دلنوشته‌ای به بهانه چهلمین روز شهادت سرگرد صبوری؛

بچه‌های این شهر!

اشک در زلال چشم‌های مردم شهر می‌درخشید و نفس‌ها برای استقبال پیکر شهید زندگی در سینه حبس، بچه‌ها زیر سایه امنیت سرشار حس زندگی بودند.
کد خبر: ۶۲۳۹۵۶
تاریخ انتشار: ۲۶ مهر ۱۴۰۲ - ۰۹:۰۲ - 18October 2023

بچه‌های این شهر!گروه استان‌های دفاع‌پرس- «غلامرضا تدینی‌راد» رئیس مرکز رصد فضای مجازی، اطلاع‌رسانی و افکار عمومی فرماندهی انتظامی خراسان رضوی؛ کودکان این شهر و همه مردم شهر و ملت ایران قدرشناس نعمتی هستند که والاترین نعمت بوده و برای برقراری و سرافرازی آن خون‌ها ریخته می‌شود و جهادگونه، مردان بی‌ادعا بار مسئولیتش را به دوش می‌کشند.

اشک در زلال چشم‌های مردم شهر می‌درخشید و نفس‌ها برای استقبال پیکر شهید زندگی در سینه حبس، بچه‌ها زیر سایه امنیت سرشار حس زندگی بودند و ... .

پیکر مطهر شهید زندگی، سرگرد «داود صبوری» با تشریفات نظامی بردوش همرزمانش به خیابانی آوردند که او هر روز برای برقراری نظم و امنیت شهر بارها از آن گذر می‌کرد.

آفرین به مردم این شهر که قدر نعمت می‌دانند و قدرشناس خادمانی هستند که برای آرامش و آسایش آن‌ها جان در طبق اخلاص گذاشته‌اند.
مرحبا به این مردم که با شکوه، آئین بدرقه پلیس شهید را از شهر داورزن تا شهر خودش، سبزوار برگزار کردند.

همه آمده بودند. مسئولان و مدیران و کارکنان اداره‌های مختلف. پدرها و مادرهایی که دست بر سینه نهاده و با اندوهی سنگین، پیکر فرزندشان را بدرقه می‌کردند؛ مردان، زنان، نوجوانان و جوانان این شهر همه آمده بودند.

آمده بودند بگویند آقا داود صبوری، ما قدردان همه زحمت‌های تو برای امنیت این شهر و دیار هستیم؛ بگویند شکر، نعمتت افزون می‌کند. هر که می‌توانست جلو می‌آمد و به پرچم سه رنگ افتخار که پیکر شهید را در برگرفته بود؛ با احترام دست نهاده و التماس دعا داشتند که ما هم عاقبت‌بخیر شویم.

آن‌ها معتقد هستند شهید شفاعت‌شان می‌کند و این وعده الهی است چون شهدا نزد خداوند روزی می‌خورند.

در گوشه‌ای از این مراسم با شکوه، مادری، خواهرانه اشک می‌ریخت و سوگوار تشییع پیکر طاهر پلیس شهرش بود. کنار او کودکانش آرام در حال بازی بودند و سرشار حس زندگی.

آری کودکان این شهر و همه مردم شهر و ملت ایران قدرشناس نعمتی هستند که والاترین نعمت بوده و برای برقراری و سرافرازی آن خون‌ها ریخته می‌شود و جهادگونه، مردان بی‌ادعا بار مسئولیتش را به دوش می‌کشند.

ایران در آستانه اربعین حسینی، نام «داود صبوری» را در دل فریاد زد و اشک ریخت. 

محمدجواد، پسرنوجوان سرگرد شهید «داود صبوری»  که در گروه سرود نیز فعالیت هنری دارد و عازم اربعین حسینی بود هم اشک می‌ریخت.
 
می‌گفت: «گویی پدرم می‌دانست قرار است شهید بشود. آخرین صحبت با پدرم این بود که سفارش کرد باباجان، از سفر اربعین برگشتی مراقب مادرت باش.

و همسر شهید که گفت: «شهادت آرزوی آقا داود بود».

مردم شهر قدر این جانفشانی را می‌دانند و همه و همه و کودکانی که امروز زیر سایه پدر و مادر زندگی می‌کنند، میراث‌دار خون این شهیدان و اقتدا اایران عزیز هستند.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها