گروه استانهای دفاعپرسـ «سید محمد طالبیان» پژوهشگر دفاع مقدس؛ عالمان ما از دو شیوه برای توبه از گناه سخن گفتهاند، اول از طریق تأمل در آسیبی که گناه به آدمی وارد میکند و دوم از طریق خجالتی که آدمیان در برابر پروردگار میبرند.
خوف از خدا یک مقام و مرتبه است؛ این مرتبه را باید داشت و تجربه کرد. ترسیدن به معنای دقیق کلمه باید ترجمه شود. نباید فراموش کرد که اگر کسی ترس از خدا را تجربه نکرده باشد، دچار کمبود است. یکی از مهمترین کارهای پیامبران خوفافکنی در دلها بوده است. یکی از پیامهای خداوند این بوده است که مردم باید از او بترسند. «ذلک یخوف الله به عباده» (زمر/۱۶) و این از باب مزاح نبوده است. البته خداوند رحیم، منعم، شاکر، وفادار، تواب و غفور نیز هست، ولی در عین حال باید از او بیم داشت. او کسی نیست که در برابر ناپاکیها و نارواییها سکوت کند و بیتفاوت و بیطرف بنشیند و حق را در دو جهان اجرا نکند. خوف از خداوند یک مقوله جدی است؛ نباید تصور شود که خدا به معنی بشری کلمه مهربان است و یا اگر گفتهاند که ما بترسیم، تنها برای مصلحت بوده است.
خداوند واقعا سختگیر است و ما بندگان خدا باید خداوند را به آن صفت نیز بشناسیم. باید بدانیم که وعیدهای اوجدی است؛ کیفر دادن وجود دارد و او در برابر لغزشهای ما بیتفاوت نمیماند و غضب او هم از مراتب رحمت اوست؛ یعنی خشمش مزاحمتی با مهرش ندارد. بیم دادن جزو کارهای مهم پیامبران بوده است. وقتی پیامبر (ص) را مبعوث کرد فرمود: «قم فانذر»: «بپا خیز و مردم را بین ده» (مدثر/۲) نفرمود: «قم فاخبر».
انذار امری بیش از اخبار کردن است. نیزفرمود: عدهای باید در دین تفقه کنند تا قوم خود را انذار کنند: «...لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم» (توبه/۱۲۲).
انذار کردن، یعنی بیم دادن. پیامبران دو صفت بزرگ و برجسته داشتند؛ ابتدا مبشر بودند و سپس منذر.
خوف را باید در دل نشاند. یکی از مقدمات و مبادی توبه همین خوف است. این خوف محمود و پسندیده است. پیامبر (ص) با همه قربش به خداوند، از خوف بهره وافر داشت.
ترس از عذاب یک درجه از درجات خوف است؛ لکن درک قدرت و احاطه خداوند بر همه هستی و برسرنوشت انسان نیز آدمی را دچار هیبتی و لرزشی و رعبی میکند که با ترس از عذاب فرق دارد. دراینجا احساس عظمت خداوند و دیدن حقارت و خردی مطرح است.
خداوند به دلیل علومی که دارد، خوفآفرین و رعبآور و رعبانگیزاست؛ همچنان که به دلیل دنوی که دارد محبتآفرین است. یعنی وقتی خوف آمد ندای «لاتخف» (طه/۴۸) به دنبالش خواهد آمد. خداوند آن را که نمیترسد، میترساند و به آن کسی که میترسد میفرماید: نترس! بدین ترتیب خوف او را زایل کرده، کامش را شیرین می کند. «پس کسی که از خوف خدا بهره ندارد از محبت خدا نیز بهرهمند نیست.» امکان ندارد کسی درباره او لاف عاشقی و محبت بزند مگر آن که به همان اندازه و در همان وقت از خوف او نیزبهرهمند باشد. این دو با هم میآیند و با هم میروند، یکی بدون دیگری پایدار نیست. این تجربه دوگانه عجیب فقط در مورد خداوند مصداق پیدا می کنند.
این دو (خوف و محبت) در تجربههای دینی و عرفانی باهم توأم هستند. کسی که از یکی بهره وافر برده قطعاً از دیگری هم بهرهمند است گناه کردن در محضر چنین خدایی کار دشواری است؛ و توبه کردن پس از گناه، به مراتب دشوارتر، چراکه افتادن در دام خجلتی است هستیسوز؛ و پذیرفته شدن توبه نعمتی است عظیم و دریاوش که به همه آن خجلتها میارزد.
بنابراین هرچه گناه عظیمتر باشد و آدمی موفق به توبه از آن گناه شود، در اثر غفران، به نعمتی بزرگتر خواهد رسید. یعنی گناه بزرگ گرچه از گناه کوچک بدتر است، اما اگر به توبه بینجامد خوش عاقبتتراست چراکه کرامت بزرگتری را در اختیار آدمی مینهد.
و همین است معنای: «فاولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات»(فرقان/۷۰) یعنی در اثر توبه، سیئه به حسنه بدل میشود و هرچه سیئه بزرگتر باشد، حسنه هم بزرگتر خواهد شد. سِرش هم کیمیای توبه است؛ توبه از گناه بزرگ، سختتر و خجلت بردنش، کشندهتر است، پس نتیجهاش هم عظیمتر و پربهاتر است.
انتهای پیام/