کتاب «از ثری تا ثریا» در قم منتشر شد

کتاب «از ثری تا ثریا» با محوریت معرفی کودک شهیده «ثریا شیری» از شهدای بمباران هوایی قم به قلم ریحانه غلامیان روانه بازار نشر شد.
کد خبر: ۵۴۹۸۰۵
تاریخ انتشار: ۲۱ مهر ۱۴۰۱ - ۰۳:۲۹ - 13October 2022

کتاب «از ثری تا ثریا» در قم منتشر شدبه گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از قم، کتاب «از ثری تا ثریا» با محوریت معرفی کودک شهیده «ثریا شیری» از شهدای بمباران هوایی قم منتشر شد.

خاطرات، مطالب و اسناد این کتاب به همت «ریحانه غلامیان» مدیر امور بانوان اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان قم و مصاحبه و تدوین زینب زکایی و نیز همکاری بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ذیل برنامه‌های کنگره ملی شهدای قم گردآوری و توسط انتشارات وثوق منتشر شده است.

در بخش‌هایی از کتاب میخوانیم:

پنج ساله، ولی عاشق شهادت بود! به محض اینکه به کوچه می‌آمد، مقابل عکس شهید اسماعیل کتابی پسر همسایه مان می‌ایستاد و با حسرت نگاهش می‌کرد و با او حرف می‌زد! انگار عکس آن شهید فرصتی به ثریا داده بود تا در اوج کودکی معصومانه راه خود را پیدا کند! راه رستگاری!

از آن شب به بعد ثریا کنجکاوی اش بیشتر و بیشتر شد و مدام در مورد شهادت میپرسید که شهادت چیست و به چه کسی می‌گویند شهید؟!

ثریا چندین بار درباره شهادت حرف زده بود، تا جایی که یکی از همسایه‌ها به نام طاهره خانم گاهی با ثریا شوخی می‌کرد و سر به سرش می‌گذاشت و می‌گفت: «خب ثریا! بالاخره شهید می‌شوی یا نه؟»

ثریا هم با اطمینان خاطر و جدیت جواب می‌داد: «بله! من شهید می‌شوم و عکسم را می‌زنند روی دیوار!»

ثریا حرف‌های عجیبی می‌زد و فکر و ذکرش شده بود شهادت! اما هیچ کدام از ما حرف‌هایش را جدی نمی‌گرفتیم و بنای همه حرف‌ها و کارهایش را به حساب خیال پردازی‌های کودکانه اش می‌گذاشتیم.

می‌گفت: «من فردا ساعت ۹ شهید می‌شوم».

برای پدر و مادرم حتی تصور از دست دادن دخترک شیرین زبانی، چون ثریا هم قابل باور و تحمل نبود. من که اصلاً متوجه نمی‌شدم ثریا چه می‌گوید! چون شهادت و شهید شدن در دایره لغاتی که من درکشان می‌کردم قابل فهم نبود. هرچند از ثریا بزرگتر بودم، اما درکی از این حرف‌ها و آرزوهایش نداشتم.

به خاطر دارم که چند روز قبل از بمباران، دایی عبدالله به منزل ما آمد، ثریا آن روز از دیدن دایی خیلی خوشحال شده بود، می‌گفت: «خوب شد دایی را هم دیدم». انگار دلش گواهی می‌داد که این آخرین باری است که همدیگر را ملاقات می‌کنند. در باورم نمی‌گنجد! چطور راه آسمان را پیدا کرده بود؟!

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار