حکایت زندگی چهار شهید از خطه زاگرس روایت شد

نشر دارخوین حکایت زندگی شهیدان غلام‌عباس مرادی، ماشاء‌الله ولی‌زاده، حجت‌الله شهبازی و حسین‌علی مرادی را در کتابی با عنوان «روایت اشک» منتشر کرد.
کد خبر: ۲۵۸۱۶۲
تاریخ انتشار: ۲۹ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۵:۵۸ - 20September 2017
حکایت زندگی چهار شهید از خطه زاگرس روایت شدبه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، حکایت زندگی شهیدان غلام‌عباس مرادی، ماشاء‌الله ولی‌زاده، حجت‌الله شهبازی و حسین‌علی مرادی در کتابی با عنوان «روایت اشک» به قلم غلامرضا مرادی سیف‌آبادی به رشته تحریر درآمده و توسط نشر دارخوین روانه بازار کتاب شده است.
 
غلامرضا مرادی سیف‌آبادی جانباز و از فرماندهان دفاع مقدس و برادر شهید غلامعباس مرادی، راوی دفاع مقدس و نویسنده‌ کتاب «والفجر تا مرصاد» است که در این کتاب زندگی‌نامه برادر شهیدش و سه شهید دیگر از شهدای استان چهارمحال و بختیاری را به طور مختصر روایت کرده است.
 
کتاب در چهار بخش تنظیم شده که هر بخش از آن مربوط به یک شهید است که از آشنایان نویسنده هستند. در بخش اول زندگی‌نامه شهید غلام‌عباس مرادی است که خود راوی جنگ بوده است و نویسنده حوزه دفاع مقدس است که علاوه بر روایت داستان زندگی او، یکی‌ از نامه‌های او به خانواده‌اش نیز آورده شده است. در بخش دوم نویسنده بسیار کوتاه زندگی شهید حسین‌علی مرادی، یکی از شهدای هم محله‌ای خود را روایت کرده است
 
روایت زندگی شهید حجت‌الله شهبازی دیگر شهید روستای سیف آباد، بخش سوم این کتاب است که ضمن زندگی‌نامه این شهید تعدادی از نامه‌های این شهید هم ضمیمه بخش شده است. در بخش پایانی هم نویسنده به سراغ شهید ماشاء‌الله ولی‌زاده از شهدای روستای کاج از توابع اردل، رفته و به مختصری از زندگی او اشاره کرده است. در پایان نیز تصاویری از حضور این شهیدان در میدان های رزم ضمیمه اثر شده است.
 
در آخرین بخش از کتاب و در زندگی‌‌نامه شهید ماشاء‌الله ولی‌زاده می‌خوانیم: «سال‌ها یکی پس از دیگری سپری می‌شد ولی خبری از پدر نبود. بچه‌ها در آغوش مادر و محبت عموی خود کرم‌الله بزرگ و بزرگتر می‌شدند ولی جای خالی پدر را بیشتر احساس می‌کردند. با امید به خدا منتظر روزی بودند که خبری از پدر به آن‌ها برسد. با هر صدایی به امید اینکه خبری از پدر رسیده به سمت درب حیاط می‌دویدند.
 
بعد از 14 سال از گم شدن پدر زمزمه‌هایی بر سر زبان‌ها بود. گویی پدر هم دیگر طاقت دوری فرزندان را ندارد او هم از این همه فراق می‌سوزد ولی دل بر دنیا ندارد. به نظر می‌رسید تمام مردم روستاهای اطراف هم چشم به راه هستند و می‌خواهند از آمدن پدر استقبال کنند. شهرستان اردل در آن روز واقعا غوغا می‌شود انگاری محرم است، همه سیاه پوشیدند.
 
مردم روستای کاج زادگاه پدر یک‌پارچه می‌شوند که پدر را به زادگاهش ببرند ولی تقدیر چیز دیگری را ورق می‌زند و پدر در تاریخ 18/ 11/ 1378 در گلستان شهدای اردل آرمید و آن دو دختر خردسال و پسر کوچک قصه ما هم در میان پدران پدر دارند که حال خود مادر و پدرند ولی باز هم احتیاج به پدر دارند.»

کتاب «روایت اشک» به قلم غلامرضا مرادی سیف‌آبادی در 88 صفحه با شمارگان 1000 نسخه و بهای 6500 تومان از طرف انتشارات دارخوین منتشر شده است.
 
منبع: ایبنا
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار