خالد العطیه:

خبر شهادتش همچون صاعقه ای بر سرم فرود آمد

در روز فاجعه من در لندن به سر می بردم، هنگامی که این خبر را شنیدم به شدت شوکه شدم. گویی صاعقه ای بر سرم فرود آمد. احساس درد و اندوه کردم؛چرا که ملت عراق شخصیتی بزرگ، و پیشوایی کم نظیر را از دست داد.
کد خبر: ۲۶۵۲۸
تاریخ انتشار: ۰۸ شهريور ۱۳۹۳ - ۲۱:۰۵ - 30August 2014

خبر شهادتش همچون صاعقه ای بر سرم فرود آمد

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، آشنایی حجت الاسلام و المسلمین شیخ خالد العطیه با شهید محراب به آغاز دوران تحصیلش در حوزه نجف اشرف باز می گردد. از همین رو این گفت و گو، نکات عدیده ای از تاریخ این دوران پرجنب و جوش و پرفراز و نشیب را بازگو می کند که برای علاقه مندان از اهمیت برخوردار است.

روابط دوستانه شما با شهید محراب آیت الله سیدمحمدباقرحکیم از چه زمانی و چگونه آغاز شد؟
 
بسم الله الرحمن الرحیم: از هنگام پیوستن به حوزه علمیه نجف اشرف در اوایل دهه ششم از قرن بیستم، افتخار آشنایی با شهید آیت الله سیدمحمدباقرحکیم را یافتم. در حقیقت در حوزه درس شهید آیت الله العظمی سیدمحمدباقرصدر،مرجع تقلید و اندیشمند بزرگ با او آشنا شدم. او را از شاگردان ممتاز حوزه شهید صدر، و از استادان برجسته حوزه علمیه نجف اشرف یافتم که افتخار شاگردی او را تا سطوح عالی نیز داشتم. از روزی که با شهید محراب آشنا شدم، او یکی از فعالان بیت مرجعیت پدرش، آیت الله العظمی سیدمحسن حکیم بود.

روابط دو شهید سیدمحمدباقر حکیم با سیدمحمدباقر صدر را چگونه یافتید؟
 
پیش از پاسخ به این پرسش علاقه مندم درباره شخصیت و نقش آیت الله سیدمحمدباقر حکیم به دو حقیقت اشاره کنم:
حقیقت اول این است که شهید حکیم یکی از پسران دهگانه مرحوم امام سیدمحسن حکیم بود. خانواده این مرجع بزرگ در تاریخ معاصر نسبت به سایر مراجع تقلید وقت برتری اصولی داشت. به ویژه اینکه این ده فرزند همگی به حوزه علمیه پیوسته و از اساتید و علمای نامدارو گرامی حوزه به شمار می آمدند. برخی از آنان مرجع تقلید و یا مجتهد جامع الشرایط و یا استاد برجسته حوزه علمیه نجف اشرف بودند. این ده فرزند پسر، ضمن اینکه به علم و اجتهاد شهرت داشتند،پرهیزگار و متعهد به مسایل دینی و درخدمت به اسلام بوده و در چارچوب مرجعیت پدرشان حرکت کرده و هرگز ازاین مسیر عدول نکردند.
امتیازخاندان حکیم این است که شش تن از فرزندان امام سیدمحسن حکیم در قربانگاه شهادت و فداکاری در راه اسلام،و درراه جنبش اسلامی و حفظ منافع ملت عراق،و در راه دفاع از شرف و عزت و حیثیت اسلام درزندان های رژیم صدام به شهادت رسیدند. یکی از فرزندان این خانواده در یکی ازشب های جمعه هنگام بازگشت از زیارت امام حسین(ع) در حادثه ای ساختگی به شهادت رسید. یکی دیگر از فرزندان خاندان حکیم نیزهنگام اسارت در منزل مسکونی اش براثر فشارهای فزاینده مأموران بعثی و در سایه فضای رعب و وحشت شهید شد.
در واقع هرچه فکر می کنم به این نتیجه می رسم که خداوند چه عنایات ها و برکات بزرگی به این خانواده شریف ارزانی داشته است.آن را نماد فداکاری و از جان گذشتگی ملت عراق در دوران 35ساله حکومت حزب بعث قرارداده است.
حقیقت دوم این که،شهید محراب آیت الله سیدمحمدباقرحکیم از دوران جوانی تا زمان شهادت (چند ماه پس از سرنگونی رژیم حزب بعث)،شاهد شکل گیری جنبش و نهضت اسلامی عراق از نیمه دهه پنجم قرن بیستم بوده و در شکوفایی این جنبش نقش فعال و چشمگیرداشته است.چنانچه تاریخچه شخصیت های برجسته و معاصر، نشانه ها،دورنماها،فداکاری ها، شجاعت ها و مبارزات خستگی ناپذیراین مرحله جست و جو کنید،هرگزمانند سیمای شهید سیدمحمد باقرحکیم را نخواهید یافت. گمان نمی کنم در مرحله کنونی شخصیتی برتر از او در درون جنبش اسلامی بیابید.او عصاره مرجعیت دینی است که در قرن گذشته درجهاد خستگی ناپذیر با استعمارگران پیشگام بوده است.
می دانید که شهید محراب سیدمحمدباقر حکیم در نیمه دهه پنجم قرن بیستم و در اوج جوانی،به جنبش نوپای اسلامی عراق پیوست، و رسالت و مسئولیت دینی و ملی خویش را شناخت. به تعبیری گویا، او از بنیانگذاران این جنبش به شمار می رفته است. به یاد داریم پس از کودتای 14ژوئیه سال 1958 هنگامی مرجعیت دینی بار مسئولیت سنگین دفاع از حریم اسلام و منافع ملت عراق در برابر جریان های فکری وارداتی را بر دوش گرفت.شهید محراب سیدباقر حکیم با تلاش خستگی ناپذیر و در سایه مرجعیت صالح و رشید پدر گرامی خود در برابر جریانات سیاسی و فکری سکولار و الحادی ایستاد. چرا که این جریانات، اسلام را قبول نداشته و به آن اهانت می کردند.سرکوب حوزه علمیه را آغاز کرده بودند. مرجعیت امام سیدمحسن حکیم به منظور دفاع از حریم اسلام در برابر تهاجم فکری گروه های الحادی و کمونیستی به سوی سایر مراجع تقلید وقت و به سوی جنبش اسلامی دست همکاری دراز کرد. این اقدام بی نظیر پیش از دوران مرجعیت امام سیدمحسن حکیم سابقه نداشته است.
آیت الله العظمی سیدمحسن حکیم مرجع تقلید وقت شیعیان جهان، همچنین علمای جوان و با استعداد حوزه علمیه نجف اشرف را تشویق کرد تا به جنبش نوپای اسلامی بپیوندند،تا این جنبش در چارچوب نهضت فکری و بیداری اسلامی از توان و استعدادهای آنان بهره مند شود.آیت الله سیدمحمدباقر صدر رهبر و بنیانگذارجنبش اسلامی عراق در نیمه دهه پنجم قرن بیستم از برجسته ترین جوانان و توان های بااستعداد آن دوره بود که توسط مرجعیت آیت الله العظمی سیدمحسن حکیم گزینش شده بود.او پس از رحلت امام سیدمحسن حکیم مرجعیت دینی حوزه علمیه نجف اشرف را برعهده گرفت.

اکنون که از تاریخچه پیدایش جنبش اسلامی در عراق سخن به میان آمد، موافقید که به مبارزات سیاسی سیدمهدی حکیم برادر بزرگ تر شهید محراب نیز اشاره ای داشته باشید؟
 
