روایت رهبر معظم انقلاب اسلامی از حفظ آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی؛

نگذاشتم قبر فردوسی را خراب کنند!

اول انقلاب عده‌ای از مردمِ بااخلاصِ بی‌اطلاع رفته بودند قبر فردوسی را خراب کنند! وقتی من مطلع شدم، چیزی نوشتم و فوراً به مشهد فرستادم که آن را بالای قبر فردوسی نصب کردند.
کد خبر: ۶۶۷۳۹۱
تاریخ انتشار: ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۱:۰۰ - 15May 2024

روایت رهبر معظم انقلاب اسلامی از حفظ آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی/ نگذاشتم قبر فردوسی را در توس خراب کنند!به گزارش دفاع‌پرس از خراسان رضوی، رهبر معظم انقلاب اسلامی در سال ۱۳۷۰ به مناسبت فرارسیدن روز حکیم ابوالقاسم فردوسی و روز پاسداشت زبان فارسی، طی سخنانی به تبیین جایگاه رفیع فردوسی پرداختند و در ضمن آن خاطره‌ای مهم را روایت کردند که در ادامه می‌خوانید:

«اول انقلاب عده‌ای از مردمِ بااخلاصِ بی‌اطلاع رفته بودند قبر فردوسی را در توس خراب کنند! وقتی من مطلع شدم، چیزی نوشتم و فوراً به مشهد فرستادم؛ که آن را بردند و بالای قبر فردوسی نصب کردند؛ نمی‌دانم الآن هم هست یا نه. بچه‌های حادی که به آنجا می‌رفتند، چشمشان که به شهادت بنده می‌افتد، لطف می‌کردند و می‌پذیرفتند و دیگر کاری به کار فردوسی نداشتند!

حقیقت قضیه این است که فردوسی یک حکیم است؛ تعارف که نکردیم به فردوسی، حکیم گفتیم. الآن چند صد سال است که دارند به فردوسی، حکیم می‌گویند. حکمت فردوسی چیست؟ حکمت الهیِ اسلامی. شما خیال نکنید که در حکمت فردوسی، یک ذره حکمت زردشتی وجود دارد.

 فردوسی آن وقتی که از اسفندیار تعریف می‌کند، روی دین‌داری او تکیه می‌کند. می‌دانید که اسفندیار یک فرد متعصبِ مذهبیِ مبلّغ دین بوده که سعی کرده پاک دینی را در همه جای ایران گسترش بدهد. تیپ اسفندیار، تیپ حزب اللهی‌های امروز خودمان است؛ آدم خیلی شجاع و نترس و دینی بوده است؛ حاضر بوده است برای حفظ اصولی که به آن معتقد بوده و رعایت می‌کرده، خطر بکند و از هفت خان بگذرد و حتّی با رستم دست و پنجه نرم کند.

وقتی شما شاهنامه را مطالعه می‌کنید، می‌بینید که فردوسی روی این جنبه‌ی دین‌داری و طهارت اخلاقی اسفندیار تکیه می‌کند. بااینکه فردوسی اصلًا بنا ندارد از هیچ یک از آن پادشاهان بدگویی کند، اما شما ببینید گشتاسب در شاهنامه چه چهره‌ای دارد، اسفندیار چه چهره‌ای دارد؛ اینها پدر و پسر هستند.

فردوسی بر اساس معیار‌های اسلامی، به فضیلت‌ها توجه دارد؛ در حالی که برطبق معیار‌های سلطنتی و پادشاهی، در نزاع بین گشتاسب و اسفندیار، حق با شاه است. «به نیروی یزدان و فرمان شاه» یعنی چه؟ یعنی هرچه شاه گفت، همان درست است؛ یعنی حق با گشتاسب است؛ اما اگر شما به شاهنامه نگاه کنید، می‌بینید که در نزاع بین اسفندیار و گشتاسب، حق با اسفندیار است؛ یعنی اسفندیار یک حکیم الهی است. فردوسی از اول با نام خدا شروع می‌کند «به نام خداوند جان و خرد/ کزین برتر اندیشه بر نگذرد» تا آخر هم همین طور است؛ فردوسی را با این چشم نگاه کنید.

فردوسی، خدای سخن است؛ او زبان مستحکم و استواری دارد و واقعاً پدر زبان فارسی امروز است؛ او دل‌باخته و مجذوب مفاهیم حکمت اسلامی بود؛ شاهنامه را با این دید نگاه کنید. البته بعضی‌ها زردشتی مسلکند، بعضی‌ها هم زردشتی مسلک نیستند. آنهایی که زردشتی مسلکند، خوششان می‌آمد که به زردشتیگری تظاهر کنند و چیزی درباره‌ی فردوسی بگویند؛ اما حقیقت قضیه که این نیست. این شاهنامه‌ی فردوسی در مقابلمان است.

شما خیال می‌کنید که اگر در شاهنامه‌ی فردوسی چیزی برخلاف مفاهیم اسلامی وجود داشت، این قدر در جوامع اسلامی جا می‌افتاد؟ شما می‌دانید که در این نسل‌های گذشته، مردم ما چقدر دینی بوده‌اند. در کدام خانه و کدام ده و کدام محله، شاهنامه نبود یا خوانده نمی‌شد؟ همه جا می‌خواندند و منافاتی هم با مفاهیم اسلامی نمی‌دیدند.»

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار