در کتاب «دِین» مطرح شد؛

خودسازی جوان مرفه در اردوهای جهاد سازندگی/ واکنش نجیبانه روستائیان در برابر زحمات گروه‌های جهادی

مسرتی با بیان خاطره‌ای از خود در کتاب «دِین»، به شرح چگونگی تشکیل و گسترش جهاد سازندگی در استان خوزستان پرداخت.
کد خبر: ۴۷۷۶۱۴
تاریخ انتشار: ۱۳ مهر ۱۴۰۰ - ۰۴:۲۰ - 05October 2021

احساس رضایت اعضای جهاد سازندگی مسجد جزایری از کار جهادی/ سخت‌گیری نیروهای جهاد سازندگی به خود برای راحتی روستائیانبه گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، متن زیر برشی است از کتاب «دِین» به کوشش علی مسرتی که به گردآوری خاطرات بچه‌های مسجد جزایری اهواز پرداخته و انتشارات سوره مهر آن را چاپ کرده است.

مطلبی که از این کتاب انتخاب شده است، خاطرات علی مسرتی است پیرامون تشکیل جهاد سازندگی در استان خوزستان.

این خاطره به شرح زیر است:

«به دنبال دعوت امام خمینی (ره) از جوانان کشور برای جهاد سازندگی، نهاد جدید انقلابی به نام «جهاد سازندگی» (جهاد سازندگی در ۲۷ خرداد ۱۳۵۸ به فرمان امام خمینی (ره) برای رسیدگی به مناطق محروم و دورافتاده ایران تأسیس شد) در تهران اعلام موجودیت کرد و به دنبال آن جهاد سازندگی خوزستان نیز با حضور برادرانی، چون «سید حمید علم‌الهدی» و «یدالله گلاب‌کش» تشکیل شد.

اولین فعالیت این نهاد انقلابی عزیمت جوانان به خصوص دانش‌آموزان و دانشجویان به روستا‌ها و کمک به روستائیان در جمع‌آوری محصول و تعمیرات عمرانی روستایی مانند تعمیر و ساخت حمام، مدرسه، لوله‌کشی آب، ساخت مسجد و... با کمک و مساعدت اهالی روستا‌ها بود.

برادران هنرستانی مسجد جزایری که در کار‌های فنی آموزش دیده بودند و به تازگی تعطیلات تابستانی آن‌ها آغاز شده بود، تصمیم گرفتند یک ماهی به روستا‌ها بروند و به روستائیان خدمت‌رسانی کنند. «سید فرج سیدنور» سرپرستی و هدایت گروه را برعهده گرفت و برادرانی چون «بابک معتمد»، «محمدحسین آلوگردی»، «محمد کیوان»، «نعیم الهایی»، «مسعود تجویدی»، «غلامرضا خانچین»، «سید محمد موسوی» و «مرتضی اعتمادنیا» عضو این گروه بودند.

بابک از خانواده‌ای مرفه بود و کمدهایش پر از لباس‌های مختلف، اما روحیه‌اش کاملاً متحول شده بود. مادرش می‌گفت: «بابک تمام لباس‌هایش که شاید اغلب آن‌ها را نپوشیده بود بسته‌بندی کرد، به روستا برد و بین روستائیان تقسیم کرد. زیاد روزه می‌گرفت و به جای تخت‌خواب راحت خود روی فرش می‌خوابید.»

گاهی که به اتفاق در منزل بابک یا برادری دیگر بودیم. سید فرج می‌گفت وقت خواندن یک آیه از قرآن یا یک دعای خاص رسیده است و با هم شروع به خواندن می‌کردند و برای این کار‌ها برنامه‌ریزی می‌کردند. در هفته یک یا دو روز روزه می‌گرفتند و نماز جماعت آن‌ها خیلی در خانه هم برگزار می‌شد. سید فرج گاهی قرآن می‌خواند که خیلی به دل می‌نشست. او صوت زیبا و حزینی داشت.

اولین تابستان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی وقتی رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمان جهاد سازندگی روستا‌ها را دادند. این گروه به همراه دیگر برادران هنرستانی به روستا رفتند و برای مردم آنجا مدرسه و حمام ساختند. سید محمد موسوی در این باره می‌گفت: «من و عده‌ای از بچه‌های مسجد به روستای الهایی رفتیم تا برایشان مدرسه‌ای بنا کنیم. اینکه عده‌ای جوان به روستا بیایند و بدون هیچ چشمداشت و اجر و مزدی مدرسه بسازند، سابقه قبلی نداشت و اول مردم آنجا مانع ما شدند.

سید فرج و نعیم الهایی با آن‌ها صحبت کردند و توضیح زیادی دادند تا آن‌ها راضی شدند و اجازه دادند که ساخت مدرسه را آغاز کنیم. مسافت زیادی را باید با وانت به کنار رودخانه طی می‌کردیم و آب برای کارمان می‌آوردیم. میان راه زن‌های روستایی را دیدیم که این مسافت را پیاده با قابلمه‌ای روی سرشان طی می‌کردند تا ظرف‌های کثیفشان را بشویند و برای مصرف روزانه آب به روستا ببرند.

در کار ساختمان «محمد کیوان» و «محمدحسین آلوگردی» بنّایی می‌کردند و بقیه ما کارگری. از اینکه برای این روستای دورافتاده مدرسه می‌ساختیم تا بچه‌های آن مردم محروم در آن درس بخوانند، احساس خوشحالی و رضایت داشتیم و به رغم گرما و مشکلات زیاد اصلاً احساس خستگی نمی‌کردیم.»

انتهای پیام/ 118

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار