فرار ساعت ها در جبهه

من از جنازه می‌ترسیدم. هاشم اما رفت و فاتحه‌ای خواند وقتی برگشت، خیلی تو هم بود. بی مقدمه گفت: «زهره کی میشه منم شهید بشم؟»
کد خبر: ۸۳۱۷۰
تاریخ انتشار: ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۴:۲۸ - 18May 2016

فرار ساعت ها در جبهه

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس، کتاب فرارساعت ها؛ بیستمین کتاب از مجموعه آثار یا کتاب ملی چشمان آسمانی انقلاب اسلامی با تدوین محمدمحمودی نورآبادی است.

فرار ساعت ها به زندگی شهید هاشم شیخی متولد شیرازپرداخته است. این شهید از سن 18 سالگی وارد جبهه می شود و بعد از مدتی به خاطر رشادت هایی که از خود نشان می دهد وارد واحد اطلاعات –عملیات  می شود و در آنجا ماجراهایی به سراغش می آید و .....

این اثر به صورت مجموعه خاطرات گردآوری شده است.

کتاب فرارساعت ها از زبان خواهر، برادر، همسر و دوستان شهید می باشد. شهید هاشم شیخی در عملیات های زیادی از جمله کربلای 4 و 5 حضوری بسیار پر رنگ داشت. در همان جا بود که بسیاری از دوستان ایشان شهید شدند.

سرانجام دوری از دوستان را تاب نیاورد و در سال 1366 وی نیز به درجه رفیع شهادت رسید و به دوستان خود پیوست.

 در بخشی از این کتاب می خوانیم:

با هم رفتیم. حوالی اسفند ماه بود. همان روز هم نزدیکهای مقّر صاحب الزمان شیراز را بمباران کرده بودند و یک زن با سه بچهاش شهید شده بود. زمانی که رسیدیم دارالرحه، مردم داشتند همان جنازه ها را دفن می کردند.

من از جنازه می ترسیدم. هاشم اما رفت و فاتحه ای خواند وقتی برگشت، خیلی تو هم بود. بی مقدمه گفت: «زهره کی میشه منم شهید بشم؟» ازش ناراحت شدم. گفتم: «حالا منو آوردی که این حرف هارو بزنی؟ راه بیفت بریم!» توی مسیر برگشت هم ناراحت بود. مرتب اشک هایش را پاک می کرد و از جلیل ملک پور میگفت. دوباره بحث را عوض می کرد و از آن زن و بچه هایی که تو بمباران شهید شده بودند، حرف می زد. بد جوری به هم ریخته بود.

کتاب فرار ساعت ها با همکاری کنگره بزرگداشت سرداران و شهدای استان فارس در 207 صفحه، قطع رقعی به مبلغ 14500 تومان توسط انتشارات انجمن پیشکسوتان سپاس به چاپ رسیده است.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار