یادداشت/ خسرو هداوندخانی

تلاش ناکام آمریکا برای تکرار کودتای ۲۸ مرداد

بلاشک آسیب‌شناسی اتفاقات اخیر در حوزه‌های مختلف فرهنگی و اقتصادی و رفع نقایص و کاستی‌ها در این عرصه‌ها، در کنار روایت جامع و صحیح از دستاورد‌ها و پیشرفت‌های نظام جمهوری اسلامی در ابعاد مختلف می‌تواند دشمن را در اجرای طرح‌های جدید خود ناکام گذارد.
کد خبر: ۶۱۰۸۷۴
تاریخ انتشار: ۲۸ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۴:۴۳ - 19August 2023

تلاش ناکام آمریکا برای تکرار کودتای ۲۸ مرداد برای زمین زدن انقلاب اسلامیگروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس ـ خسرو هداوندخانی؛ بعد از جنگ جهانی دوم، شاهد دوقطبی شدن ساختار نظام بین‌الملل بودیم. یک‌قطب این ساختار، غرب به رهبری ایالات‌متحده آمریکا با ایدئولوژی لیبرال سرمایه‌داری و قطب دیگر آن نیز شرق به رهبری اتحاد جماهیر شوروی با ایدئولوژی و مکتب مارکسیسم - سوسیالیسم بود.

از ویژگی‌های بارز این نظام دوقطبی؛ جنگ سرد بین دو بلوک قدرت برای نفوذ و تسلط بر مناطق مهم اقتصادی و جغرافیایی دنیا بود.

از مهم‌ترین مناطق ژئو استراتژیک و ژئواکونومیک دنیا منطقه خاورمیانه و خلیج‌فارس بود. با توجه به‌ قرار گرفتن ایران در منطقه خلیج‌فارس و موقعیت خاص این کشور از حیث ژئواستراتژیکی و ژئو پلیتیکی، این کشور همواره در معرض و کانون توجه قدرت‌های بزرگ به‌ویژه بعد از جنگ جهانی دوم بود.

با توجه به گرایش رژیم دوم پهلوی به‌سوی غرب، کشور و دولت ایران با داشتن ویژگی‌های فوق‌الذکر، یکی از مهم‌ترین شرکاء و متحدین غرب و در رأس آنان انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها در منطقه مهم خاورمیانه و خلیج‌فارس شمرده می‌شد که گذشته از تسلط بر منابع سرشار نفتی این کشور؛ می‌توانستند از پتانسیل و موقعیت خاص آن برای اجرای سیاست‌های استعمارگری خود در منطقه و تسلط برآن در برابر رقیب اصلی خویش یعنی بلوک شرق و اتحاد جماهیر شوروی استفاده کنند؛ بنابراین حفظ رژیم شاهنشاهی ایران در دامن غرب برای آمریکا و متحدینش ارزش و منفعت حیاتی داشت.

در این‌ بین بروز و ظهور جنبش ملی شدن صنعت نفت در ایران به رهبری ملی-مذهبیون و در رأس آنان دکتر محمد مصدق و آیت‌الله کاشانی که در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ به سرمنزل مقصود رسید، زمینه را برای خلع ید موقت استعمارگران انگلیسی از صنعت مهم نفت ایران فراهم کرد.

این فرایند زمینه افزایش قدرت دولت نخست‌وزیر مصدق و کاهش قدرت محمدرضا پهلوی به‌عنوان مهره انگلیسی-آمریکایی را در ایران فراهم کرد.

ازاین‌پس غربی‌ها و در رأس آنان آمریکا که بعد از جنگ جهانی دوم نقش لیدری غربی‌ها برای نفوذ و تسلط بر خاورمیانه را از استعمارگر پیر یعنی انگلیس تحویل گرفته بود، تلاش زیادی نمودند تا بار دیگر زمینه‌های حاکم شدن محمدرضا پهلوی به‌عنوان قدرت مطلقه ایران فراهم کنند.