در حقیقت این دو برادر، سیدمهدی حکیم و سیدمحمدباقر حکیم دو عالم بزرگ و دو فرزند نیک صفت مرجعیت وقت شیعیان جهان امام سیدمحسن حکیم، در پی کودتای عبدالکریم قاسم اولین رئیس جمهوری عراق در 14ژوئیه سال 1958 کوشیدند در سایه مرجعیت پدر در برابر جریانات فکری کمونیستی و الحادی بایستند.این دو با برگزاری و شرکت در گردهمایی ها و سمینارهای فکری و علمی در دانشگاه ها و مراکز آموزشی و فرهنگی و ایجاد پل های ارتباطی با مراجع جوان همچون سیدمحمدباقر صدر و جنبش اسلامی، کار رویارویی با جریانات فکری وارداتی را نهادینه کنند.
در پی گسترش روز افزون نفوذ حزب بعث در عراق، دامنه رویارویی آقایان سیدمحمدباقر و سید مهدی حکیم با اقدامات سرکوبگرانه و تحریک آمیز رژیم بر ضد حوزه علمیه گسترش یافت. در نتیجه این مبارزه خستگی ناپذیر و نیز در نتیجه ساماندهی جنبش مقاومت مردمی، این دو بزرگوار مورد تعقیب قرار گرفته و چند بار به زندان افتادند.
پس از شهادت آیت الله سیدمحمدباقر صدر و در پی اوج گیری گستاخی و بیرحمی بعثی ها، آن دو به ناچار به خارج از عراق هجرت کردند. سیدمحمدباقر به ایران آمد و سید مهدی به لندن رفت، تا مرحله جدیدی را در برنامه ریزی مبارزه و مقاومت بر ضد رژیم سرکوبگر و ستمگر حاکم بر ملت عراق آغاز کنند.
در مرحله کنونی، شاهد بودیم که شهید محراب از خارج عراق، مسئولیت پیکار و جهاد را در حوزه های نظامی، سیاسی، فرهنگی و فکری برعهده داشته است. او با شیوه ها و ابزارهای گوناگون جنبش اسلامی مردم عراق را بر ضد رژیم خودکامه رهبری کرد.درحقیقت سپاه بدر یکی از سازمان های نیرومند شبه نظامی جنبش اسلامی عراق است که با ابتکار شهید محراب به وجودآمد. این سپاه در چارچوب تشکیلات سیاسی مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق بنیانگذاری شد که آیت الله سیدمحمدباقرحکیم رهبری آن را نیز بر عهده داشت.
آقای حکیم علاوه بر پیکار نظامی و سیاسی، همچنین در راه تلاش برای سرنگونی رژیم ظالم عراق فعالیت های سیاسی و تبلیغاتی خارج از چارچوب برنامه های مجلس اعلا نیز داشته است. او به منظور بسیج محافل سیاسی بین المللی و منطقه ای و بسیج محافل سیاسی و نظامی داخل عراق، تماس ها و ارتباطات گسترده با این محافل را برقرار کرد اما، به رغم همه این فعالیت ها، هرگز نقش اصلی خود را به عنوان یک آموزگار فکری و علمی که در کنار برادرش سید مهدی حکیم در نجف آغاز کرده بود فراموش نکرد. همان مسیر علمی که در حوزه علمیه نجف اشرف آغاز کرده بوده را در ایران نیز ادامه داد. او به تدریس، تألیف، نگارش مقالات علمی و شرکت در همایش ها و سمینارهای علمی و فکری و جلسات گوناگون گفت و شنود پرداخت، که هم اینک میراث فرهنگی و فکری گرانبها و آثار ارزشمندی در زمینه علوم قرآن کریم و تاریخ اسلامی و سیره ائمه اطهار و نیز در حوزه تفکر سیاسی و اقتصاد اسلامی و سایر موضوعات علمی از شهید محراب برجای مانده که دانش پژوهان و محققان و اندیشمندان مسلمان از آن بهره می برند.

به نظرشما،ایشان چه بنیان های علمی، فرهنگی، سیاسی و نظامی را پایه گذاری کرد که بتوانند در سرنوشت مردم عراق نقشی مؤثر ایفا کنند؟
 
درحقیقت دامنه فعالیت های آیت الله حکیم بسیار گسترده بود. او به طور مؤثر و هماهنگ در چارچوب حوزه های سیاسی، علمی و فرهنگی و تبلیغاتی حرکت می کرد. همه این فعالیت ها در قالب واحدهای تشکیلاتی مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق انجام می شد.این مجلس نماد و سیما و نوک پیکان مبارزه جنبش اسلامی عراق را تشکیل می داد.درپرتو این مبارزات خستگی ناپذیر،سپاه بدر به عنوان بازوی نیرومند مقاومت مسلحانه جنبش اسلامی، مسئولیت پیکار و رویارویی جهاد گونه با رژیم خونخوار صدام را برعهده داشت. رزمندگان این سپاه با انجام عملیات مقاومت مسلحانه درداخل عراق،پایه های رژیم صدام را پیش ازسقوط نهایی متزلزل ساخت. پس ازسقوط رژیم حزب بعث نیز به روشنی ملاحظه کردیم که رزمندگان سپاه بدر مسئولیت های سنگینی در شکل گیری نظام جدید و برقراری ثبات در کشور برعهده داشتند.
«مؤسسه شهید صدر» که توسط آیت الله حکیم در تهران تأسیس و اداره شد،انواع خدمات اجتماعی را به مهاجران و آوارگان عراقی ارائه می داد. شهید محراب نه فقط از طریق روابط عمومی و تماس با محافل اقتصادی کمک ها و نیازهای ضروری این مؤسسه را تأمین می کرد. بلکه با مدیریت و برنامه ریزی سالم فکری و عملی فعالیت های آن را در همه زمینه ها مدیریت می کرد. مؤسسه شهید صدر بار سنگین مشکلات را از دوش مهاجران عراقی برداشته و یا لااقل از دردها و رنج های آنان می کاست.
شهید محراب آیت الله سیدمحمدباقرحکیم در دوران اقامت در جمهوری اسلامی ایران، علاوه بر تقدیم کمک به مهاجران عراقی، همواره به کشورهای گوناگون سفر می کرد، و با مسئولان دولت ها و محافل و سازمان های بین المللی تماس می گرفت، و برای رسیدگی به اوضاع مهاجران عراقی پراکنده در کشورهای گوناگون جهان نیز گفت و گوهای مؤثری به عمل می آورد. او همچنین با شرکت در کنفرانس ها و گردهمایی های بین المللی و منطقه ای و محلی می کوشید افکار عمومی را بر ضد رژیم حزب بعث حاکم بر عراق بسیج کند. تا زمینه سرنگونی آن را فراهم آورد.

نقش آیت الله حکیم در برپایی همایش های بین المللی تقریب بین مذاهب اسلامی را چگونه ارزیابی می کنید؟
 
این مشارکت ها نیز بخشی از فعالیت های گوناگون فرهنگی و سیاسی شهید محراب را تشکیل می دهد. او مدتی ریاست مؤسسه بین المللی تقریب بین مذاهب اسلامی را برعهده داشت،و براین باور بود که وحدت و یکپارچگی مسلمانان برای رویارویی با دشمنان اجتناب ناپذیراست.او همواره بر ضرورت بسیج همه امکانات و توانمندی های مسلمانان به منظور برپایی رستاخیز و نهضت بیداری اسلامی که ملت عراق بخشی جداناپذیرازآن است تأکید می کرد. شهید محراب به ضرورت تحکیم همبستگی و همکاری و همزیستی سالم میان پیروان همه مذاهب و فرق و طوایف اسلامی اعتقاد راسخ داشت.چرا که مسلمانان تنها با اتحاد و یکپارچگی می توانند دربرابردشمن مشترک شان بایستند.نظربه اینکه مسلمانان دراین منطقه زندگی می کنند و تاریخ و فرهنگ مشترک سرنوشت آنان اقتضا می کند که با همزیستی درکناریکدیگر زندگی کنند. بنابراین شهید محراب تلاش کرد میان اقشارمسلمان عراق با سایرمذاهب اسلامی پیوند و تفاهم وجود داشته باشد،تا همه ملت های اسلامی برای تحقق اهداف و آرمان های مقدس خود در صلح و صفا و آسایش زندگی کنند.

