ماجرای خوردن نان و ماست شهید حاج یوسف حطری
بوی غذا همه اتاق پذیرایی را در بر گرفته بود در همین لحظه یوسف رو کرد به مادرش و گفت: «مادر ماست هم داریم»، مادر گفت: «بله الان برایت میآورم»؛ یوسف نان را برداشت و شروع کرد به خوردن نان و ماست...
به گزارش فضای مجازی
دفاع پرس، یک روز وقتی که از لشکر 27 محمد رسول الله حاج یوسف برمیگشت خانه مادر برایش زرشک پلو درست کرده بود یوسف آمد و دست و صورتش را شست و نمازش را خواند؛ مادر سفره رو پهن کرد و یوسف سرسفره نشست و نگاهی به غذا کرد.
بوی غذا همه اتاق پذیرایی را در بر گرفته بود در همین لحظه رو کرد به مادرش و گفت: «مادر ماست هم داریم»، مادرگفت: «بله الان برایت میآورم»؛ یوسف نان را برداشت و شروع کرد به خوردن نان و ماست و مادر با تعجب به او نگاه میکرد و برگشت رو به یوسف و گفت: «مادر این غذا را برای تو درست کردم دوست نداری که نان و ماست میخوری؟»
یوسف رو به به مادر کرد و گفت: « اتفاقا غذای مورد علاقه ام است و دست پخت شما را مگر میشود دوست نداشت!»
مادر برگشت و گفت: «پس چرا نان و ماست میخوری یوسف جان؟»
یوسف تاملی کرد و در جواب مادر گفت: «این بوی غذا حتی بیرون هم میآید شاید همسایه دلش بخواهد؛ دلم راضی نمیشود که من بخورم و آنها نخورند خدا را خوش نمیاد....»
ونان و ماست را خورد و بلند شد.