ایران، تشنه انقلاب اسلامی بود

آنچه در کودتاى ۱۲۹۹ رخ داد و رژیم پهلوى با حکومت رضاخان می‌رپنج آغاز شد، ادامه نظام دیکتاتورى دوران قاجاریه بود و تنها مهره‏‌ها براساس شرایط جدید بین المللى و با تمهیدات انگلیس ‏‌ها تغییر کرده بودند.
کد خبر: ۱۰۹۹۲
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۶:۰۱ - 06February 2014

ایران، تشنه انقلاب اسلامی بود

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، ساختار سیاسى ایران قبل از انقلاب اسلامى یعنى دوران قاجار و پهلوى ساختارى بسته، اقتدارگرا و دیکتاتورى بود به نحوى که بسیارى از نظریه پردازان سیاسى واژه استبداد شرقى را براى حکومت هاى قاجار و پهلوى استفاده کرده اند.

در واقع آنچه در کودتاى ۱۲۹۹ رخ داد و رژیم پهلوى با حکومت رضاخان میرپنج آغاز شد، ادامه نظام دیکتاتورى دوران قاجاریه بود و تنها مهره ها براساس شرایط جدید بین المللى و با تمهیدات انگلیسىها تغییر کرده بودند.

آنچه که در تاریخ این دو رژیم برجسته است مداخلات فزاینده قدرت هاى بزرگ در امور داخلى کشور براساس منافع آنان در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس است. به دلیل فعالیت حزب توده در دوران پهلوى که توسط کمونیست هاى شوروى حمایت مى شدند و دیگر گروه هاى اصلاح طلب، وجود یک نظام دیکتاتورى، بسته و موافق غرب براى انگلیس و امریکا ضرورى به نظر مى رسید.

رژیم پهلوى اول و شخص رضاخان میرپنج، زمانى که آلمانها قدرت گرفتند، به این قدرت خارجى نزدیک شد و امید داشت تا با پیروزى آلمانها در جنگ جهانى، خود را از قدرت انگلیس رها نماید، اما با شکست آلمان ها در جنگ جهانى دوم در سال ۱۳۲۰ (۱۹۴۵) از قدرت کنار رفت و پهلوى دوم یعنى محمدرضا شاه بر سر کار آمد.

محمدرضا شاه نیز مانند پدرش نه براساس رضایت مردم و حتى مجلس ایران، بلکه براساس شرایط بین المللى و با تدبیر قدرت هاى بزرگ (امریکا و انگلیس) ادامه راه پدر را در پیش گرفت و نظام دیکتاتورى مجدداً بر فضاى ایران سایه افکند.

اما شرایط سال هاى ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ به گونه اى بود که پارلمان ایران با رهبرى آیت الله کاشانى و دکتر مصدق توانست قدرت شاه را محدود نماید و مهمترین دستاورد تاریخى یعنى ملى شدن صنعت نفت ایران و کوتاه کردن دست روباه پیر یعنى انگلیس انجام شد.

محمدرضا شاه که در زمان کودتا در خارج از ایران بود، عملیات چکمه انگلیس و امریکا علیه مصدق را با رضایت تأیید و پس از برکنارى مصدق و محدود شدن پارلمان ایران، مجدداً به ایران بازگشت و یک رژیم دیکتاتورى را با کمک ساواک به اجرا درآورد. سرکوب نیروهاى سیاسى (ملى، مذهبى و چپگرا) سبب شد تا دولت به تدریج با حمایت هاى مالى ایالات متحده به سوى گسترش ارتش و سازمان هاى امنیتى، به عنوان مهمترین پایگاه قدرت خود، حرکت کند و ساواک در این دوران قدرت گرفت و هرگونه مخالفتى را سرکوب مى کرد.

حتى مجلس شوراى ملى بازیچه اى بود در دستان شاه ایران، زیرا شاه قدرت وتوى مجلس را داشت. بنابراین عملاً نظام دیکتاتورى کاملى در دوران پهلوى دوم حاکم بود و شاه در ظاهر ژست هاى دموکراتیک مى گرفت و در دهه ۱۳۴۰ این دیکتاتورى به اوج خود رسید.

شاه در این سال ها به جاى نوسازى نظام سیاسى عمدتاً قدرتش را بر سه پایه اصلى یعنى نیروهاى مسلح و امنیتى، شبکه حمایتى دربار و نظام دیوان سالارى گسترده دولتى قرار داد و گروه هاى سیاسى را به شدت از خود دور کرد تا هرگونه انتقاد را در نطفه خفه کند.

ساواک، بازرسى شاهنشاهى و رکن دوم ارتش، تمام مخالفین سیاسى شاه را شناسایى و آنان را از صحنه اجتماعى و سیاسى ایران حذف مى کرد. در این دوران حادثه ۱۵خرداد ۱۳۴۲ گروه هاى سیاسى مخالف را بیدار کرد و سخنرانى کوبنده حضرت امام (ره) علیه رژیم شاه، امریکا و رژیم صهیونیستى بیدارى اسلامى را در ایران احیا نمود و شروعى بود بر پایان رژیم دیکتاتورى پهلوى.

شرایط بین المللى و روى کار آمدن دمکرات ها در امریکا (۱۳۳۹هـ. ش) سبب شد تا شاه فضاى باز سیاسى اعلام کند و این فضا فرصت را به گروه هاى مخالف شاه داد تا دست به قیام بزنند.

تنها حزب سیاسى شاه، حزب رستاخیز بود به دبیرکلى امیرعباس هویدا، یک تکنوکرات بهایى مسلک. شاه مى خواست این حزب نیروى محرکه بسیج توده ها و کنترل آنها بر اساس منافع شاه باشد اما مخالفت تمام گروه هاى سیاسى کشور، عملاً مشروعیت مردمى این حزب را زیر سؤال برد.

شاه که فضاى باز سیاسى را به نفع خود نمى دید، مجدداً در اوایل دهه ۱۳۴۰ اعمال خشونت و سرکوبى گروهها را آغاز کرد. تمام رهبران سیاسى، گروه هاى ملى، چپ و اسلامى به شدت سرکوب شدند، یا سکوت کردند و رهبران مذهبى نیز در تبعید و زندان به انزوا رفتند.

اما این گروه ها، زیرزمینى به فعالیت هاى خود علیه رژیم شاه ادامه دادند و دقیقاً یک سال قبل از انقلاب اسلامى یعنى ۱۳۵۶، با اعلام مجدد فضاى باز سیاسى توسط دولت کارتر، گروه هاى مخالف با توجه به تجربه قبلى خود، به مبارزه ادامه دادند. نهایتاً با رهبرى هوشمندانه حضرت امام (ره)، انقلاب اسلامى ایران در سال ۱۳۵۷ پیروز شد.

رژیم پهلوى از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ یعنى ۳۷ سال نه براساس تکیه بر مردم و مشروعیت مردمى، بلکه با تکیه بر قدرت امریکا و انگلیس، ساواک، ارتش و دربار توانست حکومت کند. حکومتى که کاملاً وابسته به غرب و بدون استقلال و آزادى و همراه با سرکوب مردم و گروه هاى سیاسى بود.

اقتصاد در ایران نیز اقتصادى کاملاً وابسته و متکى بر قیمت نفت بود. تولیدات داخلى کاملاً تعطیل بودند و واردات گسترده کالاهاى خارجى و غربى، سبب رشد مصرفگرایى در داخل شد.

حتى افزایش قیمت نفت در دهه ۱۳۵۰ به جاى سرمایهگذارى در صنایع داخلى و خودکفایى، هزینه ارتش و ساواک شد و نیروهاى مسلح تقویت شدند تا مخالفان شاه را سرکوب کنند.

در حوزه فرهنگ نیز شاه اسلامیت جامعه را کاملاً سرکوب کرده بود و به دنبال غربى کردن فرهنگ داخلى کشور بود.

گسترش حضور جامعه بهائیت، که یک فرقه ضددینى و ضدشیعه در ایران بود، از لحاظ فرهنگى شرایط را براى نهادینه کردن الگوى غربى به جاى الگوى اسلامى فراهم مى کرد.

تغییر تقویم اسلامى و جایگزین کردن تقویم باستانى پارسى، تأکید بر میراث پیش از اسلام و حذف قید اسلام در قانون انجمن هاى ایالتى و ولایتى کارهایى بود که لابى بهائیت در ایران پیگیرى مى کرد.

این اقدامات به تدریج شکاف فزاینده فرهنگى میان ارزشها و هنجارهاى اجتماعى در جامعه ایران ایجاد کرد و همه این عوامل دست به دست هم داد تا رژیم شاه مشروعیت مردمى و اجتماعى خود را نزد مردم ایران از دست بدهد. پیوند جامعه روحانیت، مردم و حتى بازار سبب شد تا این لایه هاى اجتماعى، جریان قوى انقلاب را تشکیل دهند و با رهبرى حضرت امام (ره) آن را به سوى مقصد، که سقوط نظام پهلوى بود، هدایت کنند.

شاه نتوانست در دوران حکومت خود یک مدل دموکراسى را در ایران اجرا کند، مدلى که تمام گروه ها آن را تأیید کنند. جاه طلبى شخص شاه و ترس از کنار رفتن وى از قدرت، عامل اصلى این ناتوانى بود. هرچه شاه جلوتر مى رفت دیکتاتورى آن برجستهتر مى شد و انقلاب اسلامى پتکى بود که این ساختار پوشالى را خُرد کرد.

غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
ali
|
-
|
۰۱:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۰
0
0
مولای ما یک کلمه فقط بگید بله یا نه؟
http://illiya.mihanblog.com/post/1063
نظر شما
پربیننده ها