازها کمک می کرد.
یکی از دوستانش تعریف می کرد روزی با چند تن از پرسنل امداد و حاج عبدالله برای سرکشی به روستاهای دور افتاده و محروم حوزه "جگی" سرحدی رفتیم و مقداری مواد غذایی برای استفاده خودمان همراه داشتیم، وقتی که به یکی از این روستاها رفتیم و حاج عبدالله وضعیت آنان را دید هر چه مواد غذایی و میوه همراه داشتیم بین آنان تقسیم کرد.
ثمره سال ها حضور حاج عبدالله در منطقه احداث دهها مدرسه، حسینیه، مسجد، گرمابه، حوزه علمیه، مجتمع خوابگاهی، باغ، درمانگاه، سد و تعمیر هزاران کیلومتر راه روستایی بود.
آنجا های های آب است و وای وای نان
آنوقت بعد از انقلاب، یک مرد جوانِ مؤمنِ انقلابی پا میشود میرود آنجا، همه دلبستگی هایش را، از شهر و خانه و زندگی، به مرکز مأموریت منتقل می کند و برادرهایش را هم میکشاند، دنبال خودش می برد.»
اگر بی درد شویم نمی توانیم مرهمی برای نیازمندان باشیم
مرحوم حاج عبدالله والی در زمان حیات خود نصیحتی به جهادگران جوان نیز داشته است: «من امیدوارم که به کارتان محکم بچسبید، محکم! و بدانید که این کار نه تنها جهاد فیسبیلالله برای نظام است، بلکه یک حرکت فرهنگی برای آیندهسازان این مملکت است. شما روزی باید بروید و جای مسئولین را بگیرید. حالا اگر شما خودتان ساخته شدید و دردشناس شدید، میتوانید مرهمش را هم بسازید. ولی منی که اصلاً نه درد را میشناسم، نه اصلاً غمی در زندگیم بوده، نه فهمیدم که گرسنگی چیست، نبودها چیست، ندانم بازی کردن با افکار مردم چه ناهنجاریهایی را پیش میآورد و یک فرد بیدرد جامعه شدهام، چطور میتوانم مرهمی برای نیازمندان باشم؟
نگذارید که نفسِ منیت بر شما چیره شود. یکی از خطراتی که شما جوانان را تهدید میکند منیتهاست. من میگویم من، شما میگویید من، اختلاف پیدا میشود. این کار خیلی مضر است. یک شخص وارسته دینی به خودتان اضافه کنید. یعنی در مجموعه خودتان یک شخص متدین کارکشته فقهی و خصوصاً ولایتی اضافه کنید که اگر خدای نکرده برای کسی به هر دلیلی تفکری پیش آمد که بخواهد خدشه وارد کار کند، جلویش گرفته شود. حتماً با ابزار حرکت کنید. یکی از ابزارهای خوب همین است که شما فرد وارسته و متدینی را که فقط به عشق خدا با شما جوانها ارتباط برقرار میکند، در مجموعه داشته باشید. نه دنبال مادیات باشد، نه دنبال چیز دیگر. فقط به خودش تکلیف داده است؛ یعنی شما از او خواهش کردید و دعوتش کردید و این برای خودش تکلیف درست کرده است. همین تکلیف سبب میشود که شما را از خیلی تفکراتی که ممکن است پیش بیاید نجات بدهد.»
انتهای پیام/ 141