شاه که تحمل یکه‌تازی مصدق را که حالا بعد از ملی شدن صنعت نفت، از محبوبیت بیشتری نیز نزد مردم ایران برخوردار شده بود و حمایت اقشار مذهبی کشور را نیز با خود داشت؛ نداشت، تلاش‌های زیادی را انجام داد تا زمینه‌های حذف مصدق از قدرت و در دست گرفتن مجدد امور کشور توسط خود را فراهم آورد.

وقتی‌که شاه در اجرای سیاست و برنامه سری خود در برکناری مصدق ناکام ماند، با برملا شدن نقشه نافرجامش و خطر برخورد دولت مصدق با او، فرار را برقرار ترجیح داد و از ایران گریخت.

این مسئله بیش‌ازپیش برای آمریکایی‌ها نگران‌کننده بود چراکه با رفتن شاه زمینه‌های نفوذ آنان نیز در کشور مهم ایران از بین می‌رفت، لذا با توطئه از پیش طراحی‌شده که مهم‌ترین آن اختلاف بین ملی-مذهبی‌ها بود و خرج منابع مالی فراوان، سرانجام در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، سه روز بعد از خروج شاه با کودتای نظامی در تهران که به فرماندهی سرلشکر زاهدی و تطمیع و حمایت چماقدران شاه انجام شد، زمینه سقوط دولت دکتر مصدق و بازگشت شاه به ایران را فراهم کردند.

ازآن‌پس زمینه تسلط آمریکایی‌ها بر ایران در حوزه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی، نظامی و... به مدت ۲۵ سال دیگر یعنی تا بهمن ۱۳۵۷ و سرنگونی رژیم شاهنشاهی فراهم شد.

کودتای نقاب؛ تداوم سیاست استعمارگری آمریکا در ایران

با پیروزی انقلاب اسلامی و فرار شاه و استقرار حکومت جمهوری اسلامی که شعار اصلی خود در سیاست خارجی را نه غربی، نه شرقی جمهوری اسلامی قرار داده بود، بار دیگر منافع حیاتی آمریکا در منطقه مهم خاورمیانه که به‌نوعی نبض اقتصاد بین‌الملل در آن می‌تپید، به‌شدت به مخاطره افتاده بود، چراکه آمریکا یکی از مهم‌ترین شرکای منطقه‌ای خود در خاورمیانه را که حافظ منافع آمریکا و تضمین‌کننده نظم و امنیت در این منطقه مهم بود را ازدست‌رفته می‌دید.

گذشته از تمامی توطئه‌ها، نقشه‌ها و برنامه‌هایی که آمریکا از ابتدای انقلاب برای تغییر رژیم جمهوری اسلامی و یا حداقل وادار کردن ایران به همراهی با سیاست‌های آمریکا پی‌ریزی کرد؛ سناریو و پروژه نخ نمایی که از حیث ماهیت و نوع کار شباهت‌های زیادی با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ داشت، یعنی سناریو کودتای نقاب، در ۱۸ تیرماه ۱۳۵۹ در دستور کار آنان قرار گرفت.

آمریکایی‌ها در تصورات خام خود بر این بودند که بار دیگر می‌توانند با تطمیع و حمایت از مزدوران داخلی، زمینه‌های سقوط نظام مخالف خود در ایران را فراهم آورند و مهره‌های دست‌نشانده خود را در ایران بار دیگر بر سر کار آورند.

اما با شکل‌گیری انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره)، حکومتی بر سرکار آمده بود که گذشته از بهره‌برداری از الطاف و مدد‌های الهی، برآمده از بطن مردم بود و نیرو‌های دلسوز انقلابی در بدنه اطلاعاتی و امنیتی کشور موفق شدند کودتا را قبل از اجرای آن خنثی کنند.

تحمیل جنگ هشت‌ساله با تجهیز صدام علیه ایران نیز نتوانست آنان را در دستیابی به اهداف خود در خصوص ایران کمک کند.

وقتی‌که غربی‌ها درک کردند که به‌کارگیری روش‌ها و شیوه‌های سخت‌افزاری و به‌ویژه نظامی، همچون کودتا، جنگ تحمیلی و ... در مورد کشور ایران که از ساختار‌های قدرتمند نظامی-امنیتی و به‌ویژه پشتوانه مردمی برخوردار می‌باشد؛ نمی‌تواند آن‌ها را به اهداف خود در خصوص تغییر ماهیت و رفتار جمهوری اسلامی برساند؛ سعی کردند که در حوزه نرم‌افزاری و با ایجاد تغییر و دگردیسی در باور‌ها و اعتقادات دینی، مذهبی و انقلابی جامعه ایرانی، زمینه‌های استحاله فرهنگی جامعه ایران را فراهم کنند. کما اینکه در مورد برخی از کشور‌های اروپای شرقی در چندین ساله گذشته از طریق ترویج اصول و آموزه‌های مکتب لیبرالیستی خود و با حمایت از مهره‌های سیاسی همسو با خود در قالب انقلاب‌های رنگین موفق به تغییر نوع نظام سیاسی این کشور‌ها شدند.

بدون شک جنگی که امروز بین اوکراین و روسیه در جریان است؛ تلاشی کلی در جهت اشاعه آموزه‌های مکتب لیبرال سرمایه‌داری غرب به سمت شرق در قالب پیمان ناتو است که محصول سال‌ها تلاش و برنامه‌ریزی غربی‌ها برای وقوع انقلاب رنگین در اوکراین و همسویی نظام سیاسی و پیروی مهره‌های سیاسی این کشور از سیاست‌های سلطه گرایانه آنان است که امروز در شخصیت زلینسکی (رئیس‌جمهور اوکراین) تجسم‌یافته است.

اما در مورد ایران که تجربه وقوع یک انقلاب بزرگ اسلامی را با آرمان‌ها و اهداف عالیه اسلامی و الهی دارد قصه فرق می‌کند. چراکه پیروزی در گستره جغرافیایی‌ای که خود ارائه‌دهنده مدلی از یک نظام سیاسی دینی مترقی برای دیگر کشور‌های اسلامی و غیر اسلامی است، سخت و دشوار است و به همین دلیل است که در چند دهه گذشته غربی‌ها انواع و اقسام روش‌ها و نقشه‌ها را برای تغییر ماهیت نظام جمهوری اسلامی به کار گرفته‌اند؛ که جدیدترین و به‌روزترین آن در اغتشاشات سال گذشته و در قالب جنگ ترکیبی و جنگ شناختی متبلور شد.

در واقع امروز آمریکایی‌ها و شرکایش که از به‌کارگیری زور و قدرت نظامی در همه اشکال آن از حیث کودتا، حمله نظامی و ... در مورد ایران که از توانمندی نظامی بالا و همچنین از ساختار مردمی و دموکراتیک محکمی برخوردار است ناامید شده‌اند؛ ممکن‌ترین راه برای ضربه زدن به ساختار امنیتی- سیاسی ایران گذشته از مانور دهی بر روی ضعف‌های اقتصادی کشور، در تضعیف و متزلزل کردن اعتقادات و باور‌های مردم و به‌ویژه جوانان به آرمان‌ها و اهداف عالیه نظام جمهوری اسلامی و در کل آینده انقلاب اسلامی می‌دانند.

به‌عبارت‌دیگر؛ به‌کارگیری انواع و اقسامی از شیوه‌ها و روش‌های ضدانقلابی و حکومتی در حوزه‌های مختلف رسانه‌ای، فرهنگی، اقتصادی، امنیتی و ... در قالب جنگ ترکیبی برای ناامن سازی کشور و مهم‌تر از همه سیاه نمایی نسبت به دستاورد‌های نظام و القای ناامیدی در همه حوزه‌های فوق‌الذکر در نزد اذهان افراد جامعه و به‌ویژه قشر جوان.

بلاشک آسیب‌شناسی اتفاقات اخیر در حوزه‌های مختلف فرهنگی و اقتصادی و رفع نقایص و کاستی‌ها در این عرصه‌ها، در کنار روایت جامع و صحیح از دستاورد‌ها و پیشرفت‌های نظام جمهوری اسلامی در ابعاد مختلف می‌تواند دشمن را در اجرای طرح‌های جدید خود ناکام گذارد.

انتهای پیام/ 112

نظر شما
پربیننده ها