شهید محراب همواره با مهاجران عراقی مقیم کشورهای سوریه،لبنان،عربستان سعودی و انگلیس دیدار می کرد. هدف ایشان ازاین دیدارها چه بود؟
 
در واقع هدف ایشان از این سفرها،آگاهی از اوضاع و احوال مهاجرانی بود که بنا حق ازسرزمین خود اخراج شده بودند. آیت الله حکیم با این دیدارها می کوشید تا پیوند و ارتباط مهاجران عراقی با میهن شان را حفظ کند.می کوشید ازامکانات آنان برای سرنگونی رژیم صدام و سازندگی عراق جدید که پس ازصدام به وجود می آید،بهره برداری کند.چرا که بیشترآنان از اقشار تحصیل کرده و فرهیخته جامعه بودند. شهید محراب براین اساس با اقلیت های عراقی در کشورهای گوناگون دنیا دیدار،و به مشکلات آنان رسیدگی می کرد.

نظر شما درباره نقش شهید حکیم در تعدیل فشارهای مجامع بین المللی که به جای هدف قرار دادن رژیم صدام، شرایط اقتصادی و اجتماعی مردم عراق را به وخامت می کشید،چیست؟
 
مسئله ای که مطرح کرده اید،ابعاد گسترده ترین داشت. اصولاً شهید حکیم میان رژیم حزب بعث و ملت عراق تفاوت قائل بود. در حالی که او برای سرنگونی رژیم پلید و منحرف صدام پیکار و مبارزه می کرد، در عین حال اصرار داشت مجازات های اقتصادی سازمان ملل متحد بر ضد رژیم صدام، هیچ آسیبی برای ملت عراق نداشته باشد.
شهید محراب براین باور بود که تحریم های شورای امنیت سازمان ملل متحد میان رژیم جنایتکار و ملت قربانی این رژیم تفاوت قائل نیست و همانطورکه ملت های ایران و کویت قربانی جنایات صدام و رژیم متجاوز او هستند،ملت عراق نیز قربانی تبهکاری های آن رژیم قرار گرفته است. بنابراین آیت الله حکیم از محافل و مجامع بین المللی می خواست طوری رژیم حزب بعث را مجازات کنند که آسیبی به ملت مظلوم عراق وارد نیاید.به هرحال آقای حکیم چنین نتیجه گرفته بود که تحریم های سازمان ملل و مجازات های اقتصادی که از سوی کشورهای بزرگ بر عراق تحمیل شده است، تنها متوجه ملت عراق بوده و هیچ آسیبی به رژیم جنایتکارنمی رساند. رژیم در رفاه و آسایش زندگی می کند و همه گونه امکانات در اختیار او وجود دارد، و این تنها مردم هستند که ازگرسنگی و محرومیت و کمبود مواد غذایی و دارو رنج می برند.

همکاری شهید محراب با جناح های سیاسی مخالف صدام تا چه اندازه بود؟
 
شهید محراب با همه احزاب و سازمان های سیاسی که برای سرنگونی رژیم صدام و جایگزینی نظام مستقل تلاش می کردند، همکاری کرد.مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق و همه احزاب و گروه های سیاسی اسلامی و غیراسلامی برای عزت و سربلندی ملت عراق و ضرورت مشارکت مردم در اداره امور کشور اتفاق نظر داشتند. شهید محراب در چارچوب تلاش برای سرنگونی رژیم منفور گذشته به سوی همه احزاب و نیروهای سیاسی عرب، کرد، شیعه، سنی مسلمان و لائیک دست دوستی و همکاری دراز کرده بود.

آقای حکیم شانزده هفته پس از بازگشت به میهن به شهادت رسید،خبرشهادت ایشان را چگونه تحمل کردید؟
 
پس از سرنگونی رژیم صدام،دو باربا شهید محراب در نجف اشرف ملاقات کردم. در روز فاجعه من در لندن به سر می بردم، هنگامی که این خبر را شنیدم به شدت شوکه شدم. گویی صاعقه ای بر سرم فرود آمد. احساس درد و اندوه کردم؛چرا که ملت عراق شخصیتی بزرگ، و پیشوایی کم نظیر را از دست داد.او تجسم آرمان های ملت عراق بود. ملت برای سازندگی عصر حاضر و آینده به او چشم دوخته بود.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره42-41

نظر شما
پربیننده ها