یاران خراسانی ۹۵؛

درد مشترک

درد و فراق محمدعلی اشکم را درآورده بود و در همان حال خوابم برد. در عالم خواب دیدم گلوله به پشت محمدعلی خورد و او روی زمین افتاد. انگار! آن شب من هم گلوله خورده بودم و تا صبح درد می‌کشیدم.
کد خبر: ۶۵۴۰۳۳
تاریخ انتشار: ۱۰ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۱:۲۶ - 29February 2024

درد مشترکگروه استان‌های دفاع‌پرس‌ـ «ابوالقاسم محمدزاده» پیشکسوت دفاع مقدس؛ محمدعلی، تنها پسرم بود و بعد از مرگ پدرش کفیل من شد و سربازی نرفت. اما در دلش شوق رفتن بود.

به او گفتم: «مادر جان! من به جز تو کسی را ندارم. پیشم بمان و جبهه نرو.» اما دلش به هوای جبهه رفتن در سینه‌اش می‌تپید و بالاخره رضایت من را گرفت و رفت.

محمدعلی چندین مرتبه جبهه رفت و آخرین باری که رفت برف می‌بارید. دردی به جانم نشست. انگار چیزی به کمرم خورد و خیلی درد کشیدم.

درد و فراق محمدعلی اشکم را درآورده بود و در همان حال خوابم برد. در عالم خواب دیدم گلوله به پشت محمدعلی خورد و او روی زمین افتاد.

انگار! آن شب من هم گلوله خورده بودم و تا صبح درد می‌کشیدم. صبح آمدند و خبر دادند که «محمدعلی اصلانی» به شهادت رسیده و چند روز بعد هم پیکرش را برایم آوردند.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار