ماموستای اهل سنت روایت کرد؛

طنین «مرگ بر دموکرات» در تشییع جنازه یک کرد مسلمان

یک ماموستای اهل سنت ماجرای تشییع جنازه یک کرد مسلمان که به دست دموکرات‌ها به شهادت رسیده بود را روایت کرد.
کد خبر: ۳۴۹۹۵۳
تاریخ انتشار: ۲۲ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۰:۱۵ - 12June 2019

طنین «مرگ بر دموکرات» در تشییع جنازه یک کرد مسلمانبه گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، پس از پیروزی انقلاب اسلامی و قبل از آغاز جنگ تحمیلی گروهک‌های ضد انقلاب در جهت ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی در شهرهای مختلف غائله‌هایی را به راه انداختند. غائله کردستان با خرابکاری کوموله و دموکرات در شهرهای غربی کشور باعث ناامنی و نابسامانی در اوضاع این منطقه و باعث قتل عام و شهادت بسیاری از نیروهای نظامی و مردم شد. خاطره پیش رو مربوط به ماجرای تشییع یکی از شهدای کرد مسلمان در غائله کردستان و مراسم تشییع جنازه اوست که منجر به درگیری با دموکرات‌ها شد، این خاطره که از زبان یکی از روحانیون اهل سنت روایت شده است را در ادامه می‌خوانید.

شهید «خالد براقی» از برادران مبارز پیش مرگ کرد در مهاباد بود. خانواده محترمی بودند و گویا وی دومین شهید خانواده بود. او در داخل شهر مهاباد به دست دموکرات‌ها افتاد و با شکنجه‌های غیرانسانی به شهادت رسید اما به هر زحمتی بود خانواده‌اش پیکر را تحویل گرفتند و مادرش به ما گفت: جناب ماموستا باید این جنازه را شما غسل و کفن کنید. باتوجه به درخواست والدین شهید براقی و دینی که شهید بر گردن ما داشت، وظیفه خود دانستیم که به این خواسته جامه عمل بپوشانیم. بنابراین، بنده و یک طلبه دیگر و یک نفر از تیپ سه مهاباد به نام جناب سروان «سوادکوهی»، شهید براقی را غسل دادیم و کفن کردیم. به دلیل اینکه ممکن بود در هنگام تشییع، درگیری به وجود آید، خشاب‌ها را پر کرده و همراه خود برداشتیم. خلاصه تشییع جنازه شهید برگزار شد و مردم یکپارچه جمع شدند و شعار «مرگ بر دموکرات» در آن منطقه طنین انداز شد.

در حال انجام تشییع پیکر پاک شهید بودیم که ناگهان، درگیری با دموکرات‌ها آغاز شد. در این درگیری عده‌ای از دوستان شهید شدند. ما نیز داخل جدولی کنار تابوت خوابیدیم، به ناچار پس از گذشت ساعتی داخل منزلی که در آن باز بود شدیم و صاحب‌خانه با احترام و روی گشاده از ما پذیرایی کرد، تا اینکه دیدم حال مجروحین همراه ما، وخیم است و خون زیادی از بدن آنها می‌رود. به آقای شفیعی که از طلبه‌های مبارز بود، گفتم: با وجود این اوضاع بهتر است جنازه را محافظت کنیم، گفت: بچه‌های سپاه، جنازه را بردند. آتش رگبار دشمن به ما اجازه خارج شدن از منزل را نمی‌داد.

با مشورت دوستان، به پشت بام خانه رفتیم و اطراف را به رگبار گرفتیم بلکه حمله دموکرات‌ها خاموش بشود که به فضل خدا حمله متوقف شد. صاحب‌خانه گفت: ماموستا چرا چنین کاری کردید و از این خانه به سمت آنان تیراندازی کردید؟ چه بسا دموکرات‌ها خانه ما را خراب کنند. من هم گفتم: این کار را به خاطر حفظ جانمان کردیم و ضمن عذرخواهی آن خانه را ترک کردیم.

ناگفته نماند که اگر ما این کار را نمی‌کردیم، کشته یا مجروح می‌شدیم. با زحمت فراوان و سینه خیز، در حالی که از سوی دموکرات‌ها پراکنده به سمت ما شلیک می‌شد، برای بازگشت به مقر، حرکت کردیم. زنان و بعضی از خانواده‌ها بالای سر شهدا و مجروحین ناله و شیون سر می‌دادند و دموکرات‌ها را لعن و نفرین می‌کردند. سپس با لباس طلبگی و تجهیزات، همراه با ۷۰ نفر چندین کوچه را به صورت خوابیده طی کردیم تا به مقر رسیدیم. بعد از کمی استراحت جنازه شهید خالد براقی را در یک مکان نزدیک، به نام قبرستان «رباء» که در این محل چند شهید گمنام از سالهای ۱۳۴۹ - ۱۳۵۰ دفن شده بودند بردیم. اگرچه آرامش نسبی برقرار بود ولی با عجله تمام به قبرستان فوق رفتیم اما دوباره تیراندازی دموکرات‌ها از سر گرفته شد. در این شرایط ناآرام، نماز میت را خواندیم و شهید را به خاک سپردیم.

انتهای پیام/ 141

نظر شما
پربیننده ها